یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

تنشی که این روزها نقد درون گفتمانی بر ما حادث کرده و تشتتی که با حدت هر چه تمام تر خود نموده است، از نظر من امری است بسیار فرخنده. اگر چه طعنه و عتاب برادر،  تلخ است، اما این طعنه ها و دردها اگر چه تازه ابراز می شوند، ولی امری بدیع و حادث شده به یک باره نیستند. واقعیتی کتمان شده است که ریشه در طی دوران دوانده و با گذر هر چه بیشتر زمان، شدتش هم فزونی یافته است ولی این بار علیرغم همیشه، از پس پرده کتم و ستر برآمده و عیان شده است. و همین نفس عیان شدگی اش، امری است مبارک.


اینها دردهایی است که گفتمان ما در مسیر شدن لاجرم هست از چشیدنش و تحمل کردنش و چاره جستنش و اگر نه گفتمانی که سرد و گرم نچشد و آب دیده نشود، نخواهد توانست سربزنگاه، از فضایل و کارآمدی اش دفاع کند و گفتمانی این چنینی باید شاهد ناکارآمدی و یا اقل کم، بی اقبالی و کسرت معتقدین به خودش باشد.


ما اگر چه شاید کمی دیر درد بلوغ گفتمانمان را درک کرده باشیم اما همین هم که درک شده است، نشان می دهد گفتمانمان پویا است و در حال بلوغ و در مسیر شدن. اگر دردها ادراک نشود، هرگز کاستی ها، توفیق درمان نخواهند یافت و از این رو است که این احساس دردها هم مبارک اند، که راه بر تعالی و رشد و اصلاح می گشایند.


خوشحالیم که آرمانمان درد می کند و گفتمانمان دچار افلیج و دردنافهمی نشده است و این درد کردن ها، مقدمه ای است برای بهتر شدن و رشد کردن و بالیدن. در این مسیر دشوار و پر محنت، اگر چه دردها را باید فهمیدن اما رنجیدن هم نباید، "که در طریقت ما کافری است رنجیدن."

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۴
علی سلیمانیان


ماجرا از این قرار است که یک کاندیدای انتخابات مجلس، به بهانه ایام عید، به یک مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست رفته و با ایتام آن مرکز عکس یادگاری گرفته است. و طبیعی است که کاندیدایی که سودای رای آوری در مرحله دوم انتخابات در سر دارد، این عکسها را رسانه ای کند و مترصد هر فرصت و مساله ای برای جلب نظر و دیده شدن برآید.


این که کاندیداها برای جلب رای و خود نشان دادن از این قبیل کارها میکنند -فارغ از سبک و سخیف بودنش- مساله ای بدیع و دور از ذهن نیست، لکن بازدید از دارالایتام و انتشار عکسهای بازدید هم، فی نفسه دارای ایراد چندانی نیست، چه برسد به اینکه از چنین ادبیاتی در تقبیح آن استفاده شود:



"آیا همین علی گفته بود به مومنی کمک کن و بعدا همه جا از اقدام خود سخن پراکنی کن؟ حال بگذریم از اینکه این کاندیدا تحفه‌ای هم در این دیدار به همراه نداشته و این کودکان را به راحتی بازیچه هوای نفس و قدرت طلبی خود قرار داده است..."



و در ادامه در اعتراض به اینکه چرا عکس کودکان بدون روتوش و واضح منتشر شده آورده اند:


"...چرا عدالت علی را زیرپا می‌گذارد اخلاق انسانی را اینگونه پایمال می‌کند؟ اگر بهارستانی شدن به قدری مهم است که شرافت انسانی زیر پا می‌رود و کودکانی که به قدر کافی به آنان ظلم شده توسط عده‌ای فرصت طلب آبرویشان لکه‌دار می‌شود؛ برخی‌ها حاضرند رأیشان را به این نامزد انتخابات دهند تا از پایمال شدن شرافت‌های انسانی دیگری جلوگیری کرده باشند."



این خبرپردازی، واکنش رسانه های همسو با فرد مذکور و مخالف آن رسانه معترض را برانگیخته و این بار آنها در اقدامی مقابله ای، به انتشار مقایسه ای عکسهای دیدار یک کاندیدای دیگر -که در حال حاضر نماینده مجلس می باشد- پرداخته و اقدام آن رسانه را  "اقدامی غیر حرفه ای" و "برخوردی دوگانه" دانسته است.


رسانه معترض هم در پاسخ به این مساله به چندین بند توضیح پرداخته و با اشاره به زمان انتشار عکسها که نشان دهنده غیرانتخاباتی بودن عکسهای نماینده مجلس است گرفته تا اینکه مسئولیت نمایندگی آن فرد ایجاب میکند که چنین بازدیدهایی داشته باشد و چه و چه و چه برای آن رسانه پاسخی بلند بالا دست و پا کرده است.


