یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

 استانبول، هوشی‌مین، ازمیر، ووهان، باکو، وین، قازان، قونیه، زاگرب، ارزروم، غزه، موگیلف، خجند، کربلا و هم‌اکنون بانیالوکا. این‌ها به‌اصطلاح خواهرخوانده‌های تبریز هستند.

 

ویکی‌پدیا «خواهرخواندگی شهرها» را این‌طور تعریف کرده: «قراردادی است بین سران مملکتی یا سران دو شهر که برای ایجاد همبستگی و اتحاد بیشتر انسانی و فرهنگی بسته می‌شود.» تعریف صحیح‌ترش اما این است که وقتی هیچ بهانه‌ای –حتی از نوع آبکی‌اش- برای سفر خارجی مدیران جور نشود، این کار فرمالیته بهانه‌ای است برای سیاحت خارجی از کیسه‌ی بیت‌المال.

 

اغلب خواهرخواندگان تبریز را -که روزگاری عقد خواهرخواندگی‌شان بهانه‌ای بوده برای سوروسات سفر خارجی مدیران- نه کسی در تبریز می‌شناسد و نه اصلاً کسی خبر از چنین چیزهایی دارد. راستی چه کسی فکرش را می‌کرد که هوشی‌مین و ووهان و موگیلف و بانیالوکا، اسم شهر باشند؛ چه برسد به این‌که خواهرخوانده‌ی تبریز باشند و مناسبتی با ما داشته باشند.

 

این خواهرخواندگی‌ها نه ثمری برای تبریز داشته و نه ثمری برای خواهرخوانده‌هایش، ولی خداوکیلی بساط سفر خارجی مدیران خارجه ندیده را خوب جور کرده است. مورد اخیرش هم «بانیالوکا»ست. همین دو سه ماه پیش بود که معاون فرهنگی شهردار و همراهانش، رفته بودند زیارتش، اما خواهر است دیگر، یکهو می‌بینی دل خواهر برای خواهر تنگ می‌شود؛ همین شده که جناب شهردار هوای خواهرخوانده‌ی نوخوانده را کرده و باروبندیل سفر بسته و اول سال راهی شده. بالاخره صله‌ی رحم واجب است، نمی‌شود که ترکش کرد.


تکلمله:

آلماتی و یزد و اصفهان را هم به اسامی بالا اضافه کنید که تازه متوجهشان شده‌ام. با ترابوزون هم گویا نیمچه ‌خواهرخواندگی دارد تبریز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۵۴
علی سلیمانیان

Social Networks

زمزمه‌های بستن تلگرام در ایران، این روزها بیش از هر زمانی جدی به نظر می‌رسد و گویا در آینده‌ای نزدیک نیز عملی خواهد شد. این پیشامد حتماً کوچ مردم به شبکه‌ای جایگزین را در پی خواهد داشت؛ اما کوچاندن مردم از شبکه‌ی اجتماعی خارجی به شبکه‌ای داخلی –فارغ از مسائل فنی- تحدید انتفاع مردم از این شبکه‌ها و گستردن بساط قدرت در محدوده‌ای است که حاکمیت‌ها اصلاً اجازه ورود به آن را ندارند.

 

اگرچه وجود سرورهای شبکه‎‌ی اجتماعی در کشوری بیگانه، می‌تواند برای امنیت ملی ما مضر باشد، اما خسارت دست‌اندازی حاکمیت در شبکه‌ی اجتماعی، به‌مراتب بیشتر است. دسترسی محدودِ حاکمیت به شبکه‌های اجتماعی به آن میزان که تأمین‌کننده‌ی امنیت حقوقی و قضایی باشد کافی است و دسترسی‌ای بیش از این مخل آزادی و ورود به منطقه‌ی ممنوعه است.

 

دستگاه‌های متولی در ایران به شبکه‌ی اجتماعی تلگرام، تقریباً به آن اندازه که لازمه‌ی تأمین مسائل حقوقی است دسترسی دارند و تسلطی بیش از این، بی‌تردید نافی حقوق اساسی و خسارت‌بار است.

