یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

«وحدت وجود» از آن‌جا که دایر بر وجود - اولین معنای قابل درک - است، پس بدیهی‌ترین معنا هم هست، که صرف تصورش، لابد است بر تصدیق. و اگر گاه در آن تردید راه می‌یابد، دلیلش تنها عدم تصور صحیح آن است.


می‌دانیم آن‌چه در برابر وجود قرار دارد، عدم است و می‌دانید که عدم نه تحققی دارد و نه اصلا وجودی. اگر این‌جا هم در مقام بیان از وجودِ عدم حرف می‌زنیم، تنها به اعتبار لفظ است و الا عدم بودن جز به معنای نبودن و وجود نداشتن نیست، و نباید مطقا وجودی برایش قائل شد، و گرنه دیگر عدم نخواهد بود، بلکه وجود است.


پس تنها وجود است که هست و تنها یک وجود است که هست - یک وجود به معنای عددی‌اش نیست که ذات او منزه از این معناست- و هر چه هست از آن وجود است و هر چه هست هستی است، و نیستی نیست و نمی‌تواند هم باشد. وجود یگانه است از آن جهت که جز وجود محال است که چیزی دیگر باشد و بی‌کرانه است از آن جهت که در برابر آن هیچ معنای دیگری امکان تحقق ندارد.


تعبیر از وحدت وجود به پیوستگی وجودها و یا از آن غلط‌تر به یگانگی موجودات، تعابیری هستند که بر محالات ذاتی بنا شده‌اند و اساسا وجودی جز وجود واحد، ممکن نیست تحقق داشته باشد که پیوند و افتراق معنا یابد. و در تعبیر دوم، اصلا «موجود»ی که از آن حرف زده می‌شود خارج از بحث «وجود» و «وحدت» آن است. وجود یکتاست و جز او هیچ چیز دیگر نیست و این معنای «وحدت وجود» است.


ما هم اگر هستیم عارض بر آن وجود واحدیم و تابعی از حیثیت تقییدیه‌ی او. مثال ما مثال لبخندی است که بر صورت صاحبش نشسته و از قِبَل اراده‌ی اوست که علی الدوام حظی از وجود می‌برد، و هست، مادام که آن فیاض اراده بر بودنش دارد وگرنه عدم بودن، ذاتیِ ماست. البته او منزه است از این امثله و از اینکه تصور شود، اما جز این چاره‌ای برای بیان نیست.


ما عین الفقریم و عین الربط، و از اوییم و جز او نیست. و ما و هر چه که هست ظهورات و مفیوضات آن وجود فیاض است. اصل توحید هم اساسا جز این نیست که بفهمیم فقط اوست که هست و جز اویی نیست. حتی عدم هم نیست. او بی‌کرانه است و لامکان و لازمان. نه تصورش می‌توان کرد و نه وصفش می‌شود گفت. نه در عقل می‌گنجد و نه هیچ حدی او را محدود کرده است. و چگونه باید او را وصف کرد وقتی از رگ گردن به ما نزدیکتر است؟ و چگونه ممکن است آن نزدیکتر از رگ گردن را ندید و نفهمید و با او یگانه نبود؟


#تصریحات_فلسفی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۱
علی سلیمانیان

خمینی  پیامبر عصر خاتمیت بود و ظهور کرد تا بعثت را باور کنیم و امامت را؛ و آن موعود غایب را. خمینی آمد تا وراثت و امامت مستضعفین در زمین را ایمان بیاوریم و برای آن آرمان غایی مبارزه کنیم. آمد تا به ما فتح را بیاموزد و شهادت را، و رهایی از بند اسارت را. او در دورانی ظهور کرد که تاریخ رو به پایان داشت و مظاهر حق در جهان رو به خاموشی گذاشته بود. خمینی تاریخ را دوباره آغازید و در برابر انسان افقی تازه گشود.


