یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

تلقی اشتباهی که جریان اصول‌گرایی از مفهومِ «ولایتمداری» دارد، ناخواسته این جریان را با بروز جلواتی از اخباری‌گری و اشعری‌مسلکی سیاسی مواجه کرده است. تکرارِ مدام کلام رهبری و آویزان شدن حولِ مسائلی که رهبری بیان می‌کند، بدون بسطِ میدانی و نظریِ گفتمان ایشان، علاوه از آن‌که گفتمانِ انقلاب را با فقر، سطحی شدن و سیاست‌زدگیِ مفرط مواجه کرده، به شکل‌گیری آرام عقیده‌‌ی شعاری‌گرایی در این جریان انجامیده است. به صورتی که هاضمه‌ی این جریان عادت کرده در میدان سیاست پشت رهبری سنگر بگیرد و هزینه‌های سیاسی اقدامات سلبی و ایجابی خود را از جیب ایشان بپردازد.


این جریان همچنین با وارد کردن اغلاطی چون «رهبری نمی‌تواند در هر امری نظرش را علنی بیان کند و حرفش را گاه با کد می‌زند و خواص‌اند که باید منویات رهبری را کدگشایی کنند»، در صدد برآمده است راه را برای وجوب تبعیت و تقلید در سیاست و پدرخوانده‌تراشی باز کند و امر و نهیِ به اصطلاح «خواص» را هم‌سنگ و هم‌وزنِ امر و نهی مولا جا بزند. 


حضور تقلیدی در عرصه‌ی سیاست و فتواپنداریِ نظراتِ خواصِ خودخوانده، از نمودهای عینیِ رسوخ این عقیده در جریان اصول‌گرایی است که در مقاطع انتخابات، بروز و ظهوری بیشتر و ملموس‌تر دارد. یا مصادیقی که این جریان در نفی یا اثبات اشخاص و جریانات برای کلام رهبری می‌سازد، وده‌ها نمونه‌ی این‌چنینی از نشانه‌های شیوع این عقیده در این جریان است.


در بیانی مصداقی‌تر، می‌شود به مساله‌ی ترجیحِ «صالح مقبول» به «اصلح»؛ و یا چسباندن تصمیمات پدرخواندگانِ این جریان به منویات رهبری، اشاره نمود. تاویل دایمی بیانات رهبری و مصادره به مطلوب کردن آن، اصول‌گرایی را چنان دچار سوء هاضمه‌ی سیاسی نموده که پیروان این جریان از تحلیل عقلی مسائل عاجز شده‌اند و برای تشخیص تکلیف، روی به تقلید از فتاوای خواصِ این جریان آورده‌اند. البته مساله به همین عدم تشخیص تکلیف ختم نمی‌شود. این رویکرد کار را آن‌قدر سخت کرده که برای اثبات یا نفی حقانیت امور برای بعضی دوستان، بالاجبار باید متمسک نص شوی و برای بیان هر مساله‌ای، دستاویزی نقلی بیابی؛ و واضح است که هر امری که فاقد این نقلِ مستقیم باشد، به خودی خود از درجه‌ی اعتبار ساقط می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۵۹
علی سلیمانیان

چند سالی است که کنشِ انتخاباتی نیروهای انقلاب -به تبعِ تنزل انقلابی‌گری به سیاست‌زدگی- و با رسوبِ نگرش تهدیدمحورِ قبیله‌ای در ذهن و گفتمان حزب‌اللهی‌ها، دچار آسیب جدی شده و فرصت جمهوریت را به قربان‌گاه تهدیدمسلکان سپرده است.


درکی که اکنون جمع بزرگی از نیروهای انقلاب از انقلابی‌گری و مشخصاً از فرآیند انتخابات دارند، نحوی دو قطبی‌انگاری و تفسیر دو قبیله‌ای از مسائل است که در آن برای کوتاه کردن تهدیدی که از سوی قبیله‌ی دست چپی برای انقلاب تصور می‌شود، باید تن به قمار قبیله‌ی دست راستی داد. این نگاه سیاست‌زده، نهایتاً به این می‌انجامد که تلاش‌های انتخاباتی حزب‌الله، صرف رای‌آوریِ لیستی گردد که سران قبایل دست‌راستی سیاهه‌اش کرده‌اند. این رفتار پادگانیزه، همه‌ی فضائل جمهوریت را به باد می‌دهد و آن را از فرصتی بزرگ به تهدیدی بدل می‌کند که سال به سال باید از سر گذراند.


