یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

گمان ندارم در عالم بشری، انسانی باشد که منتظر منجی موعود و عدالت آخرینش نباشد و اگر نه بشریت بدون این امیدواری، هیچ رغبتی برای ادامه حیات و دوام نسل نخواهد داشت. انتظار و امید، راه فطرت‌اند و شیاطین غرب و شرق هم اگر توانسته‌اند در مقاطعی سایه افکار شیطانی خود را بر بشریت بگسترانند، از همین راه است که وارد شده‌اند: انتظار بشر برای نجات و عدالت موعود؛ و ادعای منجی‌گری شیاطین و اوتوپیای موهوم آنان برای تحقق بهشت زمینی.

ولایت شیطان بر زمین رو به افول دارد و آن‌چه که پیرامون ما و در سراسر گیتی می‌گذرد، نشان از همین واقعیت است. بشر مبهوت از بی‌عدالتی و ظلم مدعیان نجات، پس از وقوع انقلاب اسلامی در دوران اقتدار امپراطوری شیطان و بطلان نظریه پایان تاریخ و آغاز فصل جدیدی در تاریخ حیات انسان در زمین، بر این بهت خود فایق آمده و راه فطرت را نه در انتظار معطل که در انتظاری یافته است که علیه ظلم و بی داد می شورد. انتظاری که پرچمدارش مظلومان، محرومان و مستضعفان اند و بشر، تازه آموخته است که برای تحقق عدالت و نجات، نباید منتظر مستکبران و مستبدان و مدعیان آینده نشست؛ بلکه باید به ترس از مرگ – یعنی همان سلاحی که شیطان با آن، راه فطرت را بر انسان بسته است- غلبه کرد و فطرت را در انتظاری دیگر جست.

استقبال از مرگ و غلبه بر ترس از آن، تنها سلاحی است که میلیون‌ها انسان در خاورمیانه و شمال آفریقا را با جان خود و زن و فرزندان، به رویارویی با ولایت شیطان و به جنگ با گلوله و بمب و تکنولوژی تسلیحاتی شیاطین کشانده و امواج انسانی را حتی در ممالک تحت سیطره امپراطوری شیطان نیز به قیام و اعتراض واداشته است.

عبور انسان از انتظار معطل و پیش گرفتن انتظار سازنده و مبارزه برای انتظار، آغاز و مقدمه تحقق همان نویدی است که نسل‌های بشری با امید به آن زیسته‌اند و اگر نبود این امید به آینده‌ای که با تحقق عدالت مطلق، انسان، حیات طیبه یابد، تواتر نسل بشر به یقین با انتقطاع رو به رو می‌شد و نسل نوع بشر را به نابودی می‌کشاند.

نوید امامت و وراثت مستضعفان بر زمین، در شرف تحقق است و انقلاب اسلامی ما و اکنون آنچه که در بلاد مسلمانان و حتی قلب نظام کفر در اروپا و امریکا می‌گذرد، مقدمه‌ای است بر ظهور منجی موعود و آغاز عصر هدایت و نجات، و عهد حیات طیبه انسان و بسط مطلق عدالت، که قرن‌هاست نسل‌های بشری را در انتظار خود نگه داشته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۰ ، ۰۹:۳۲
علی سلیمانیان

گمان ندارم در عالم بشری، انسانی باشد که منتظر منجی موعود و عدالت آخرینش نباشد و اگر نه بشریت بدون این امیدواری، هیچ رغبتی برای ادامه حیات و دوام نسل نخواهد داشت. انتظار و امید، راه فطرت‌اند و شیاطین غرب و شرق هم اگر توانسته‌اند در مقاطعی سایه افکار شیطانی خود را بر بشریت بگسترانند، از همین راه است که وارد شده‌اند: انتظار بشر برای نجات و عدالت موعود؛ و ادعای منجی‌گری شیاطین و اوتوپیای موهوم آنان برای تحقق بهشت زمینی.

http://fc01.deviantart.net/fs41/f/2009/053/f/0/Imam_Mahdi_Aj_by_islamicwallpers.jpg

ولایت شیطان بر زمین رو به افول دارد و آن‌چه که پیرامون ما و در سراسر گیتی می‌گذرد، نشان از همین واقعیت است. بشر مبهوت از بی‌عدالتی و ظلم مدعیان نجات، پس از وقوع انقلاب اسلامی در دوران اقتدار امپراطوری شیطان و بطلان نظریه پایان تاریخ و آغاز فصل جدیدی در تاریخ حیات انسان در زمین، بر این بهت خود فایق آمده و راه فطرت را نه در انتظار معطل که در انتظاری یافته است که علیه ظلم و بی داد می شورد. انتظاری که پرچمدارش مظلومان، محرومان و مستضعفان اند و بشر، تازه آموخته است که برای تحقق عدالت و نجات، نباید منتظر مستکبران و مستبدان و مدعیان آینده نشست؛ بلکه باید به ترس از مرگ – یعنی همان سلاحی که شیطان با آن، راه فطرت را بر انسان بسته است- غلبه کرد و فطرت را در انتظاری دیگر جست.

استقبال از مرگ و غلبه بر ترس از آن، تنها سلاحی است که میلیون‌ها انسان در خاورمیانه و شمال آفریقا را با جان خود و زن و فرزندان، به رویارویی با ولایت شیطان و به جنگ با گلوله و بمب و تکنولوژی تسلیحاتی شیاطین کشانده و امواج انسانی را حتی در ممالک تحت سیطره امپراطوری شیطان نیز به قیام و اعتراض واداشته است.