او برای ما، پیامبری بود که در عصر خاتمیت، ظهور کرد. او آدم، برگزیده‌ی خدا بود؛ نوح بود که برای نجات امت آمده بود؛ ابراهیم بود که به جنگ با بتان برخاسته بود، موسی بود که آمده بود طغیان فرعون را فروبنشاند و عیسی روح خدا بود که در کالبد زمان دمیده شد و جهان را دوباره زنده کرد. خمینی فرزند پیامبر برگزیده‌ای است که نه مثلش آمده و نه خواهد آمد و وارث رسالت ابدی مصطفی -صلی الله علیه و آله- و اهلبیت و سلاله‌ی اوست.


او وارث عدل علی است و نشانه‌ای از کوثر فاطمی، میراث‌دار حماسه‌ی مجتبوی و احیاگر نهضت سرخ حسینی -علیهم السلام-. او وارث مبارزه‌ی حکیمانه‌ایست که فرزندان حسین -علیهم السلام- در غربت و مظلومیت با طاغوت و بی‌عدالتی و با مظاهر کفر داشتند. و پرچمدار عدل آخرینی است که، مهدی موعود اقامه خواهد نمود.


هیچ امتی تا کنون -به جز دو و نیم سده که بشر حضور عینی رسول آخرین و امامت انسان کامل را درک کرده است- رهبری مانند امام خمینی نداشته است. و ما مفتخریم در دورانی چشم به جهان گشوده‌ایم که متعلق به خمینی است. حکیمی که تاریخ، مانند او را تجربه نکرده و بعید هم هست که سعادت آن را بیابد که تجربه‌اش کند. یکتای تکرار ناشدنی و دوران‌سازی که تاریخِ بعد از او فخر خواهد کرد به داشتنش و تاریخ پیش از او حسرت خواهد خورد به نداشتنش.


و کاش می‌شد از تاریخ شکایت کرد، وقتی به آن روز غمبار رسید که روحِ ما «با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا» عزم ملکوت کرد و ترک امت گفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۲۳
علی سلیمانیان

 پیشنهاداتی به جناب حجة الاسلام سیدمحمدعلی آل هاشم، نماینده‌ی ولی فقیه در استان و امام جمعه‌ی جدید تبریز


1   مردم را باور داشته باشید و در میان آنان باشید و دسترسی همگان را به نماینده رهبرشان تسهیل کنید. پرده‌نشینی و دوری‌جستن از مردم، نافی فلسفه‌ی وجودی نماینده‌ی ولی فقیه است. شما علاوه بر نمایندگی رهبری،  اقشار مختلف مردم را در برابر صاحبان ثروت و قدرت نمایندگی می‌کنید.

2.  زبان گویای مردم باشید و با صاحبان زر و زور با اقتدار و قاطعیت صحبت کنید و با مردم بیان نرم و اقناعی داشته باشید. ساده‌زیستی و زندگی همدلانه با مردم را قدر بدانید و القائات اطرافیان مبنی بر ترک این سلوک به بهانه‌های مختلف را نفی کنید.


3.  تعاملتان با مسئولان را شفاف کنید و نگذارید این شفافیت به بهانه‌های مختلف، جایش را با پشت‌پرده‌ها و لابی‌گری‌ها عوض کند. این شفافیت، ظرفیت سرشار اجتماعی مردم را پشتیبان شما و مقوم موضع شما خواهد نمود و مسئولان را از ورود به مناسبات مشکوک با مجموعه‌ی تحت امر شما منصرف خواهد کرد.


4.  نشست و برخاست با صاحبان زر و زور و اهل تزویر، اعتبار جایگاه امامت جمعه را مخدوش می‌کند. درباره‌ی این قشر بسیار حساس باشید و اجازه ندهید با نزدیک شدن به شما، خود را صاحب اعتبار کنند و اعتبار جایگاه نمایندگی ولی فقیه را مخدوش نمایند.