به عبارتی دیگر فرایند انتخابات درحال حاضر، به صحنه‌ی کشمکش‌های سیاسیِ دو قبیله‌ای تبدیل شده و حزب‌الله به جای گشودن جبهه‌ای جدید در این عرصه و نجات جمهوریت، خود را در یک سوی این صحنه درگیر کرده است و تبدیل به پیاده‌نظامِ پدرخواندگانِ حزبی و جناحی‌ای شده که جز در فکر تامین منافع شخصی و جریانی نیستند. همه‌ی عزم حزب‌الله ماه‌ها قبل از مواعد انتخابات پای قماری جزم می‌شود که پدرخواندگان به دلخواه خود، آن را چیده‌اند و این می‌شود که روزگارِ مملکت، اینی می‌شود که هست.


 آن‌چه سال‌هاست انقلاب به آن دچار شده تبدیل صحنه‌ی جمهوریت به کشمکش‌گاهِ جناحی و وزن‌کشی حزبی است. اما باید تلاش جمعی حزب‌الله بر این دایر شود که برآیند تلاش‌ها، آن‌چه اساس گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه‌ی جمهوریت است را به ظهور برساند. انتخابات باید عرصه‌ی به ثمر نشاندن آرمان‌های انقلاب و فصل چیدن میوه‌ی جمهوریت نظام باشد.


اگر مصداقاً بخواهیم بحث کنیم این می‌شود که باید تلاش‌های جمعی حزب‌الله اقلاً دو نتیجه‌ی عمده در بر داشته باشد:


یک. بسترسازیِ گفتمانی و شکل‌دهیِ نظام مطالبه‌ی فراگیرِ مردمی، که سمت و سوی انتخابات را به مسیری هدایت نماید که کاندیداهای حاضر، مجبور شوند در نزدیک‌ترین پارادایم به گفتمان انقلاب تنفس کنند و برنامه‌ها و وعده‌هایشان را در ریلِ انقلابی‌گری حرکت دهند.


و دو. بردن فرآیند انتخابات به سمتی که به جای قالب کردن لیست‌های تصنعی و برآمده‌ی از زد و بند، اصلح‌ها را به میدان بکشاند، اقبال مردم را جلبش کند و امکان انتخاب شدنشان را تقویت نماید. 


چنین روندی علاوه از آن که جمهوریتِ گرفتار در گرداب تهدیدمحوری را نجات می‌دهد و انتخابات را از پادگانیزه شدن می‌رهاند، امکان ظهور حقیقی جمهوریت و بروز فضائل ملت را فراهم می‌آورد و حضور شایستگان در مناصب اجرایی و تصمیم‌گیری نظام را موجب می‌شود و انتخابات را فرصتی بزرگ برای رشد و تعمیق اهداف و گفتمان انقلاب در جامعه می‌گرداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۳۸
علی سلیمانیان

اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها وَتَضیقُ بِىَ الاَرْضُ بِرُحْبِها...

تویى پناه من آن دم که راه‌ها با همه‌ی وسعتى که دارند درمانده‌ام کنند و زمین با همه‌ی پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد...

 

این را سید الاحرار در دعای عرفه‌اش می‌گوید. گویا که می‌دانسته روزگار را بر او این‌گونه تنگ خواهند گرفت.

 

سلام بر حسین که راه حریت را در بن‌بستِ تنگ تاریخ به روی فرزندان آدم گشود؛ و این همه‌ی آن دینی است که پیامبر آخرین بر آن رسالت یافت تا آدمی جز در اطاعتِ حضرت وجود نباشد و استکبار را با همه‌ی قدر و قدرتش هیچ نشمارد.

 

و اگر دین همین حریت نیست، چه فایده اگر همه‌ی آناتِ زندگی را دین‌دار بودن و در بن‌بستِ روزگار زیستن.