 

دسترسی حاکمیت به ورای آنچه در صحنه‌ی عمومی شبکه‌های اجتماعی ظهور می‌یابد، چیرگی قدرت بر ساحات عمیق‌تری از زندگی مردم را موجب می‌شود و این بسط قدرت در پنهان‌ترین ساحات اجتماعی و انسانی، گرفتن مردم به برگی است.

 

البته حاکمیت برای تأمین امنیت ملی خود، ممکن است و می‌تواند اجازه‌ی فعالیت به شبکه‌های اجتماعی خارجی بدهد و یا این  اجازه را در موردی خاص از آن‌ها بگیرد، اما هیچ رویه‌ای نمی‌تواند نسخه‌ای عام برای همه شبکه‌های اجتماعی خارجی باشد. تجویز و کوچاندن مردم از شبکه‌ای که در تسلط حاکمیت نیست به شبکه‌ای که تحت سلطه‌ی حاکمیت است، اقدامی است بسیار خطرناک.

 

اگر قرار باشد مردم به‌جای تلگرام به پیام‌رسانی دیگر مهاجرت کنند، گزینه‌ی مطلوب برای آن‌ها، حتماً ایرانی نیست. کوچ به شبکه‌های اجتماعی داخلی در شرایط کنونی، از بین بردن فلسفه‌ی کارکردی این شبکه‌هاست از آن لحاظ که مردم مدنظر گرفته‌اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۱۶
علی سلیمانیان

 مدتی است بر مشی سیاسی متأخر آقای احمدی‌نژاد و جریانش، نقدهایی جدی دارم از آن باب که مشی متأخر را بر مسیر عقل و عدل نمی‌دانم و این را در خلوت و جلوت  با دوستان در میان گذاشته‌ام، اما سکوت در برابر ظلم به این جریان را نیز شراکت در ظلم می‌دانم.

 

چگونه پذیرفتنی است در برابر عقده‌گشایی‌های علنی قوه‌قضائیه از جریان احمدی‌نژاد، فقط به این خاطر که روند کنونی آن جریان را قبول ندارم سکوت کرد؟ چگونه باید تحمل کرد که کسی را با ادعاهای واهی، پشت درهای بسته دادگاه محاکمه کنند و با اصل گرفتن اتهامات و بی‌آن‌که دلیلی بیاورند، محکوم و زندانی‌اش کنند و به کسی هم پاسخگو نباشند اما برای تن ندادن به این ظلم بیّن حکم بتراشند که «خودکشی حرام است!».

 

این حرف‌ها را همان دستگاهی می‌زند که پرونده‌های قضایی دو برادر رئیسش، سال‌هاست دارد خاک می‌خورد. چقدر به مضحکه شبیه است این‌که دستگاهی مسئول رسیدگی به حقوق‌ها و املاک نجومی و هزاران ظلم و فسادی باشد که آبرو برای جمهوری اسلامی نگذاشته است، اما در حالی که به وظیفه‌اش عمل نمی‌کند، بیاید و از «حلال و حرام» حرف بزند. اقلاً بگذارید کسی از این چیزها بگوید که ظاهرالصلاح باشد.

 

بازداشت طولانی‌مدت سعید علی بیگی، بازداشت و تشکیل پرونده قضایی برای فعالان رسانه‌ای این جریان خصوصاً محمدحسین حیدری، بازداشت و زنجیر بستن بر پای سیدعلی سیدزاده فقط به خاطر تحقیر کردن او، محبوس کردن دکتر عبدالرضا داوری با اتهامی مضحک و ده‌ها نمونه‌ی دیگر از عقده‌گشایی‌های این‌چنینی، سخن گفتن از «حلال و حرام» را به یک شوخی تبدیل کرده است.

 

شما که این‌قدر اهل حلال و حرامید بفرمایید حکم «عدالت‌کشی» چیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۲۴
علی سلیمانیان

بخش فارسی خبرگزاری آناتولی ترکیه در خبری نوشت: «رئیس خانه معلم وان، اتاق کار خود را در اختیار مسافران قرار داد.» +


وان، از نزدیکترین شهرهای ترکیه به ایران است و خرید البسه تقریباً تنها هدف ایرانی‌ها از مسافرت به آنجاست. سالانه بخش قابل توجهی از قاچاق چمدانی لباس از ترکیه، محصول این سفرِ ارزان‌قیمت است.