5.  در گزینش اطرافیان و کارکنان دفتر امام جمعه و مجموعه‌های وابسته به آن، از به کارگیری افراد چاپلوس و سخن‌چین و کسانی که مانع از ارتباط شما با مردم باشند، پرهیز کنید. از اشخاص خدوم، خوش فکر و صاحب خُلق نیک استفاده کنید و نگذارید کارآمدی و پویایی نهادهای فرهنگی و اجتماعی تحت نظر شما، قربانی بروکراسی دست و پاگیر و افرادِ ناشایست شود.


6.  به صورت هفتگی به مناطق محروم شهر و مناطق مختلف استان سرکشی کنید و با مردمان مستضعف نشست و برخاست داشته باشید. پی‌گیر مسائل آنان باشید و اعتبار جایگاه مهم نمایندگی ولی فقیه را صرف حل مشکلات این قشر نمایید که هر چه بار و زحمت این انقلاب بوده، روی دوش این قشر بوده است و هر چه بی‌مهری است، نصیب این‌ها شده.


7.  شهرها و آبادی‌های دیگر استان را، قربانیِ مرکز استان نکنید و نسبت به مسائل آنان و امامان جمعه‌ی مناطق مختلف استان، اهتمام بیشتری داشته باشید. با انتخاب افراد شایسته و تنظیم مناسب امور، مردم مناطق مختلف استان را از حلاوت حضور ائمه جمعه‌ی شایسته بهره‌مند کنید.


8.  با مجموعه‌های مختلف فرهنگی، مذهبی، علمی، دانشگاهی و اجتماعی و با اقشار مختلف جوانان ارتباط مداوم داشته باشید و با ایفای نقش وحدت‌بخش و محوری خود در اتصال این مجموعه‌های متفرق و به کار بستن ظرفیت آنان در راه انقلاب و اهداف آن، جایگاه نماینده‌ی ولی فقیه در تعالی‌بخشی و راهبری جامعه را احیا کنید. 


9.  نماز جمعه را تجلی وحدت اقشار مختلف مردم و مرکز طرح مسائل مهم مردم و انقلابشان کنید و از ظرفیت‌های مغفول این بنیان اساسی، غفلت نکنید. نمازجمعه باید مامن مظلومان و درهم کوبنده‌ی فاسدان باشد و سنگری مستحکم برای انقلاب اسلامی. نمازجمعه باید اولویت‌های روز انقلاب را تامین نماید و امیدبخش اقشار مختلف مردم باشد.اعتبار فرهنگی جایگاه امام جمعه را با معرفی آثار فرهنگی، فکری و هنری انقلاب احیا کنید و از معرفی مصداقی دستاوردها و کارکردهای موفق اقشار مختلف اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، دریغ نکنید.


10.  با تنظیم دقیق مناسبات حاکم بر روحانیت و توسعه‌ی ارتباط با این قشر و اهتمام به سامان‌بخشی نهادهای متولی، اعتبار روحانیت را احیا کنید. با ترد روحانی‌نماهای معدود و اصلاح امور، حافظ کرامت این قشر مظلوم و مدافع آبروی دین و انقلاب باشید.


11.  اعتبار نمایندگی ولی فقیه و امامت جمعه را مصروف جناح‌ها و احزاب و دسته‌جات سیاسی نکنید. در عین داشتن موضع شفاف و قاطع و ورود به همه‌ی مسائل جاری کشور، فراموش نکنید که شما نماینده‌ی گفتمان انقلاب اسلامی و نماینده‌ی رهبری امت هستید.


12.  در مواجهه با مفاسد و خطاها، هیچ ملاحظه و تحفظی نداشته باشید و مراعات هیچ جناح و گروه و قشری را در این مقوله ننمایید. عدالت را اولی بر هر مصلحتی بدانید و اصلاح امور امت را، باب فرج جامعه اسلامی قلمداد نمایید.