 

سلام بر او که بر سر حریتش مذاکره نکرد و در تنگ‌ترین روزِ تاریخ با همه‌ی وجودش و با اهل و عیال و آبرو، به معرکه رفت و  پرچم فتح گشود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۳۴
علی سلیمانیان

باقر العلوم است که می‌فرماید: «چه وسعی دارد عدل! مردم بى‌نیاز مى‌شوند اگر که عدالت را بر آنان بگسترند.»


و آن روی سخن این است که نیازمند می‌شوند آن هنگام که عدل از آنان دریغ شود؛ و تبعیض رواج یابد؛ و جامعه طبقه‌طبقه گردد؛ اسراف و اتراف و تکاثر شایع شود و شاهانگی توجیه.


آن هنگام که شادخواران، گرسنگان را فراموش کنند و اغنیا از مستضعفین غافل باشند، کارگزارانِ حکومت در پستوی ادارات و دور از  انظار مردم با صاحبان ثروت و شهرت و قدرت نشست و برخاست کنند؛ با آنان همسفره شوند؛ امضایشان را به لبخندشان بفروشند؛ با آنان بگردند و اطرافیانشان را از میان آنان برگزینند.


جامعه محتاج می‌شود آن هنگام که مسئولیت‌ها فراموش شود و حکمرانی و خوش‌گذرانی، و بی‌دردی و دوری‌جستن از مردم بر جای آن تکیه زند. بالانشستن‌ها توجیه گردد؛ از ضعفا روی برتافته شود؛ تکلیف رنگ ببازد و در امکانات بیت‌المال، حقی برای خود جدا شود. بیت‌المال چونان غنایم جنگی در میان صاحبان مناصب تقسیم شود و ویژه‌خواری و رانت حق مسلم دانسته شود.


فقر پا می‌گیرد اگر خان بی‌عدالتی بر مردم بگسترند و خود بر سفره‌ی نعمات بنشینند و تا می‌توانند بخورند و شکم برآورند؛ و خدا را از بابت این همه گشایشی که بر آن ارزانی شده حمد کنند و بر جبینشان پینه‌ی بندگی بنشانند اما از خلق خدا غافل باشند و از آلام و کاستی‌های آنان بی‌خبر و خیال کنند که از یاد خدا غافل نیستند. مسئولیتشان را سببی برای تنعم و تلذذ و تشرف بدانند و سفره‌شان را از عامه جدا نمایند؛ جدا بگردند و جدا زندگی کنند.


خُلق نیکشان را ارزانیِ دارندگانِ زر و زور کنند و عتابشان را بر پایین‌نشینان و پابرهنگان. بر ضعفا و بیچارگان سخت بگیرند اما در برابر قدرتمندان زبان به کام داشته باشند. عامه را امر و نهی کنند به معروف و از منکر؛ و زورمندان و خاصان مقرب را مجیز گویند و مدحشان کنند.


اما گوش کن که امام(علیه السلام) چه می‌فرماید: چه وسعی دارد عدل! مردم بى‌نیاز مى‌شوند اگر که عدالت را بر آنان بگسترند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۹
علی سلیمانیان

 


1.

هر وسیله‌ی نقلیه‌ی موتوری و غیر موتوری و یدک متصل، که در راه‌ها حرکت می‌کند و همچنین ‌وسایل نقلیه‌ی موتوری ویژه‌ی کشاورزی‌، صنعتی و عمرانی باید دارای شماره باشند. رانندگی با وسایل نقلیه‌ای که شماره یا پلاک نداشته یا دارای شماره و یا پلاک غیر مجاز باشند، ممنوع‌است‌.

(ماده‌ی 2 آیین‌نامه راهنمایی و رانندگی)

 

2.

