یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

در شرایطی که مدعیان ناکارآمد با دلخوش‌کنک‌های تبلیغاتی‌شان سالهاست در مسئله‌ی معیشت به گفتاردرمانی‌های مضحک و راهکارهای موهوم روی آورده‌اند، امام جمعه تبریز بدون آنکه این مسئله را به صرف بودجه حوالت دهد و یا آن را متوقف اجرای طرحی در آینده بداند، در حد وسعش تلاش کرده است امر معیشت مردم را تسهیل کند.


برداشتن سایه‌ی تهدید همیشگی از روی دستفروشان،  اقدامی است که در این روزهای پایانی سال ولو اندکی هم که شده، مسیر امرار معاش آنان را هموار کرده است.


تدبیر به معنای حرف‌های دهان پرکن بی‌نتیجه نیست، تدبیر همین است که امر اضطراری معاش را معطل طرح و لایحه و بودجه و معطل ماه‌ها و سال‌ها نکنی و ظرفیت مسند معتبر امامت جمعه را برای حل مشکلات متعدد مردم به کار بگیری.


امروز دستفروشان تبریزی در جهاد معیشتشان دلگرمتر از همیشه، به روزهایی که می‌توانست به همین منوال همدلانه و مسئولانه بگذرد، افسوس می‌خورند؛ به رزوهایی که جانشان بر لب رسیده بود و  مسئولان از خودسوزی آنان هم ککشان نگزید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۰۶
علی سلیمانیان

انسان ایرانی در سده‌های اخیر و به‌ویژه در دوران معاصر، دچار بحران معنا شده است؛ دچار روزمرگی و بیرون افتادگی از تاریخ. این البته به معنای بی‌تاریخی نیست؛ ایرانی معاصر تاریخی‌ترین دورانش را می‌گذراند اما نمی‌تواند رشته‌های تعلقش را با تاریخ پیوسته نگه دارد.

اعتنای زائدالوصف او به روزهایی خاص و جستجوی دائمی‌اش در پی مبدائی برای بهتر زیستن، نشانه‌ای است از تشدید روبه فزونی این بی‌معنایی. 
انسان ایرانی دنبال مجالی است برای بیرون شدن از روزمرگی؛ و یافتن نقاطی منفصل در تکرار ایام، نقطه‌ی عزیمتی برای این مقصود است.

او مثل همه‌ی آن‌هایی که تمدن مدرن بر هویت آن‌ها سایه انداخته است، دچار حیرانی تمدنی و تاریخی شده است و در انتظار فرداهای بهتر، التفاتی به امروز نمی‌کند و در آن فرداهای خاصی که مکرراً انتظارش را کشیده است، دوست دارد برای خود معنایی بیابد.

دل‌بستگی انسان ایرانی به این روزها شاید هم نشانه‌ای است از اشتیاقش برای آن خودِ فراموش‌شده‌ای که این ایام، سرابی است از آن.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۲۰
علی سلیمانیان

یب نیست که ریشه‌ی فساد در کشور خشکیده نمی‌شود؛ عجیب، داشتن انتظارِ مبارزه با فساد از متولیانی است که مماشات با دانه‌درشت‌ها را ترجیح می‌دهند.


نمونه‌های این مماشات کم نیستند. یک مثال دم دستی‌اش، پرونده‌ی فساد سازمان‌یافته در شهرداری تبریز است. دانه‌درشتِ قضیه، بدون اینکه حتی کسی توضیحی از او خواسته باشد، راست راست دارد می‌گردد و معلوم نیست دلیل مصونیت آهنین او چیست.


این تنها نمونه‌ی مماشات نیست و گویا قرار بر این است که کسی کاری به کار دانه‌درشت‌ها نداشته باشد‌ و کسی هم نپرسد چرا چنین است؟


جعبه‌ی سیاه سلامت اداری و اقتصادی، و مبارزه با مفاسد در اختیار وزارت اطلاعات، سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات است. اگر قرار باشد اجازه‌ی فساد داده نشود و مفاسد موجود کشف شوند، همه‌اش دست این سه نهاد است و می‌دانیم که «تسامح در مبارزه با فساد، بنوعی همدستی با فاسدان و مفسدان است.»



