بعد از ظهر ابتدای خیابان آیتالله طالقانی تبریز، از کنار مصلی به همراهی دوستی رد میشدیم که یک پژو پارس پلاک دولتی، چند قدم جلوتر از یک کتابفروشی ترمز کرد. آقای چیتچیان به همراه کسی پیاده شد و رفت آن طرف خیابان و جلوی ویترین کتابفروشی ایستاد و کتابها را تماشا کرد. فردی هم که همراه او پیاده شده بود این طرف داشت با تلفن صحبت میکرد و جناب وزیر تقریبا تنها بود.
رفتیم آنطرف خیابان و با آقای چیتچیان دست دادیم و علیرغم همهی انتقاداتی که به دولت وجود دارد، از او تقدیر کردیم؛ به دو دلیل.
یکیاش اینکه به کتاب -این مظلومِ همیشه- توجه نشان داده و از راننده خواسته بود در کنار خیابان توقف کند تا نگاهی به کتابفروشی بیندازد.
و دیگر اینکه به راحتی و تنهایی در میان مردم حضور مییابد بیآنکه تشریفات خاصی تدارک دیده شده باشد و یا دور و برش را پر کند از ملازمانی که روال مسئولین شده است.
آقای وزیر دیروز هم در مراسم اربعین شهید صادق عدالت اکبری در حسینیهی گلزار شهدا حاضر شده بود و نفس این حضورها قابل تقدیرند.
کاش همهی دولتمردان و مسئولان اینچنین ساده و بیتشریفات به میان مردم میآمدند و همهی کارهایشان اینقدر دلچسب و مطلوب بود. آن وقت مردم هم دلگرم میشدند و باورشان میکردند. کاش در همهی امور جوری عمل میکردند که همه حتی منتقدان -که نیتی جز اصلاح و کمک ندارند- هم از آنان تقدیر میکردند. آن وقت حال مملکت خیلی بهتر بود.