از خداوند بزرگ برای ایشان، موفقیت در این امر حساس و خطیر و خیر دنیا و آخرت را مسئلت می‌نمایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۷
علی سلیمانیان

به بهانه‌ی انتصاب نماینده‌ی جدید ولی فقیه در آذربایجان‌شرقی و امام جمعه‌ی تبریز


«اخذ اللّه على العلماء ألاّ یُقارّوا على کِظّةِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم». خداوند از عالمان پیمان گرفته که در برابر شکم‌بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان آرام نگیرند. این را علی بن ابیطالب(ع) در بیان چرایی پذیرش حکومت فرموده است، و  در بی‌اعتباری دنیا و تحقیر مقاماتش این‌گونه سخن برآورده که دنیاى شما پیش من بى‌اعتبارتر از آب بینى بزغالگان است! تا بفهماند اگر این عهد در میان نبود، حکومت و مناصبش هیچ اعتباری و ارجی نداشت و به واسطه‌ی این پیمان است که خداوند حکومت را بر صلحا واجب کرده است.


یک دهه بعدتر، حسین بن علی(ع) در جمع علمای امت در صحرای منا این عهد فراموش شده را دوباره یادآور می‌شود و آنان را از سکوت در برابر بیداد برحذر می‌دارد و سرنوشت علمای بنی‌اسرائیل را متذکر می‌گردد که با سکوتشان در برابر فساد کافر شدند و مورد نفرین خدا قرار گرفتند.


امام می‌فرماید خدا سکوت علمای یهود را عیب می‏‌شمارد چون می‏‌دیدند که ستمکاران به زشت‌کاری و فساد پرداخته‏‌اند، اما منعشان نمی‏‌کردند؛ و این سکوت به خاطر علاقه‏ به مالی بود که از آنان می‌گرفتند و به خاطر ترسی که از آزار و تعقیب آنان به دل راه می‏‌دادند؛ در حالی که خدا می‏‌فرماید از هیچ‌کس نترسید و فقط از من بترسید. و می‏‌فرماید مؤمنان دوست‌دار و عهده‏‌دار یکدیگرند و همدیگر را امر به معروف و نهی از منکر می‏‌کنند.


سپس حضرت درباره‌ی آثار امر به معروف و نهی از منکر در جامعه صحبت می‌کند و با تبیین علل اعتبارِ علمای دین در پیشگاه مردم، آنان را این‌گونه عتاب می‌نماید که شما به خاطر خدا در دل مردم جلوه و جاه پیدا کرده‏‌اید، آن‌طور که توانگر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریمتان برمی‏‌خیزد و آن‌که برتری بر او ندارید شما را بر خود برتری داده است و نعمت‌ها را از خود دریغ داشته و به شما ارزانی می‏‌دارد، مردم شفاعت شما را می‌پذیرند. در کوچه و خیابان با هیبت شاهان و شکوه بزرگان قدم برمی‏‌دارید، و آیا همه‌ی این مواهب به خاطر این نیست که به شما امید دارند تا احکام خدا را اقامه کنید؟ و شما اغلب کوتاهی کرده‏‌اید. بیشتر حقوق الهی را فروگذاشته‏‌اید، حق مردم را خوار و خفیف شمرده‌اید و حق ضعفا را ضایع نموده‌اید، اما آن‌چه حق خود می‏‌پندارید را طلب کرده.اید؛ نه مالی بذل کرده‏ و نه جانتان را به خطر انداخته‏‌اید، و نه با قبیله و گروهی به خاطر خدا درافتاده‏‌اید.