سوال: مخالفت با قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی و به‌طور کلی همه‌ی قوانین دولتی چه حکمی دارد؟ و آیا موارد ترک عمل به قوانین از موارد امر به معروف ونهی از منکر محسوب می‏شوند؟

جواب: مخالفت با قوانین و مقررات و دستورات دولت اسلامی که به‌طور مستقیم توسط مجلس شورای اسلامی وضع شده و مورد تأیید شورای نگهبان قرار گرفته‌اند و یا با استناد به اجازه قانونی نهادهای مربوطه وضع شده‏‌اند، برای هیچ‌کس جایز نیست و در صورت تحقّق مخالفت توسط فردی در این خصوص، بر دیگران تذکر و راهنمایی و نهی از منکر لازم است. (البته با وجود شرایط نهی از منکر).

(کتاب اجوبة الاستفتائات حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای، سوال 1987)

 

3.

یک وقت هست که ما در زندگی شخصی خود مثلاً حرکت اشراف‌گونه‌یی داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما یک وقت هست که ما جلوی چشم مردم یک مانور اشرافی‌گری می‌دهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛ همه‌اش حرام است؛ به‌خاطر این‌که تعلیم‌دهنده‌ی اشرافی‌گری است به: اولاً زیردست‌های خودمان، ثانیاً آحاد مردم به این کار تشویق می‌شوند. ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانی پولدار باشند و ریخت و پاش کنند – البته این کار بدی است، ولی به خودشان مربوط است – اما ریخت و پاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیت‌المال است؛ ثانیاً ریخت و پاش ما مشوق ریخت و پاش دیگران است. واقعاً «النّاس علی دین ملوکهم». ملوک در این‌جا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس علی دین ماها.

(فرازی از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جریان دیدار با رئیس‌ جمهور و اعضای کابینه‌ی دولت در تاریخ ۸/۶/۱۳۸۴)

 

4.

سوال: به نظر شما معنای عدالت چیست؟

جواب: عدالت عبارت از حالت نفسانى است که باعث می‌شود انسان همیشه تقوایى داشته باشد که مانع از ترک واجبات یا انجام محرمات شرعى است، و براى احراز آن، حسن ظاهر، کافى است.

(کتاب اجوبة الاستفتائات حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای، بخش احکام نماز جماعت، سوال 562)




***

جوابیه ای برای این پست رسیده است که بی هیچ توضیح و کم و کاستی منتشر می شود:


1. این خودرو دارای شماره میباشد و به جهت تعویض پلاک موقتا پلاکها فک شده بود تا پلاک جدید بر آن نصب شود که بنا به دلایلی جهت انجام مراحل اداری مستلزم گذشت زمان شد


2.در اینجا مخالفتی با قانون صورت نگرفته است چون خودرو شماره دارد و این مورد مصداق عبور موقت میباشد 


3.فک بودن پلاک ربطی به اشرافی گری و ریخت و پاش ندارد و نویسنده صلاحیت نظر دادن در مورد تشخیص و عملکرد تیم حفاظتی را دارا نیست 

به نظر میرسد نویسنده به دنبال سوژه سازی بوده است تا امربه معروف و ...


4.عدالت اینست که نماز گزاران هنگام پارک خودروهایشان برای شرکت در عمل مستحبی نماز جمعه به دستور پلیس حاضر ، که طبق قوانین اطاعت از آن واجب است اهتمام لازم را داشته باشند 

توصیه میشود نویسنده سوژه ای در این مورد از متخلفین تهیه نماید.


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۱۶
علی سلیمانیان

تبریز 2018


ماه‌هاست که تب تبریز 2018 در میان مسئولین محلی بالا گرفته است؛ از جهان‌شهرانگاری تبریز تا جهانی‌سازی‌اش، همه بهانه‌ای است برای اطفای شهوت شهرت‌طلبانه‌ی مدیران. آن‌چه در این میان اما فراموش شده، تبریز 2016 است.


تبریز 2016، شهری است که در آن پرونده‌ی فساد کلان مدیران شهرداری و تنی چند از اعضای شورای شهر هم نتوانسته روسای بی‌کفایتِ این دوقلوهای فساد را به زیر بکشد و اقلاً آنان را به پاسخ‌گویی وادارد که چرا در مجموعه‌های تحت مدیریتشان و در بیخ گوششان این فسادها آن هم با این عرض و طول رخ داده است؟!