وقتی سر تا پای مسئولان ایرانی را برندهای خارجی پوشانده است و استفاده از ماشین و امکانات خارجی به چیزی شبیه حق مسلم برای مدیر ایرانی تبدیل شده، چه انتظاری داریم که این موج تمنای کالا و سفر خارجی به زندگی مردم سرریز نشود؟ 


رئیس خانه‌ی معلم وان، در حالی در اتاق کارش برای خریداران ایرانیِ کالاهای کشورش لحاف و تشک پهن کرده است که بخش اعظمی از مدیران لایه‌های مختلف کشور ما در آغازین روزهای سال حمایت از کالای ایرانی در سفر خارجی به سر می‌برند.


در حاشیه:

دیدن این فیلم کوتاه خالی از لطف نیست: https://t.me/manaareh/821

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۷ ، ۱۳:۰۰
علی سلیمانیان

در شرایطی که مدعیان ناکارآمد با دلخوش‌کنک‌های تبلیغاتی‌شان سالهاست در مسئله‌ی معیشت به گفتاردرمانی‌های مضحک و راهکارهای موهوم روی آورده‌اند، امام جمعه تبریز بدون آنکه این مسئله را به صرف بودجه حوالت دهد و یا آن را متوقف اجرای طرحی در آینده بداند، در حد وسعش تلاش کرده است امر معیشت مردم را تسهیل کند.


برداشتن سایه‌ی تهدید همیشگی از روی دستفروشان،  اقدامی است که در این روزهای پایانی سال ولو اندکی هم که شده، مسیر امرار معاش آنان را هموار کرده است.


تدبیر به معنای حرف‌های دهان پرکن بی‌نتیجه نیست، تدبیر همین است که امر اضطراری معاش را معطل طرح و لایحه و بودجه و معطل ماه‌ها و سال‌ها نکنی و ظرفیت مسند معتبر امامت جمعه را برای حل مشکلات متعدد مردم به کار بگیری.


امروز دستفروشان تبریزی در جهاد معیشتشان دلگرمتر از همیشه، به روزهایی که می‌توانست به همین منوال همدلانه و مسئولانه بگذرد، افسوس می‌خورند؛ به رزوهایی که جانشان بر لب رسیده بود و  مسئولان از خودسوزی آنان هم ککشان نگزید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۶ ، ۱۱:۰۶
علی سلیمانیان

انسان ایرانی در سده‌های اخیر و به‌ویژه در دوران معاصر، دچار بحران معنا شده است؛ دچار روزمرگی و بیرون افتادگی از تاریخ. این البته به معنای بی‌تاریخی نیست؛ ایرانی معاصر تاریخی‌ترین دورانش را می‌گذراند اما نمی‌تواند رشته‌های تعلقش را با تاریخ پیوسته نگه دارد.

اعتنای زائدالوصف او به روزهایی خاص و جستجوی دائمی‌اش در پی مبدائی برای بهتر زیستن، نشانه‌ای است از تشدید روبه فزونی این بی‌معنایی. 
انسان ایرانی دنبال مجالی است برای بیرون شدن از روزمرگی؛ و یافتن نقاطی منفصل در تکرار ایام، نقطه‌ی عزیمتی برای این مقصود است.

او مثل همه‌ی آن‌هایی که تمدن مدرن بر هویت آن‌ها سایه انداخته است، دچار حیرانی تمدنی و تاریخی شده است و در انتظار فرداهای بهتر، التفاتی به امروز نمی‌کند و در آن فرداهای خاصی که مکرراً انتظارش را کشیده است، دوست دارد برای خود معنایی بیابد.

دل‌بستگی انسان ایرانی به این روزها شاید هم نشانه‌ای است از اشتیاقش برای آن خودِ فراموش‌شده‌ای که این ایام، سرابی است از آن.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۲۰
علی سلیمانیان

یب نیست که ریشه‌ی فساد در کشور خشکیده نمی‌شود؛ عجیب، داشتن انتظارِ مبارزه با فساد از متولیانی است که مماشات با دانه‌درشت‌ها را ترجیح می‌دهند.