عبور انسان از انتظار معطل و پیش گرفتن انتظار سازنده و مبارزه برای انتظار، آغاز و مقدمه تحقق همان نویدی است که نسل‌های بشری با امید به آن زیسته‌اند و اگر نبود این امید به آینده‌ای که با تحقق عدالت مطلق، انسان، حیات طیبه یابد، تواتر نسل بشر به یقین با انتقطاع رو به رو می‌شد و نسل نوع بشر را به نابودی می‌کشاند.

نوید امامت و وراثت مستضعفان بر زمین، در شرف تحقق است و انقلاب اسلامی ما و اکنون آنچه که در بلاد مسلمانان و حتی قلب نظام کفر در اروپا و امریکا می‌گذرد، مقدمه‌ای است بر ظهور منجی موعود و آغاز عصر هدایت و نجات، و عهد حیات طیبه انسان و بسط مطلق عدالت، که قرن‌هاست نسل‌های بشری را در انتظار خود نگه داشته است.

 

نوشته شده برای میثاق ۳۴۱

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۰ ، ۰۹:۲۵
علی سلیمانیان
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۰ ، ۰۷:۱۵
علی سلیمانیان






در صورت نیاز بهاندازه‌های بزرگ‌تردر قسمت نظراتسفارش دهیدتا به صورترایگاندر اختیارتان قرار گیرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۰ ، ۰۵:۲۶
علی سلیمانیان












در صورت نیاز بهاندازه‌های بزرگتردر قسمت نظراتسفارش دهیدتا به صورترایگاندر اختیارتان قرار گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۰ ، ۰۸:۳۸
علی سلیمانیان

تنها سه دهه پیشتر، دورانی را سراغ داریم که همچون دوران حکومت رسول الله(ص) و امیرالمومنین(ع) بر امت اسلامی، مسجد، مرکز، و آغاز و پایان هر حرکتی است و همه امورات مسلمین از مسجد اداره می‌شود.

مسجد اصلی ترین ستاد نهضت امام خمینی(ره) و پایگاه مردمی انقلاب اسلامی است. و آغاز این خیزش عظیم از مساجد بوده و انقلاب پس از پیروزی نیز، در مساجد پیش رفته است و در آنجا هویت یافته است. مسجد نقطه کانونی همت‌های مخلصانه مومنان انقلابی است و در بحبوحه‌های نیاز انقلاب، همواره راهگشا. و در حقیت کلام «ستاد مسلمین» است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۰ ، ۱۹:۳۰
علی سلیمانیان

ژان بودریار، فیلسوف معاصر فرانسوی و از پیشگامان اندیشه پسامدرن، معتقد است در جامعه متناسب با عصر (پسا)مدرن، رسانه‌ها به نشانه بدل شده‌اند و واقعیت‌ها را هم‌چون گذشته منتقل نمی‌کنند. این به آن دلیل است که رسانه‌ها، رویدادها و واقعیت‌ها را آن‌گونه که خود می‌خواهند تغییر می‌دهند و به عبارتی واقعیت را از معنا تهی کرده‌اند. به همین علت، در عصر سیطره رسانه‌ها، واقعیت به مجاز تبدیل می‌شود و رسانه‌ها خود تعیین‌کننده واقعیت می‌شوند.

این تعبیر اگر چه در جامعه‌ای که بر اساس مدرنیته بنا نشده است دلالت حتمی ندارد اما از آن‌جا که رسانه‌های جدید، مولود مدرنیته اند، در جوامع غیر مبتنی بر مدرنیته نیز می‌تواند دلالت یابد. رسانه تا آن‌جا که تنها ابزار را از تمدن مدرن اخذ کرده باشد، می‌تواند نقیض این مساله باشد، اما اگر متد آن را نیز تقلید کند دچار همین "قلب واقعیت"ی شده است که مدرنیته آن را تجویز می‌کند؛ حتی اگر متعلق به جامعه‌ای سنتی* باشد.

"رسانه" در عصر مدرن، نه در پی رساندن "پیام"، که به دنبال جای‌گزین شدن به جای آن است و اصطلاح "خبرسازی" نیز دال بر همین قضیه است؛ چه آن‌که خبر باید واقع شود نه بنا. اساس رسانه مدرن بر مهندسی افکار عمومی است تا با سیطره بر جغرافیای اندیشه و گسست مرزها، دهکده جهانی مک لوهان را محقق کند و این جز با مصادره وقایع، ممکن نیست.

رسانه نوین، چون مولود عصر مدرن و متعهد به آن‌است هر چند هم که در جامعه‌ای سنتی بخواهد مسیری غیر از آن‌چه را که مدرنیته تعیین کرده است بپیماید، باز تا حدودی دچار همان عارضه‌ای خواهد شد که از ژان بودریار بیان شد و این به آن دلیل است که همه واقعه‌ها را نمی‌توان در ظرف رسانه‌ها گنجاند و لاجرم باید به وقایع مهم‌تر و سهل الوصول‌تر روی آورد و یقیناً نگرش افراد در ارزش‌گذاری‌ها و بعد همسایگی رویدادها متفاوت اند. "دیده شدن" با منعکس شدن در رسانه، رابطه‌ای مستقیم دارد و وقتی به کانون توجهات یک رسانه نزدیک‌تر باشیم، بیشتر منعکس می‌شویم و بالعکس. تصویری که با این وضعیت در رسانه‌ها از یک جامعه ارائه می‌شود تصویری ناقص و نامتعادل است و چون این تصویر نارس، همه واقعیت قلمداد می‌شود "قلب واقعیت" اتفاق می‌افتد.