با این همه، شیوعِ تب تبریز 2018 در این دوقلوهای مبتلای به فساد، بیش‌تر از همه جا بالاست و تازه شورای شهر با آن فضاحت مدیریتی که دچارش شده و با آن بی‌اعتباریِ گریبان‌گیر شده‌اش -با تعلیق شدن 4 عضو متهم به فساد- دوباره ریاست شورا را برای سال آتی با رایی قاطع ابقا کرده است، تا خدای ناکرده شورای شهر در این سال پایانی‌اش مسیری جز آن‌چه در سابق پیموده و شهر را دچار فساد کرده است، نپیماید و مبادا که با این بر هم خوردنِ ریاست، جایگاهِ شهردارِ والامقامِ تبریز –که اکنون بخشی از معاونان و مدیرانش در زندان هستند- تضعیف شود و کسی از ایشان درباره‌ی آن‌چه در شهرداری می‌گذرد سوالی بکند و خاطر ایشان را مکدر نماید.


تبریز 2016 شهری است که حدود یک سوم جمعیت‌اش حاشیه‌نشین‌اند، و انگار که دستگاه‌های متولی امور شهر، همگی تا 2018 مامور شده‌اند که بزک‌های هر روزه‌ای که در مسیرهای ایزوله‌ی موجود بر سر راه و مقابل دیدگانِ گردشگران است را نونوارتر و پرطمطراق‌تر کنند و بر شدت توجه به مرکز و بی‌توجهی به حاشیه بیفزایند. هیچ‌یک از حضراتی که دارند برای تبریز 2018 ذوق‌مرگ می‌شوند از خود نمی‌پرسند که تبریز 2018 با این حاشیه‌ی به این بزرگی چه می‌خواهد بکند و چرا همه‌ی توجهات به مراکزی معطوف شده است که تا الان هر چه بودجه بوده، صرف همان نقاط شده؟


باورش سخت است که تبریز 2016 محلاتی دارد که صعب العبور‌اند و انگار که مدیران محلی را گماشته‌اند تا فقط متولی بودجه و درآمدهای سرشار باشند و خدمت‌گزارِ ساکنان شهرک‌های ثروتمندنشین؛ و حاشیه‌ی تبریز از گستره‌ی مدیریت و مسئولیت آن‌ها فرسنگ‌ها آن سوی‌تر است. 2018 کد به فراموشی‌سپردنِ هر چه بیشترِ حاشیه است و بهانه‌ای برای مخارجِ سنگینی که قرار است نقاطِ در چشمِ تبریز، روی دستِ مناطقِ همیشه در غفلت‌مانده‌ی شهر بگذارد.


تبریز 2016 شهری است که در آن هپروتِ 2018، فقر و اعتیاد و کارتن‌خوابی، و تن‌فروشی و هزار فضاحت دیگر را لاپوشانی کرده است و مدیرانش در تمنای جهانی شدن، از بیخ گوششان غافل‌اند؛ اگرچه تا بوده همین بوده و پیش از اینکه 2018ای هم مطرح شود، توجه مسئولان به قسمت‌هایی معطوف بوده که نان و نوایی داشته نه بخش‌هایی که فقط به درد کار کردن می‌خورند.


تبریز 2016 شهری است که خیابان‌هایش، هم شاهد ویراژ دادن فرزندانِ بی‌عارِ صاحبان ثروت و منصب با اتومبیل‌های چند میلیاردی خارجی است و هم شاهد پیرزنی که در اوج کهولت سنی کنار همان خیابان بساط مختصر دست‌فروشیِ بافته‌هایش را راه انداخته است. شهری که در آن قله‌های برافراشته‌ی ثروت در کنار دره‌های عمیق فقر، شانه به شانه‌ی هم ایستاده‌اند و این فاصله تا 2018 قطعاً با شتاب بیشتری رو به فزونی خواهد داشت.