نمونه‌های این مماشات کم نیستند. یک مثال دم دستی‌اش، پرونده‌ی فساد سازمان‌یافته در شهرداری تبریز است. دانه‌درشتِ قضیه، بدون اینکه حتی کسی توضیحی از او خواسته باشد، راست راست دارد می‌گردد و معلوم نیست دلیل مصونیت آهنین او چیست.


این تنها نمونه‌ی مماشات نیست و گویا قرار بر این است که کسی کاری به کار دانه‌درشت‌ها نداشته باشد‌ و کسی هم نپرسد چرا چنین است؟


جعبه‌ی سیاه سلامت اداری و اقتصادی، و مبارزه با مفاسد در اختیار وزارت اطلاعات، سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات است. اگر قرار باشد اجازه‌ی فساد داده نشود و مفاسد موجود کشف شوند، همه‌اش دست این سه نهاد است و می‌دانیم که «تسامح در مبارزه با فساد، بنوعی همدستی با فاسدان و مفسدان است.»



پی‌نوشت: آیا قانون نانوشته‌ای وجود دارد که مانعِ توضیح خواستن از وزارت اطلاعات به عنوان متولی اصلی سلامت اداری درباره‌ی علت مهار نشدن مفاسد و افزایش روزافزون آن شده است؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۱۴
علی سلیمانیان

نامه‌ی اخیر دکتر داوری اردکانی به «دبیرخانه‌ی هم‌اندیشی اسلامی» را به نظرم می‌بایست به دور از ساحت سیاست و آنچه از زبان سیاستمداران برمی‌آید درک کرد و در آن فضایی فهمید که سخن متعلق به آن فضاست. نامه‌ی مهم او به زعم برخی اهالی سیاست، به معنای رها کردنِ مسئله‌ی علوم انسانی اسلامی نیست، به معنای تغییر در مسیرِ رسیدن و چگونه رسیدن است.

 

داوری اردکانی علم را یک «شدگی» می‌داند و منظورِ او از تباین دین و علم، این است که علم برون‌دادِ تاریخی-تمدنی است و اگر بخواهیم برای علوم نسبتی با دین بیابیم، تنها از این منظر است که می‌توانیم جستجویش کنیم. او معتقد است نسبتِ دین و اعراضِ تجدد مدرن -که علومِ جدید مصداقی از آن است- به اصطلاح اهل منطق، تقابل عدم و ملکه است. یعنی نمی‌شود این اعراض را متصف به دین کرد، چرا که متعلق به عالمی که دین متعلق به آن است نیستند؛ همچنان که خودِ مدرنیته و دین با هم چنین نسبتی دارند.

داوری اردکانی علوم انسانی را خاصِ تمدن مدرن می‌داند و بر این اساس معتقد است نمی‌شود این علوم را دینی کرد؛ یعنی اگر می‌شد دین و مدرنیته را جمع کرد و به «مدرنیته‌ی اسلامی» به عنوانِ یک کل بسیط (که در آن مدرنیته متصف به دین باشد) رسید، آن وقت می‌شود از «جامعه‌شناسی اسلامی» (جامعه‌شناسی به معنایی که در جهان کنونی مطرح است) حرف زد و این البته محال است. برای رسیدن به علوم انسانیِ دینی، باید به فکر تمهیدِ جامعه‌ای دینی و جدای از  عالم مدرن بود؛ جامعه‌ای که در هوای مدرنیته تنفس نمی‌کند و تمنیاتش با آنچه جهان مدرن اقتضا دارد یکی نیست. در آن جهانِ جدید است که می‌شود علمی نو و متعلق به عالمِ خود بنیان نهاد؛ علمی مضافِ بر عالمِ نو.

 