"بی‌عدالتی رسانه‌ای" و "محرومیت رسانه‌ای" هر دو معلول همین مساله‌اند. انکار بخش اعظمی از جامعه که از کانون رسانه مسافت دارد و عدم پوشش وقایع بی‌شماری که شاید در حقیقت، بسیار ارزشمندتر از اخبار ارزش‌گذاری شده باشد در جغرافیای بزرگ‌تر، بیشتر اتفاق می‌افتد و هر چه که دایره میدانی یک رسانه کوچک‌تر و رسانه به مرزهای پیرامونی خود، نزدیک‌تر باشد، آن رسانه به واقعیت نیز نزدیک‌تر است.

رسانه بومی و محلی به واقعیت نزدیک‌تر است و چون محدوده کوچک‌تری را پوشش می‌دهد کم‌تر دچار بی‌عدالتی است و ابزاری است برای محرومیت‌زدایی رسانه‌ای. کوچک‌تر شدن دایره پیرامونی و هم‌جواری با نقاطی که از کانون رسانه‌های فراگیرتر دورترند و هم‌گونی بیش‌تر فرهنگی با جامعه هدف هم مزید بر علت پیشین اند. رسانه محلی برای آن‌ها که در رسانه‌ها انکار می‌شوند فرصتی است برای دیده شدن و این خود برای یک رسانه، مزیتی ارزشمند است. پرداخت به مسایلی که سایر رسانه‌ها از دسترسی به آن ناتوانند مزیتی منحصر به فرد برای یک رسانه است و این، هر دو را رسانه محلی می‌تواند توامان دارا باشد.

تعریف متد جدیدی از نگاه به پیرامون و پردازش داده‌ها و تعریف عادلانه‌تری از ارزش‌گذاری اطلاعات و خروج از بن‌بست اطلاعاتی‌ای که مدرنیته در برابر رسانه و وقایع بشری ایجاد کرده است، می‌تواند کارکرد رسانه محلی را نه تنها عادلانه تر از رسانه‌های فراگیرتر که دقیقا در راستای عدالت قرار دهد و محرومیت ایجاد شده توسط رسانه‌های فرامنطقه‌ای را نیز بزداید.

و رسانه محلی تنها در چنین صورتی است که می‌تواند به حیات خود ادامه دهد و اگر نه، بازی در میدان رسانه‌های بزرگ‌تر چه مزیتی جز دوری از کانون اخباری که از دید رسانه مدرن مهم شمرده می‌شود می‌تواند برای رسانه محلی به دنبال داشته باشد؟ و این آیا جز مرگ یک رسانه است؟

------------------

پی‌نوشت:

*. تعبیر جامعه‌ای که مبتنی بر مدرنیته نیست به "جامعه سنتی" را اگر چه به دلیل دریافتی که از آن به عنوان جامعه‌ای ارتجاعی می‌شود، نمی‌پسندم اما برای قصار کلام و فرار از بار منفی‌تر عبارت "جامعه غیرمدرن"به ناچار همین عبارت را مناسبت‌تر می‌دانم.ژ

 

نوشته شده برای هفته نامه میثاق

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۹۰ ، ۰۶:۴۳
علی سلیمانیان

«من قبول دارم که از قرن هجدهم به بعد، هر تحول اجتماعی که اتفاق افتاده بسط مدرنیته بوده است؛ اما انقلاب (اسلامی) ایران تنها حرکت اجتماعی است که در برابر مدرنیته قرار دارد... انقلاب اسلامی ایران جنبشی است که از راه آن می‌توان عنصری معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد. کاری کرد که این زندگی سیاسی مثل همیشه سد راه معنویت نباشد. بلکه به پرورشگاه و جلوه‌گاه و خمیرمایه آن تبدیل شود. »1.  میشل فوکو، جامعه شناس و متفکر برجسته فرانسوی و اصلی ترین نظریه پرداز جریان پست‌مدرنیسم، ضمن این بیان درباره راهبرد انقلاب اسلامی و مردم انقلابی ایران نیز چنین می‌نویسد: «آنان با این نحوه زندگی مطابق با دین اسلام به عنوان یک نیروی انقلابی، خواهان چیزی غیر از صرف اطاعت کورکورانه از قوانین (رایج دنیا) هستند. آنان از طریق بازگشت به تجربه معنوی که معتقدند می‌توانند در اسلامِ تشیع آن را پیدا کنند، خواهان تجدید بنای کامل هستی خود هستند»2.

"حیات طیبه" همان چیزی است که غرب از آن به "زندگی معنوی" تعبیر کرده است و در واژگان مفاهیم غربی، مفهومی نیز بهتر از آن نمی‌توان برای این آرمان حقیقی بشریت -که غرب از آن عدول کرده است- یافت و این همان علت بهت جهان مدرن و عجز آن از تحلیل انقلاب اسلامی در دورانی است که مدرنیته -و پسامدرنیته های منشعب از آن- در اوج اقتدار، خود را تنها اندیشه مقبول جوامع انسانی و کمال عقلانیت بشر می‌دانست و آینده ای برای بشریت جز حرکت در بطن آن متصور نبود.