تبریز 2016 و قطعاً بیشتر از آن تبریزِ 2017 ، فدای 2018 شده‌اند. فرصتی که می‌توانست ارتقای فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی تبریز و بهبود شاخص‌های عدالت اجتماعی را موجب شود؛ با دچار شدن به مدیرانِ از خود بی‌خود شده‌ای که قابلیت دارند هر فرصتی را به تهدیدی اساسی بدل کنند، سوخته است. ولع عجیب مدیران برای اروپاییزاسیونِ ظاهریِ نقاط خاصی از شهر و شهوتِ غیر قابل اطفاء گلوبالیزاسیونِ حضرات برای حل‌شدگی هر چه بیشتر در فرهنگ و اقتصاد جهانی، و روند رو به رشد فاصله‌ی طبقاتی و توسعه‌ی ناعادلانه‌ی شهر، خوابی است که مدیران نالایق برای 2018 ِ تبریز دیده‌اند. خوابی که سنگینی و هزینه‌اش را مستضعفین بر دوش خواهند کشید و کیف و شهرتش را اغنیا خواهند برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۷
علی سلیمانیان

 حاج محمدباقر راسخی

با جوانها بیشتر انس داشت. قدیم‌ها تنهایی می‌آمد و در پایگاه با جوان‌ها می‌نشست. ورزشکار بود و روحیه‌اش هم عالی؛ همین که می‌دیدی‌اش دلت قرص می‌شد و پشتت گرم. همه‌ی اعتبار ما به او بود و به پشت گرمی او بود که می‌توانستیم سری پیش سرها بلند کنیم. همه ماها، تکیه‌مان به او بود، حتی مسجد هم به او تکیه کرده بود. گرمی و شوقی که در مسجد داشتیم همه‌ش را مدیون او بودیم. همیشه فکر می‌کردیم رابطه‌ای که بچه‌های مسجد ما باهم دارند، هیچ جای دیگر نمی‌شود نظیرش را پیدا کرد. و این‌ها همه از صدقه‌سری سایه‌ی پدرانه‌ای بود که او بر سر ماها گسترده بود. عمده‌ی دلیلی هم که ما را پابند مسجد و پایگاه کرد همین گرمی بود. عزتی بود برای مسجد ما و مظهر همه‌ی خوبی‌ها و بزرگواری‌ها.

 

با آن سابقه‌ی درخشان در مبارزات انقلابی و نقش بسزایی که در سال‌های پر التهاب اول انقلاب داشت، با آن سبقه‌ی بی‌نظیرش در کنترل دانشگاه تبریز و نجات آن از دست گروهک‌ها، و با آن مدال درخشانی که با تقدیم پاره‌ی تنش به انقلاب، بر سینه‌اش آویخته بود بی‌ادعا بود و مخلص؛ و اصلا انگار نه انگار. هیچ‌یک از افتخاراتش را حتی یک بار هم به روی خودش نیاورد. گمنام بود و ما هم در این گمنام ماندنش مقصریم. برای شناساندن او کاری نکردیم و نشستیم، تا این‌که از دستمان رفت و همه‌ی آن‌چیزهایی که در سینه داشت با خود برد؛ و افسوس ماند و حسرت.

 

امشب فکر می‌کنم همه‌ی بچه‌های مسجد ما حس یتیمی دارند. چه کسی فکرش را می‌کرد روزی یک تماس، خبر از رحلت آن مرد راست قامت و آن کوه غیرت بدهد. باور کردنی نیست که حاج باقر از دست رفته باشد. مردی که اگر دلسرد می‌شدی، دیدنش حجتی دوباره بود بر انقلابی ماندن و استوار بودن و خسته نشدن.

 

خدایش رحمت کند و با انبیا و ابرار و با دردانه‌‌اش، شهید محمد راسخی همنشینش گرداند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۱۹
علی سلیمانیان

 تغییر مناسبات سیاسی و فتح ساختار قدرت توسط انقلابی‌ها؛ منابع، امکانات، موقعیت‌ها و بسیاری از امتیازاتِ موجود در حاکمیت را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد. گو این‌که بعد از پیروزی، انقلابی‌ها بیش از همه با خطر رانت مواجه می‌شوند و این یعنی که آغازِ پیروزی، نقطه‌ی اصلی شکست هم هست.