پی‌نوشت: آیا قانون نانوشته‌ای وجود دارد که مانعِ توضیح خواستن از وزارت اطلاعات به عنوان متولی اصلی سلامت اداری درباره‌ی علت مهار نشدن مفاسد و افزایش روزافزون آن شده است؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۱۴
علی سلیمانیان

نامه‌ی اخیر دکتر داوری اردکانی به «دبیرخانه‌ی هم‌اندیشی اسلامی» را به نظرم می‌بایست به دور از ساحت سیاست و آنچه از زبان سیاستمداران برمی‌آید درک کرد و در آن فضایی فهمید که سخن متعلق به آن فضاست. نامه‌ی مهم او به زعم برخی اهالی سیاست، به معنای رها کردنِ مسئله‌ی علوم انسانی اسلامی نیست، به معنای تغییر در مسیرِ رسیدن و چگونه رسیدن است.

 

داوری اردکانی علم را یک «شدگی» می‌داند و منظورِ او از تباین دین و علم، این است که علم برون‌دادِ تاریخی-تمدنی است و اگر بخواهیم برای علوم نسبتی با دین بیابیم، تنها از این منظر است که می‌توانیم جستجویش کنیم. او معتقد است نسبتِ دین و اعراضِ تجدد مدرن -که علومِ جدید مصداقی از آن است- به اصطلاح اهل منطق، تقابل عدم و ملکه است. یعنی نمی‌شود این اعراض را متصف به دین کرد، چرا که متعلق به عالمی که دین متعلق به آن است نیستند؛ همچنان که خودِ مدرنیته و دین با هم چنین نسبتی دارند.

داوری اردکانی علوم انسانی را خاصِ تمدن مدرن می‌داند و بر این اساس معتقد است نمی‌شود این علوم را دینی کرد؛ یعنی اگر می‌شد دین و مدرنیته را جمع کرد و به «مدرنیته‌ی اسلامی» به عنوانِ یک کل بسیط (که در آن مدرنیته متصف به دین باشد) رسید، آن وقت می‌شود از «جامعه‌شناسی اسلامی» (جامعه‌شناسی به معنایی که در جهان کنونی مطرح است) حرف زد و این البته محال است. برای رسیدن به علوم انسانیِ دینی، باید به فکر تمهیدِ جامعه‌ای دینی و جدای از  عالم مدرن بود؛ جامعه‌ای که در هوای مدرنیته تنفس نمی‌کند و تمنیاتش با آنچه جهان مدرن اقتضا دارد یکی نیست. در آن جهانِ جدید است که می‌شود علمی نو و متعلق به عالمِ خود بنیان نهاد؛ علمی مضافِ بر عالمِ نو.

 

«ما اگر نظم دیگری جز نظم تجدد در نظر داریم و به چگونگی قوام و به راه تحقق آن می‌اندیشیم و برای رسیدن به آن می‌کوشیم، شاید در راه علمی متناسب با نظم تازه قرار بگیریم. در این مورد هم توجه داشته باشیم که علم و جامعه با هم قوام می‌یابند. جامعه‌ی کنونی ما جامعه‌ی توسعه‌نیافته است. این جامعه همه‌ی نیازهای جامعه‌ی مدرن را دارد، بی‌آنکه از توانایی‌های آن برخوردار باشد. اگر می‌توانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعه‌ای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژی‌های ساخته‌ی جهان توسعه‌یافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می‌شد. توجه داشته باشیم که علم، یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است... خوبست که اگر می‌توانیم به جای بحث درباره‌ی علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه‌ی اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم.»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۱۷
علی سلیمانیان

دوم اسفندِ 96، احمدی‌نژاد جنبشی را دچار انتحار کرد که سوم تیر 84 او را روی کار آورده بود. او با گفتمانی سرِ کار آمد که از دل توده‌های پابرهنه برخاسته بود و گفتمانِ حقیقی انقلاب بود؛ و با واگویه‌هایی رفت که پیش از او بریدگان از انقلاب سال‌هاست که تکرارش می‌کنند؛ اما او با شیبی تندتر این مسیر را پیمود.

 

او را صاحب دولتی موفق با گفتمانی محکم می‌دانم که تحویلِ دوران قدرت سیاسی به دورانِ جنبش اجتماعی را درک نکرد و در فهم اقتضای ساحت اجتماعی، دچار اختلال شد. او نتوانست بر همان سیرتی بماند که به خاطر آن محبوب مردم شده بود.

 

 خسارتِ انتحار احمدی‌نژاد شاید دامان گفتمانی را بگیرد که او دیگر بر آن نیست و این خسارتِ تاریخی قابل گذشت نخواهد بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۱۲
علی سلیمانیان