"جمهوری اسلامی"، آرمانشهری که امام خمینی(ره) از آن سخن به میان آورد نه شبیه اوتوپیای تخیلی توماس مور بود و نه نسبتی با آن‌چه که لیبرال دموکراسی آن را دنبال می‌کرد داشت؛ جامعه‌ای بود که تجلی "حیات طیبه بشری" است و هیچ جای تعجب نیست اگر اومانیته از فهم آن عاجز باشد و امکان وقوع آن را باور نکند. برای آن‌ها که دوران معنویت و دین را از چندین قرن پیش‌تر، تمام شده می‌دانستند و مصلحان آینده بشریت را نه انبیا و اوصیا، که نظریه‌پردازان اومانیست می‌پنداشتند، پیروزی انقلابی با پسوند "اسلامی" به رهبری مرجعی دینی، آن قدر خارق‌العاده و ناباورانه بوده است که حتی هنوز هم از بهت آن نرهیده‌اند و در تحلیل آن‌چه وقوع یافته وامانده‌اند.

امام خمینی پیام آور آرمانی بود که تمام انبیا و اوصیا، برای تحقق آن آمده‌اند و او برای ما که بیش از 14 قرن از خاتمیت و 12 قرن از دوران حضور آخرین حجت الهی دور مانده‌ایم، آیینه تمام نمای انبیا و اوصیا بود و به معنای حقیقی کلمه "روح الله". خمینی آغاز آینده بود و آینده محتوم بشریت، جز آرمانی که خمینی در پی آن بود را رقم نخواهد زد؛ انقلاب‌های حال و آینده جز با نام خمینی به سرانجام نخواهند رسید و معادلات جهان جز پیرامون خمینی رقم نخواهند خورد. جوامع انسانی از این پس در پی "حیات طیبه" خواهند بود. و این آغاز مبارزه است.

«قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد، و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سر سپردگانی که بر ستم و ظلم خویش اصرار می نمایند سلب خواهد کرد.»

 

---------------

پی‌نوشت‌ها:

1- میشل فوکو، فلسفه تاریخ ، ترجمه حسین علی نوری

2- میشل فوکو، ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی

3- فرازی از پیام جضرت امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 و اولین سالگرد کشتار حجاج بیت الله الحرام

نوشته شده برای روزنامهوطــــــن امــــروز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۰ ، ۰۳:۳۲
علی سلیمانیان

«نگذارید اختلاف به وجود بیاید. نگذارید شکاف به وجود بیاید. نگذارید آن چه را که دشمن در تبلیغات و در خباثت‌هاى سیاسى و تفتین‌هاى سیاسى می‌خواهد در مورد کشور ما انجام بدهد، انجام دهد.

شما ببینید در همین پنج شش روز گذشته سر یک قضیه‌اى که آن چنان هم از اهمیت بالائى برخوردار نبود - سر مسئله‌ اطلاعات و امثال این‌ ها - چه جنجالى در دنیا راه انداختند. تحلیل‌ها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس‌جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرف‌هاى سست و بى‌پایه پر کردند. ببینید چطور منتظر بهانه‌اند. ببینید چطور مثل گرگ در کمین نشسته‌اند که یک بهانه‌اى پیدا کنند، هر جور می‌توانند، حمله کنند...

عرض من به عناصر داخلى، به مردم دلسوز، به برادران و خواهرانى که در داخل با مسائل تبلیغاتى سر و کار دارند، این است که سعى کنند به این آشفتگى کمک نکنند. این که تحلیل بگذارند، یکى از آن طرف، یکى از این طرف، این علیه آن، آن علیه این، براى هیچ و پوچ، چه لزومى دارد؟»1

دیدار هزاران نفر از معلمان سراسر کشور

این سخن به قدری روشن است که نه نیاز به تفسیر و تاویل دارد و نه تحلیل؛ و کاش ولایت‌مداران و سیاست‌پیشگان نیز آن را تفسیر نکنند و آن همه که از آن می‌ فهمند خود را مکلف به عمل بدانند. و اقل کم اگر هم قصد اطاعت ندارند راه سکوت را پیش گیرند.

القای "حاکمیت دوگانه" اگر چه از سوی "دشمنان در کیمن نشسته" طرح شده است اما آن چه که بیش از همه این سناریو را به پیش رانده و به آن رسمیت بخشیده است، بازی خوردن طیفی از اصول‌گرایان صاحب رسانه، تریبون و قدرت است. که البته جز عده‌ای معلوم الحال که همواره در صدد عقده‌گشایی‌اند، غفلت بر باقی آنان به قدری مستولی شده است که این کمک به "آشفتگی" و حرکتِ در زمین دشمن و طی مسیری غیر آن چه که رهبری ترسیم نموده‌اند را عین ولایت‌مداری و اطاعت از رهبری می‌پندارند و این از عواقب فضای سیاست زده‌ای است که ما بدان مبتلا شده‌ایم.

رواج بد اخلاقی سیاسی، متعاقب آشفتگی فضای سیاست‌زده موجب انشقاق القایی طیف اصولگرا به دو جبهه متقابل شده است و در این جبهه‌گیری‌ها، طرح اتهامات بزرگ‌تر به جبهه مقابل فضیلت شمرده می‌شود. رسمیت یافتن "حرف‌هاى سست و بى‌پایه‌" و دامن زدن به "هیچ و پوچ" مقدمه‌ای بر فزونی "آشفتگی" فضای سیاسی کشور تا حد انفجار شده است و دایره این انفجار بر همه مهمات حال حاضر، سایه افکنده است. چرخش 180 درجه‌ای برخی حامیان دولت علیه تمامیت آن و ایراد اتهامات گاه مشمئز کننده و برخی اقدامات تقابلی و کج‌روی‌ها از سوی دو جبهه، فرصت‌ها و الزامات تاریخی ما را با نابودی و فراموشی مواجه ساخته و ما را از تکالیف بزرگ‌تری که داریم دور کرده است. 