رانت یعنی واگذاری امکانات، فرصت‌ها، موقعیت‌ها و امتیازات ویژه به اشخاص و جریاناتی خاص؛ و این ویژه‌خواری که همه‌ی انقلابی‌های مرتبط با مناسبات قدرت را تهدید می‌کند، از سطوح، تعاریف و میزانی متفاوت برخوردار است. گاه یک رانت، حتی احساس رانت بودن را هم نمی‌دهد و این حق‌انگاشتنِ ویژه‌خواری، خطرش از دیگر انواع آن بیشتر است. اگر از همان اول با این ویژه‌خواری‌ها برخورد نشود و این جریانِ در ابتدا آهسته‌ی رانت ادامه یابد، تثبیت و ما را به همان بلایی دچار می‌کند که عرض شد؛ رفته‌رفته رانت به یک حقِ مسلم تبدیل می‌شود.


فریفته‌ی زرق و برقِ قدرت و ثروت شدن و طمع‌ورزی بر امکانات و فرصت‌های به دست آمده، نقطه‌ی آغازِ انحراف و شکست برای یک فرد انقلابی است. این‌جاست که یک عنصر انقلابی روند تبدیل شدن به یک انگل طاغوتی را شروع می‌کند، اما این انگلِ ضدانقلاب، این‌بار پوستینی از انقلابی‌گری هم بر تن دارد.


تثبیت ویژه‌خواری از میانِ انقلابی‌های در ابتدا پابرهنه و عدالت‌خواه، طبقه‌ی جدیدِ اشراف –چه به لحاظ اقتصادی و چه سیاسی- را بازتولید می‌کند که به مراتب از اشرافِ طاغوتی خطرناک‌تراند. مقابله با این طبقه‌ی نوکیسه، که انقلاب را ارث خود و خاندان خود می‌دانند، به شدت سخت است. اینجاست که انقلاب از دورن با معارضانی مواجه می‌شود که برند انقلابی‌گری دارند، اما در اصل، کارگزار طاغوت‌اند و عناصری ضدانقلاب.


انقلاب اسلامی امروز دچار بخشی از این اشراف شده که روزگاری –اقلاً در ظاهر- علیهِ کسانی چون خودشان در دستگاه طاغوت شوریده‌اند اما ویژه‌خواری‌ها آنان را آرام آرام بدل به عناصری ضدانقلاب کرده که بی سر و صدا در لایه‌های حکومت جا خوش کرده‌اند و دارند ریشه‌ی انقلاب را می‌جوند و می‌پوسانند. گفتمان‌های معارضِ موجود در درون حاکمیت هم که امروز بر بخشی از مدیرانِ نظام سایه انداخته است، از آنِ این طبقه‌ی نوکیسه است.


طبقه‌ی جدید اشراف، علاوه بر رخنه‌اش در حاکمیت و ویژه‌خواریِ سیاسی و اقتصادی، در صدد تغلبِ گفتمانی بر انقلاب اسلامی است. این طبقه، برای تثبیت بیشترِ خود در درون حاکمیت، به تعریف جدیدی از مفاهیم انقلاب و انقلابی‌گری پرداخته و ضمن حفظ صورتِ جمهوری اسلامی، سیرتش را دچار دگردیسی خواهد کرد؛ هم‌چنان که مدت‌هاست می‌کند. این طبقه نمی‌تواند نسبتش را با عناوینی چون انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی انکار کند و ابدا هم دنبال این نیست، چرا که شیشه‌ی عمرش به این وابسته است، اما دنبال پوساندن اساسی توامان عملی و معرفتی انقلاب‌‌ است؛ کاری که در آن چندان هم ناموفق نبوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۲۳
علی سلیمانیان

مساله‌ی حجاب، از آغاز دوره‌ی جمهوری اسلامی مساله‌ای پرمناقشه و دایمی بوده است و تقریباً در هیچ زمانی، مواجهه‌ای درخور و اساسی با این مساله صورت نگرفته و اگرچه جنس آن در اوایل، با آن‌چه که امروز هست، تفاوتی ماهوی یافته، اما در هیچ برهه‌ای خصوصاً در برهه‌های متاخر، نحوه‌ی مواجهه با آن، نتوانسته رهیافتی اساسی بر این مساله بیابد.