حضرت آنان را تحقیر و تحذیر می‌کند که آرزو دارید خداوند بهشت و هم‌نشینی پیامبران و ایمنی از عذابش را به شما ارزانی دارد؟! من از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرود آید؛ که در سایه‏‌ی خدا به منزلتی بلند رسیده‏‌اید ولی مجاهدان و مردان خدا را حرمت نمی‏‌نهید، و‌شما فقط به خاطر خداست که در میان بندگانش احترام دارید. و نیز از آن جهت بر شما بیمناکم که به چشم خود می‏‌بینید عهدهای الهی گسسته و زیر پا نهاده شده‌اند اما نگران نمی‏‌شوید. در حالی که به خاطر پاره‏‌ای از تعهدات آبا و اجدادی، آشفته می‏‌شوید و عهدی که در برابر پیامبر انجام گرفته مورد بی‏‌اعتنایی است. نابینایان و معلولان، و زمین‌گیرانِ ناتوان در بلاد، بی‏‌سرپرست مانده‏‌اند و بر آن‌ها رحمی نمی‏‌شود؛ نه مطابق شأن و منزلتتان عمل می‏‌کنید و نه به کسی که به تکلیف عمل کند مدد می‏‌رسانید. با چرب زبانی و سازش، خود را در برابر ستمکارانِ مسلط، ایمن می‏‌گردانید. و تمام این‌ها نهی‌های خداست که شما از آن‌ها غفلت می‏‌کنید.


امام استحاله‌ی تدریجی جامعه و تسلط ظالمان بر امت اسلامی را تقصیر عالمان می‌داند و بر آنان نهیب برمی‌آورد که اگر بدانید، مصیبت شما از مصایب همه‏‌ی مردم سهمگین‌تر است، چرا که منزلت عالم بودن را از شما گرفته‏‌اند، چون تمشیت و صدارت امور باید در دست علمایی که امین حقوق الهی و حلال و حرامند باشد، اما این مقام را از شما ربوده‏‌اند، و این علتی ندارد جز این‌که از پیرامون حق پراکنده‏‌اید و درباره‏‌ی سنتی که دلایل روشن بر حقیقت آن وجود دارد، اختلاف کرده‏‌اید.


حضرت می‌فرماید اگر در راه خدا حاضر به تحمل ناگواری‌ها می‏‌شدید، مصدر امور به دست شما می‌بود و مرجع کارها بودید؛ اما به ستمکاران مجال دادید تا این مقام را از شما بستانند و اجازه دادید حکومت به دستشان بیفتد تا بر اساس حدس و گمان حکم برانند و راه خودکامگی و  شهوت را پیش گیرند. مایه‏‌ی تسلط آنان بر حکومت، فرار شما از کشته شدن بود و دلبستگی‏تان به زندگیِ گریزان دنیا. شما با این روحیه و رویّه، مستضعفان را به چنگال این ستمگران گرفتار آوردید تا یکی برده‏‌وار سرکوفته باشد و دیگری بیچاره‏‌وار سرگرم تأمین آب و نانش؛ و حکام خودسرانه در منجلاب سلطنت غوطه خورند و با هوس‌بازی خویش ننگ و رسوایی به بار آورند، پیرو بدخویان گردند و در برابر خدا گستاخی نمایند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۴۳
علی سلیمانیان

 2030 

دستور کار2030، سندی است که می‌کوشد با هضم کشورهای مستقل در هاضمه‌ی جهانی در همه‌ی ابعاد فرهنگی، آموزشی، اقتصادی، اطلاعاتی، علمی، اجتماعی و سیاسی‌اش، «شهروندان مطیع»ی برای هژمونی جهانی غرب تربیت کند. و هیچ ابایی از این ندارد که حرف از «دگرگون ساختن جهان» بزند و به صورت عریان درباره‌ی لزوم تغییراتِ فرهنگی ملت‌ها و جایگزینی فرهنگ واحد جهانی برای جهانی‌شدن -یعنی همان هجوم فرهنگی به ملل- حرف به میان آورد: «قرار دادن فرهنگ در بطن سیاست‌های توسعه، پیش‌شرط لازم برای جهت بخشی به فرآیند جهانی شدن است.» سند2030 به دنبال سازگارنمودن ابعاد انسانی جهان با دهکده‌ی جهانی و تعمیق بنیان‌های فرهنگی نظم نوین است.