***

فرصت طلایی و تاریخی جمهوری اسلامی پس از سه دهه مواجهه یک تنه با نظام سلطه و استکبار جهانی با گسترش دامنه‌های نهضت اسلامی به فراتر از مرزهای جمهوری اسلامی و حتی فراتر از خاورمیانه و الگوپذیری ملت‌ها از انقلاب اسلامی ما و بیداری امت اسلامی، در حالی سپری می‌شود که فضای مشوش و سیاست‌زده داخلی امکان ایفای نقش راهبردی و تعیین کننده را از ما ستانده است.

القای اختلاف از درون، دستاویزی برای دستگاه‌‌های قدرت‌مند تبلیغاتی نظام سلطه شده تا این تهدید تاریخی برای نظام استکبار و فرصت غیرقابل تکرار برای امت اسلامی را به فرصتی برای استیلا بر بلاد اسلامی بدل کنند و چهره‌ای مخدوش و پریشان از جمهوری اسلامی به عنوان امیدگاه مسلمانان و مستضعفان جهان در چشم انقلابیون دنیا به نمایش بگذارند.

جمهوری اسلامی به عنوان الگو و مادر انقلاب‌های اسلامی با کج‌روی‌های بعضی سیاست‌مداران و اختلاف‌افکنی برخی صاحبان مسند دچار فرصت سوزی شده و در حال از دست دادن این پتانسیل استثنائی است و اگر ما نتوانیم از این پیشامد به نفع انقلاب اسلامی استفاده کنیم پاسخی در برابر تاریخ و امت اسلامی نخواهیم داشت. انفعال دستگاه‌ها و قوای کشور به دلیل صرف توان در مسیر انحرافی اختلافات سیاسی، جمهوری اسلامی را از ایفای نقش فعالانه در منطقه بازداشته و آن را به سمت انفعال کشانده است و تداوم این وضعیت، هیچ به نفع ما و  امت اسلامی نخواهد بود.

 

*

«همه شواهد نشان‌دهنده این است که دشمن امروز بر روى چند نقطه تکیه اساسى دارد. از واضح‌ترین‌هایش انسان شروع کند، یکى مسئله‌ اقتصاد است. این‌که ما امسال گفتیم سال جهاد اقتصادى، ناظر به این بخش قضیه است. به زانو درآوردن کشور از لحاظ اقتصاد، عقب راندن و پس راندن کشور در زمینه‌ اقتصاد، که منتهى بشود به فلج پایه‌هاى اقتصادى، منتهى بشود به نومیدى مردم، یکى از کارهاى اساسى است.»2

«خب، اگر ما بخواهیم این حرکت عظیم اقتصادى در کشور در سال 90 انجام بگیرد، یک الزاماتى هم دارد. این الزامات را هم من فهرست‌وار عرض بکنم:

اولاً روحیه جهادى لازم است...

دوم، استحکام معنویت و روح ایمان و تدین در جامعه است...

یک شرط دیگر این است که کشور به مسائل حاشیه‌اى مبتلا نشود. ببینید، در بسیارى از اوقات یک مسئله اصلى در کشور وجود دارد که همه باید همت کنند و به سراغ این مسئله اصلى بروند؛ باید مسئله کانونى کشور این باشد؛ اما ناگهان مى‌بینیم از یک گوشه‌اى یک صدائى بلند می‌شود، یک مسئله حاشیه‌اى درست می‌کنند، ذهن‌ها متوجه آن می‌شود... مسائل حاشیه‌اى نباید به میان بیاید. مردم ما خوشبختانه قدرت تحلیل دارند، هوشمندند، هوشیارند؛ می‌توانند مسائل فرعى و حاشیه‌اى را از مسائل اصلى جدا کنند. توجه شود مسائل حاشیه‌اى کانون توجه افکار عمومى قرار نگیرد.

 یک شرط دیگر، حفظ اتحاد و انسجام ملى است. این اتحادى که امروز در میان مردم و در بین مردم و مسئولین وجود دارد، مردم به مسئولینِ خودشان علاقه‌مندند، به آنها اعتماد دارند، به آنها کمک می‌کنند، با آن‌ها همراهى می‌کنند، بین خود مردم اتحاد و وحدت وجود دارد، بایستى باقى بماند و روزبه‌روز تقویت شود. یکى از نقشه‌هاى بزرگ دشمنان ملت ایران، ایجاد تفرقه و شکاف در داخل بوده است؛ به بهانه قومیت، به بهانه مذهب، به بهانه گرایش‌هاى سیاسى، به بهانه جناح‌بندى‌ها، به بهانه‌هاى گوناگون. اتحاد را باید حفظ کرد... مسئولین کشور هم همین جور؛ آن‌ها هم باید سعى کنند اگر گله‌اى از هم دارند - که گاهى ممکن است این گله‌ها بحق هم باشد - این گله را در معرض افکار عمومى مطرح نکنند؛ این ضربه به اتحاد ملى است؛ این را همه توجه داشته باشند. من به مسئولین کشور به طور جد این را تذکر و هشدار می‌دهم.»3 