«ما اگر نظم دیگری جز نظم تجدد در نظر داریم و به چگونگی قوام و به راه تحقق آن می‌اندیشیم و برای رسیدن به آن می‌کوشیم، شاید در راه علمی متناسب با نظم تازه قرار بگیریم. در این مورد هم توجه داشته باشیم که علم و جامعه با هم قوام می‌یابند. جامعه‌ی کنونی ما جامعه‌ی توسعه‌نیافته است. این جامعه همه‌ی نیازهای جامعه‌ی مدرن را دارد، بی‌آنکه از توانایی‌های آن برخوردار باشد. اگر می‌توانستیم خود را از این وابستگی نجات دهیم و راه رسیدن به جامعه‌ای را بیابیم که در آن روح دینی یعنی اعتقاد به توحید و عالم غیب و معاد حاکم باشد و مردمانش از سودای مصرف آخرین تکنولوژی‌های ساخته‌ی جهان توسعه‌یافته آزاد باشند و با همدلی و هماهنگی برای معاش توأم با اخلاق بکوشند، شاید افقی پیش رویمان گشوده می‌شد. توجه داشته باشیم که علم، یک طرح مهندسی ساختنی نیست، یافتنی است... خوبست که اگر می‌توانیم به جای بحث درباره‌ی علوم اجتماعی اسلامی، در باب شرایط امکان تجدید عهد دینی و بنای یک جامعه‌ی اسلامی بیندیشیم و در این راه به لطف پروردگار علیم امیدوار باشیم.»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۳:۱۷
علی سلیمانیان

دوم اسفندِ 96، احمدی‌نژاد جنبشی را دچار انتحار کرد که سوم تیر 84 او را روی کار آورده بود. او با گفتمانی سرِ کار آمد که از دل توده‌های پابرهنه برخاسته بود و گفتمانِ حقیقی انقلاب بود؛ و با واگویه‌هایی رفت که پیش از او بریدگان از انقلاب سال‌هاست که تکرارش می‌کنند؛ اما او با شیبی تندتر این مسیر را پیمود.

 

او را صاحب دولتی موفق با گفتمانی محکم می‌دانم که تحویلِ دوران قدرت سیاسی به دورانِ جنبش اجتماعی را درک نکرد و در فهم اقتضای ساحت اجتماعی، دچار اختلال شد. او نتوانست بر همان سیرتی بماند که به خاطر آن محبوب مردم شده بود.

 

 خسارتِ انتحار احمدی‌نژاد شاید دامان گفتمانی را بگیرد که او دیگر بر آن نیست و این خسارتِ تاریخی قابل گذشت نخواهد بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۱۲
علی سلیمانیان

امروز ظهر، احضاریه‌ی جوان عدالتخواهی که در تجمع 22 بهمن تبریز، مطالبات امام و رهبری مبنی بر مبارزه با «فقر و فساد و تبعیض» را سر دست گرفته بود ابلاغ شد؛ و چند دقیقه بعد، دوستی دیگر خبر از قطع برق ساکنان مسکن مهر سردرود و ماندنشان در سرما داد.


یعنی فقط دو روز بعد از 22 بهمن و حضور حماسه‌آفرین همین مردم در صحنه، اشتراکِ برق واحدهایی که قبوضشان بدهی داشت را قطع کرده‌اند تا شلاقِ جدیتِ ادارات جمهوری اسلامی در اخذ بدهی‌های خردِ مردم، تن و روح محرومان را بنوازد.

 

منطقی هم هست! دیگر به این زودی‌ها چه نیازی به این مردمِ پایین‌نشین دارند؟ راهپیمایی‌شان را کرده‌اند و انتخاباتی هم در پیش نیست که بخواهند قربان صدقه‌شان بروند. منتظر بودند تا 22 بهمن رد شود و طبق معمول این بساطِ مردم‌سرایی‌ها جمع شود و شد.


و جالب است که همین نظام اداریِ مقتدر که حتی نمی‌تواند چندهزارتومان بدهیِ مردم مستضعف به اداره‌ی برق را تحمل کند، وقتی حرف از مبارزه با اژدهای هفت‌سرِ فساد و تبعیض و حرف از مبارزه با کلان‌دزدها می‌شود، برمی‌آشوبد!


و چه آسان است صاف کردنِ بدهیِ چند هزارتومانی پابرهنه‌ها! و چه پرهزینه است حتی حرف زدن از حقوق پایمال‌شده‌ی مستضعفان!


«یستدل علی ادبار الدول باربع؛ تضییع الاصول و التمسک بالفروع و تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل». این سخنی است از امیرمومنان. یعنی چهار چیز باعث شکست دولت‌ها می‌شود: پایمال کردن مسائل اصلی، سرگرم شدن به فروع، گماردن آدم‌های پست و کنار زدن انسان‌های فاضل.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۲۶
علی سلیمانیان