تصور غالب در نهادهای حکومتی نسبت به مساله‌ی حجاب، تنزل این مساله به یک رخدادِ مستقل اجتماعی است. این تصور تنبلانه و دل‌خوش کنک، که بی‌حجابی یک کنشِ اجتماعی است و می‌شود با واکنشی درخور و مواجهه‌ای مستقیم، با آن مقابله کرد؛ تا کنون در مواجهه با بدحجابی و حتی جلوگیری از گسترش آن، هیچ توفیقی نیافته و من‌بعد هم منطقا به موفقیت چندانی دست نخواهد یازید.


آن‌چه برآیند وضعیت موجودِ حجاب در جامعه است، نه یک کنش اجتماعی، که یک برون‌داد اجتماعی است. حجاب ماحصل کارکردهای متعددی است که گفتمان غالب و سبک زندگی جامعه‌ی ما را شکل داده است و مظهری است از موقعیتِ امروزینِ جامعه.


این‌که بی‌حجابی در قیاس با دیگر مصادیق زندگی اجتماعی، نمود بیشتری یافته و بیشتر درک می‌شود، به دلیل حضور روشن‌تر آن در عرصه‌ی اجتماع و بیرونی بودن آن است، و الا دیگر مولفه‌های اجتماعی که اکنون مکتوم‌تر مانده‌اند هم، تقریباً در همین تراز قرار دارند. حجاب تظاهری است از آن‌چه که در مویرگ‌های جامعه‌ و در پسِ صحنه‌ی اجتماعی امروزینِ ما می‌گذرد.


مقصود آن‌که حجاب را باید یک معلولِ ذوابعاد دانست. معلولِ کارکردهای مختلف اجتماعی، فرهنگی، دینی، اقتصادی و سیاسی. و تجربه‌ی نزدیک به چهل سال جمهوری اسلامی هم تاییدی است بر این که حجاب یک کنشِ صرف اجتماعی نیست. کارکرد بسیار اندک تجویزهای سلبی و ایجابی در مساله‌ی حجاب به همان اندازه بوده است که مساله‌ی حجاب در محدوده‌ی کنش‌بودگی قرار داشته. و الا  در کلانِ مساله، شکست خورده‌اند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۳
علی سلیمانیان

 آقای روحانی امروز گفته است: «وقتی تحریم بود عزت نبود، برجام اول عزت برای ما آورده است. ما این را می‌گوییم آثار برجام؛ نمی‌دانم دیگران چه می‌گویند و چه می‌فهمند. ما باید همراه شویم و نمی‌توانیم مقابل این قدرت‌های بزرگ بایستیم آن هم با شعارهایی که توخالی است.» و این حرف‌ها یعنی تئوریزه کردن تسلیم.

 

آقای روحانی طی سه سال و اندی ریاستش در جمهوری اسلامی، نشان داده است که یک تئوریسن پراگماتیست در جا انداختن مساله‌ی تسلیم است. او در انتهای دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی و بعد از دورانی که طبعاً نظام دارد به بلوغ می‌رسد آمده است تا نظام را از جایگاه بالاترین مقام اجرایی وادار به تسلیم در برابر استکبار کند و این امر روشن‌تر از آن است که انکار شود.

 

اگر او معتقد است که تحریم شدن از جانب مستکبرین نشانه‌ی بی‌عزتی است و سازشی که حتی منجر به برداشتن تحریم نشود عزت‌مندی است، آشکارا دارد اعطای عزت و ذلت را از شئون طاغوت می‌داند و تسلیم در برابر استکبار را عین عزت.


این ادبیات، به صورتی بیّن تسلیم در برابر طاغوت را تجویز می‌کند و بلافاصله هم انذار می‌دهد درباره‌ی تسلیم نشدن.

 

ایشان اگر ایستادن در برابر اراده طاغوت را شعاری توخالی می‌داند و دعوت به همراهی با اراده‌ی مستکبرین می‌نماید، خوب می‌داند که ایستادن در برابر طاغوت و تسلیم نشدن، دقیقاً از کجا منشا گرفته است.

 

و مگر نه این است که «لا اله الا الله» شرط فلاحت و بندگی خداست و این حریت آیا شعاری توخالی است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۰۸
علی سلیمانیان