به حاشیه رفتن استراتژی "جهاد اقتصادی" در ماه‌های نخستین سال به عنوان عمده‌ترین تکلیف مسئولان و مردم در پهنه سال جاری در حالی به وقوع پیوسته است که اصلی‌ترین هجمه دشمن به نظام از این سمت است. انحراف اخیر کانون توجه جامعه از جهاد اقتصادی به سمت حاشیه‌سازی‌های تبلیغاتی و زد و بندهای سیاسی عمدتاً از سوی جریاناتی صورت گرفته که داعیه ولایت‌مداری دارند و جبهه مقابل القایی را علی‌رغم اذعان به پایبندی مطلق به "ولایت فقیه" به "ضد ولایت" بودن متهم می‌کنند. اختلاف افکنی در بین قوا و مسئولان و از بین بردن اتحاد ملی جامعه و خدشه به اعتماد مردم به مسئولان، خط سیری است که این جریان مدعی ولایت‌مداری در طی آن است و استراتژی اولای تعیین شده رهبری معظم، در حالی که هیچ اقدام مهمی در این زمینه شکل نگرفته در فصل ابتدایی سال به فراموشی سپرده شده است و عملاً نیز بر سرعت سیر اقتصادی جامعه نسبت به پیش از فرمان جهاد اقتصادی افزوده نشده است.

*

«یک نقطه دیگر - که آن هم خیلى واضح است - ایجاد اختلاف بین دستگاه‌هاى مدیریت‌کننده کشور است؛ این هم یکى از کارهاى اساسى آن‌هاست. این مسئله را پنهان هم نمی‌کنند. نه این‌که نمی‌خواهند پنهان کنند؛ پنهان‌کردنى نیست. نوع کار دشمنان در این قضایاى مهم و کلان و بین‌المللى اقتضاء می‌کند که یک کارهائى را بکنند، یک چیزهائى را بگویند، اظهاراتى را داشته باشند؛ لذا این تدابیر و سیاست‌هاى دشمنان در پرده نمی‌ماند. می‌خواهند اختلاف ایجاد کنند. این اختلاف را به هر شکلى بتوانند، تزریق می‌کنند؛ ما بایستى بیدار باشیم. اختلاف سلیقه، اختلاف نظر، اختلاف عقیده در مسائل سیاسى، نباید به چالش میان جناح‌هاى کشور، میان عناصر کشور منتهى شود. گناه بزرگ فتنه‌گران در سال 88 این بود که اگر خوشبینانه نگاه کنیم و بگوئیم این‌ها یک شبهه‌اى، خدشه‌اى در ذهنشان بود، این خدشه را به صورت ایجاد چالش براى نظام اسلامى مطرح کردند. این گناه بزرگ، قابل اغماض هم نیست؛ آثار آن هم هم‌چنان در جامعه ما موجود است.»4

 خدشه به وحدت میان مسئولان، رسانه ای کردن اختلافات احتمالی، ایراد اتهام به نهادها و کارگزاران نظام و القای تلویحی "حاکمیت دوگانه" نیز هم چنان که در آغاز دان اشاره رفت، سناریویی است که متاسفانه برخی خودی ها را به سمت خود کشانده ـ و برخی اصولگرایان، آگاهانه و یا ناآگاهانه هر چه که باشد ـ در دام این سناریو افتاده اند. توسیع دامنه های اختلاف نظر تا حد چالش در اصولگرایان و سرایت دادن آن به کل مجموعه و مواجه نمودن نظام با چالش جدید سیاسی از سوی همین عناصر داخلی علاوه بر آن که "گناه بزرگ" و "غیر قابل اغماض" هست آن گونه که پیش تر عرض شد موجب فراموشی و عدول از برخی تکالیف و الزامات نیز شده است.

راکد ماندن بحث تعقیب و محاکمه سران فتنه از جمله این تکالیف فراموش شده است. به حاشیه راندن این پرونده مفتوح و ناتمام ـ که مطالبه اصلی و غیرقابل تنازل مردم پس از فتنه از مسئولان و سیاست مداران می باشد ـ در سایه گشودن پرونده ای جدید رخ داده است. به فراوشی سپردن "مجرمان بزرگ" با پیش کشیدن پرونده ای تبلیغاتی، دست چندم و نه چندان مهم، تنها برای از صحنه راندن طیفی خاص، حاشیه امنیتی جدیدی برای سران فتنه ایجاد کرده است. استفاده ابزاری رسانه ها و جریانات همسو با فتنه گران، و خواص مردود از این فرصت پیش آمده برای تخطئه حافظه تاریخی جامعه و بازگشت موزیانه به صحنه سیاسی کشور، از عواقب دیگر این فضای مشوش است. زبان باز کردن سیاست مداران مسکوت و سیاه نمایی وضعیت کشور با استناد به اظهارات و اتهامات نامعقول برخی اصولگرایان فرصتی برای این رفوزگان ایجاد کرده تا علاوه بر تبرئه خود از "جرم بزرگ" و توجیه کرده ها، با قیافه ای حق به جانب، فتنه انگیزی های خود را دوراندیشی، آینده نگری و پیش بینی آینده انتخابات جلوه دهند و با دامن زدن به اختلافات، و خارج نمودن اصولگرایان از صحنه، حیات خود را تجدید کنند.

***

تداوم وضعیت کنونی و فضای سیاست زده ما را از مسایل اساسی و مهمات بازخواهد داشت و الزامات حال حاضر را به فراموشی خواهد سپرد. و این عایدی جز برای بدخواهان و دشمنان ندارد.