 

آوینی بیش از دو دهه پیش‌تر درباره‌ی اضطراب غرب از استقلال فکری ملت‌ها و مقاومت آنان در برابر جهانی‌شدن خبر داده است. او می‌گوید غرب چه بسا بیشتر از ما از تحقق «دهکده‌ی واحد جهانی» به دلیل وجود شهروندان غیرمطیعی چون ما، اضطراب دارد و توضیح می‌دهد «شهروندِ مطیع کسی است که وجود فردی‌اش مستحیل در جامعه‌ای است که پیرامون او وجود دارد. اعتراضی ندارد. استدلال‌های رسمی را می‌پذیرد و در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمی‌دارد. تا آن‌جا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله‌ی قانون، که تابع آن می‌بیند. به آن‌چه فرا می‌خوانندش روی می‌آورد و از آن‌چه باز می‌دارندش پرهیز می‌کند. دروازه‌های گوش و چشم و عقلش برای پیام‌های پروپاگاندا باز است... و خوب! دهکده‌ی جهانی هم برای آن‌که سر پا بماند به شهروندان مطیعی نیاز دارد که سرشان در آخور خودشان باشد.» سند2030، یک دستورکار جهانی برای تبدیل ملت‌های مستقل به «شهروندان مطیع دهکده‌ی جهانی» است.

 

در سند2030 آمده است که «پیش از این، رهبران جهان هیچ‌گاه به اقدام و تلاش‌های مشترکی در راستای تحقق دستورکاری جهانی و به این گستردگی متعهد نشده بودند.» و جالب است که دولت جمهوری اسلامی ایران از جمله‌ی 130 کشوری است که با اجماع کامل آن را تصویب کرده و به آن متعهد شده‌ است. این دستورکار در جای جای خود بر «تعهد خدشه‌ناپذیر» سران کشورها برای تحقق «اهداف اصلی و فرعیِ جدایی‌ناپذیر از هم» تاکید کرده و کشورها را ملزم به گزارش‌دهی پیوسته نموده است. در دستورکار 2030، تعهد  کشورها برای در اختیار قراردادن اطلاعات و داده‌های آماری مختلف به مراکز جهانی، به عنوان زیرساخت پی‌گیری پیشرفت این سند تعبیه شده است. امری که راه تسلط بر ملت‌ها را، بسیار هموارتر خواهد نمود.

 

این سند، تصویب دستورکار2030 را «تصمیم تاریخی» سران جهان برای «صلح پایدار» دانسته و مفتخر است که آن را اقدامی هم‌سنگ با «تاسیس سازمان ملل متحد» قلمداد کند که بر اساس «ارزش‌های زیربنایی هم‌چون صلح، گفتگو و همکاری بین‌المللی بر خاکسترهای جنگ و اختلافات» در هفتاد سال پیش بنا نهاده شد. روشن است که «صلح» در این منظومه، در واقع هیچ ما به ازایی جز جنایت و چپاول و ستم نداشته است. آن‌چه در این هفتاد سال در جهان با عنوان «صلح» رخ داده، مشروعیت‌بخشی به جنایات نظام سلطه و سکوت محض در برابر مظلومیت ملت‌های تحت ستم است. جنگ و ظلم در جهان، پس از تاسیس این سازمان به عنوان «حافظ صلح جهانی»، روندی بسیار شتابنده به خود گرفته و به وحشیانه‌ترین شکل ممکن در طول تاریخ بشر درآمده است. سند2030 علاوه بر تثبیت روندِ ظالمانه‌ی کنونی در جهان، تحت عنوان اغواگرانه‌ی «صلح پایدار»، قابلیت این را دارد که به چالشی امنیتی برای ملت‌ها تبدیل شود و تعهداتِ موجود در این سند، به عنوان اهرم فشاری در دست شورای امنیت سازمان ملل قرار گیرد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۶ ، ۱۲:۲۸
علی سلیمانیان