 تنها راه نجات، سیر بدون تنازل، بی کم و کاست و بدون دخالت دادن سلایق در خط روشن ولایت است و داعیه داران ولایت مداری بر این مهم، مکلف تر و اولی ترند. و چه زیبنده است که ولایت مداران، ولایت مداری را در عمل معنا کنند و خود مصداق صادق و معلم این عنوان بزرگ و افتخار آمیز باشند.

 -------------------

پی نوشت ها:

  1. بیانات حضرت امام خامنه‌ای(مدظله العالی) در دیدار با مردم استان فارس (3/2/1390)
  2. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی( 8/3/90)
  3. بیانات در حرم رضوی (1/1/1390)
  4. بیانات در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی( 8/3/90)



نوشته شده برای روزنامهوطــــن امــــروز

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۰ ، ۰۵:۳۰
علی سلیمانیان

روزگاری مظلومیت فرهنگ به آن بود که در بودجه ریزی ها و سیاست گذاری ها، رده های زیرین اعتبار، همواره از آن فرهنگ بود؛ فرهنگ در مناسبات مهم و اساسی، چندان جایگاهی نداشت؛ به عنوان عاملی دست چندم و آن هم تنها برای پر کردن اوقات فراغت مفهوم می یافت و از این که برای این مقوله هزینه ای مصروف گردد تعجب همگان برانگیخته می شد. انتظار مسئولان و حتی متولیان ارشد امورات فرهنگ هم این بود که کارها را بی اجر و مزد و به اصطلاح "صلواتی" پیش ببرند و به شدت اکراه داشتند از این که برای نیروی انسانی فرهنگی، هزینه ای صرف شود. علیرغم این همه بی مهری ها به فرهنگ اما آن دوران، مصادف بود با اوج شکوفایی فرهنگی و هنری و تقریباً اکثر کارهای ماندگار، تاثیر گذار، فاخر و بی مانند به همین منوال "صلواتی" پیش رفته و یادگار دوران بی مهری و مظلومیت فرهنگ است.

آن زمان تصور بر آن بود -و البته الزاماً تصور نابجایی هم نیست و باید هم چنین تصوری درست تلقی می شد- که تزریق پول و توجه بیشتر به فرهنگ و ارجحیت دادن به آن، به فرهنگی شدن بیشتر فضا و حرکت به سمت جامعه ای آرمانی از لحاظ فرهنگ، خواهد انجامید. اما مع الاسف آن چه اتفاق افتاد، عکس این حقیقت بود.

"فرهنگ زدگی" و "مصرف گرایی فرهنگ" اتفاقی بود که پس از توجه و عطوفت بیشتر مسئولان به فرهنگ، با آن مواجه شدیم. البته" فرهنگ زدگی" و یا به بیان روشن تر پیدایش نوع جدیدی از نگرش در فضای فرهنگی و نگاه مصرف گرایانه و ظاهر بینانه به فرهنگ، معلول مستقیم افزایش بودجه های فرهنگی نیست. چه آن که این افزایش اعتبارات می توانست مسیر بسیار بهتر و پیروزمندانه تری را برای فرهنگ، رقم بزند. لکن روی کار آمدن "دکوراتور"ها با نوع نگاه تشریفاتی به فرهنگ، عامل چرخش مسیر فرهنگ و ابتلای فضای فرهنگی به سمت "فرهنگ ویترینی"* است.

با ظهور این نگرش جدید، تکلیف گرایان و اصحاب "صلواتی" فرهنگ با اخم مسئولان و در اختیاردارندگان بودجه های فرهنگی مواجه شدند - اگر چه عطوفت با آنان نیز چندان فرقی با اخم نداشت- و نسل جدیدی از کارگزاران فرهنگی که معتقد به فرهنگ تشریفاتی، ابلاغی و تبلیغاتی بودند، نبض فرهنگ را در اختیار گرفت. تبلیغات بی خاصیت، چشم پرکن، هزینه بر و در عین حال مقرون به صرفه تر و زودبازده تر، جای محتوا را گرفت و نمودار آمار فرهنگی دستگاه ها، سر به آسمان گذاشت. مسابقه جذب بودجه های رنگین فرهنگی بین دستگاه هایی که پیش تر خود را در برابر فرهنگ بی مسئولیت می خواندند شکل گرفت و صرف هزینه بیشتر فرهنگی یک فضیلت و عامل سنجش میزان کارکرد فرهنگی به حساب آمد.

البته نباید تصور کرد که تکلیف گرایان و اصحاب "صلواتی" فرهنگ، در برابر این مساله از تکلیف کناره گرفته و سکوت اختیار کردند. اینان با بسته شدن اندک منافذ تنفسی پیشین در فضای فرهنگی، یا به صورت منفرد و شخصی به کار خود ادامه داده و در بوغ و کرنای فضای فرهنگ زده استحاله شده و به فراموشی سپرده شدند و یا خود را به جریان نوین سپرده و فعالیت های همچنان "صلواتی" خود را به خدمت دکوراتورها درآوردند و حتی گاه به استقبال این نوع جدید از فرهنگ نیز شتافتند. بلایی که امروز بر سر مجموعه های فرهنگی مردمی -و دارای فتوحات بزرگ فرهنگی در دهه های گذشته- آمده است، را از این نوع باید دانست. جایگزین شدن فرهنگ ویترینی به جای فرهنگ محتوایی، و به تبع آن تغییر ذائقه ها از تکلیف گرایی و آرمان گرایی به سمت آمارگرایی و سودپرستی.

------------------------

پی نوشت: 

*. "فرهنگ ویترینی" در واقع تعریضی است به فرمایشات هشدارآمیز رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای(مدظله) در دیدار با هیات دولت به تاریخ 8/6/1389 که پس از آن این عبارت توسط برخی نخبگان فرهنگی به کار برده شد:

«وقتى راجع به همین بودجه‌ى فرهنگى صحبت شد، به آقاى رئیس جمهور گفتم که من وقتى شنیدم شما این رقم کلانِ سنگینِ فرهنگى را تصویب کردید، از نحوه‌ى مصرف و جذب آن نگران شدم؛ با اینکه قاعدتاً آدم باید خوشحال بشود وقتى که بودجه‌ى فرهنگى زیاد میشود. مدیران ما دوست دارند که بودجه‌اى که به آنها داده میشود، جذب کنند؛ چون میدانند که اگر امسال جذب نکردند، سال دیگر خبرى نیست؛ لذا ناچارند جذب کنند. خوب، جذب بودجه‌ى فرهنگى در جاى مناسب، خیلى کار سختى است؛ کار آسانى نیست. کار فرهنگى مثل ساخت‌وساز نیست که آدم بگوید خیلى خوب، این زمین، این هم مصالح، حالا بروید بسازید. کار فرهنگى مصالحش خیلى سخت گیر مى‌آید؛ معمار و استادکارش خیلى دشوار به دست مى‌آید.

لذاست که به نظر من توى کار فرهنگى یک مقدارى بایستى اهتمام ورزید. اولاً ببینیم ما چه قلم از قلمهاى کار فرهنگى را اهمیت میدهیم. در بعضى از آن دوره‌هاى قبل - که حالا نمیخواهیم خیلى مشخص کنیم و اسم بیاوریم، لیکن چاره‌اى هم نیست؛ انسان براى مقایسه مجبور است بگوید - میخواستند کار فرهنگى بکنند، گفتند بودجه‌ى فرهنگى؛ بنا کردند کاروانسراهاى شاه عباسىِ بین راه را به عنوان کار فرهنگى، آباد کردن! بله، آباد کردن کاروانسراى شاه عباسى چیز خوبى است، اثر باستانى هم هست؛ اما آیا کار اولویت‌دار فرهنگى ما همین است؟ ما که اینجور در مواجهه‌ى با فشار عظیم تبلیغات جهانى قرار داریم؛ سیاست در خدمت فرهنگ است، اقتصاد در خدمت فرهنگ است، هنر در خدمت فرهنگ است، براى فشار آوردن به فرهنگ داخلى ملت ما. آنها میدانند که اگر فرهنگ را عوض کردند، دیگر مبارزه‌اى باقى نمیماند. اگر مبارزه‌ى با استکبار هست، اگر میل به ایستادگى و مقابله‌ى با دخالت اجنبى هست، به خاطر فرهنگ است. انسان یک فرهنگى دارد، همین فرهنگ را بیایند عوض کنند، همه چیز میشود مال خودشان؛ لذا همه‌ى فشار روى فرهنگ است. در مقابل این حرکت فرهنگى و این تهاجم عظیم فرهنگى که میخواهند روح انقلاب را، روح استقلال را، روح دین را از ما بگیرند، اولویت فرهنگى ما این است که برویم حالا فرضاً کاروانسراى شاه عباسى را آباد کنیم؟! این یعنى اشتباه کردن در تشخیص آن قلمِ کار فرهنگى؛ این یک اشکال است.

بنابراین در کار فرهنگى باید دنبال چه باشیم؟ دنبال تولیدات. در دیدارى که هفته‌ى گذشته با دانشجوها داشتیم - که خوب، خوشبختانه تماس و ملاقات ما با دانشجوها کم نیست - من دیدم این جوانهاى انقلابى، این بچه‌هائى که امید فرداى ما هستند، از تشکلهاى مختلف و از خود نخبه‌ها - خارج از تشکلها - روى تولید کالاى فرهنگى تکیه کردند؛ اینکه ما چقدر تولید کالاى فرهنگى میکنیم و چقدر باید بکنیم. خوب، یک کار مفصلى هم اینجا کردید، که حالا ممکن است من بعدها به طور خصوصى هم مواردش را تذکر بدهم.

نکته‌ى دوم در این زمینه این است: حالا بعد از آنکه مصرف فرهنگى را پیدا کردیم، قلمى که باید این بودجه صرف آن بشود، پیدا کردیم، برویم سراغ محتوایش. بالاخره میخواهیم فیلم بسازیم. مثلاً میخواهیم ده تا فیلم انقلابى بسازیم؛ ده تا فیلمى که حامل ارزشها باشد. یا میخواهیم فلان تعداد کتاب منتشر کنیم؛ محتواهایش چه باشد، چه جورى باشد، با چه قوّتى، با چه استحکامى، با چقدر مایه‌ى علمى و هنرى که در آنجا به کار برده میشود؟ اینها خیلى کارهاى سخت و ظریفى است.

در زمینه‌هاى فرهنگى، دنبال کارهاى تشریفاتى و ویترینى نباشید. نمایش دادن کار فرهنگى، نه اینکه فایده‌اى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمینه‌ى فرهنگ باید دنبال کارهاى محتوائى و اصیل و واقعى رفت، که امروز نیاز عمده‌ى کشور هم این است.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۳۰
علی سلیمانیان