اما علیرغم این همت در کثرت پاسخ و ادله آوری، از روی مساله ی خودساخته ی "شفافیت عکسها" که آن کاندیدا را به همین دلیل به "پایمال کردن عدالت علی" و "زیر پا گذاشتن شرافت انسانی" و "فرصت طلبی و لکه دار کردن آبروی کودکان" و "پایمال کردن شرافت های انسانی" متهم کرده بود به راحتی عبور شده است.


این نگاه که نمایش واضح چهره ایتام را اینقدر قبیح و غیر انسانی می شمارد احتمالا باید یتیم و یا کودک بی سرپرست بودن را همردیف جرم و جنایت پیشگی تصور کند و البته با توجه به سابقه فعالیت آن رسانه و اقداماتی در خلاف این تصور روشن می شود که در عین اعتراض، دارای چنین تصوری نیستند و این مساله فقط دستمایه ای است برای ضرب شست نشان دادن به کسان آن یکی قبیله سیاسی.


 در این جنگ زرگری که بین قبایل سیاسی و رسانه هایشان درگرفته -و مصادیق متکثر دیگری هم دارد- حرف از حرمت یتیم و انسانیت و شرافت و اخلاق و عدالت، فقط بازیچه ای است که اینها آنها را بکوبند و آنها اینها را، تا بلکه انتخابات به نتیجه دلخواه قبایل متبوعشان نزدیکتر گردد. و الا خودشان هم خوب می دانند که اگر قضایا عکس این بود، مواضعشان هم دقیقا عکس همین می بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۰:۳۱
علی سلیمانیان

«اصولگراییِ صرفاً سیاسی»، علیرغم ادعایش، جریان اصیل انقلاب نیست. این را خیلی از حزب‌اللهی‌ها، اشتباه می‌گیرند. اگر چه در بین جریانات عمده‌ی سیاسی کشور، نزدیک‌ترین جریانِ سیاسی به گفتمان انقلاب شاید همین جریان باشد، اما از آنجا که محدود به حوزه‌ی سیاست است و تقریباً ساحات دیگر را رها کرده و یا آنها را از نظرگاه سیاسی فهم می‌کند، قهراً نمی-تواند جریان اصیل انقلاب قلمداد شود. انقلاب اسلامی، جنبشی معرفتی و مکتبی عملی در همه‌ی ساحات حیات با دغدغه‌ها و آرمان‌هایی از جنس تمدن است و تقلیل آن در سطح روزمرگی‌های سیاسی، جفایی است بس بزرگ به انقلاب.

 

اصولگراییِ سیاسی به دلیل تک‌ساحتی بودن، در اغلب مسائل، ایجابی عمل نمی‌کند. تهدیدمحور است و نکاشته در پی برداشت می‌رود. سرمایه‌گذاری درازمدت ندارد و همه‌ی هم و غمّ‌اش امروز است و رفع چالش‌های امروزین. چرخه‌ی طبیعی امور را به درستی مراعات نمی-کند و برای همین هم خیلی مواقع دست خالی است و در آنات حساس، خود را مامورِ عمل به اضطرار می‌یابد تا عمل به انتخاب. تصمیماتش بیش از آنکه ایجابی باشد، دفعی است و منفعل شرایط بیرونی. فرصت‌سوز است و غیرتکلیف‌گرا. هویتش همیشه قائم به وجودِ خودش نیست و آن را در نفیِ قطب مقابل تعریف می‌کند. عرصه‌ی سیاست برای این جریان، همیشه دو قطبی است و قایل به وجودِ جریانی دیگر خارج از این دوقطبی نیست، برای همین هم موقعیت‌یابی جریانات و افراد برای این جریان، تابعی از قاعده‌ی «با ما و اگرنه بر ما» است. این طرز تلقی از مسائل، بر ساحات دیگر هم، سایه انداخته است. فرهنگ، هنر، اقتصاد، موضوعات اجتماعی، محیط زیست، ورزش و همه چیز تحت تاثیر این معرفت خاص از موضوعات است و به شدت سیاست‌زده و اکثراً مغفول.

 

گفتمان اصیل انقلاب اما، گفتمانی جامع الاطراف، فرصت‌محور و تکلیف‌گراست. در پس نفی‌اش، اثباتی تدارک دیده است و برداشت را از مسیر کاشت و داشت می‌آغازد. به دنبال کشف ظرفیت‌های مغفول و تقویت آن‌هاست و اگر امروز به هر دلیلی توفیقی نیابد، خمودی به خود راه نمی‌دهد و فردا و فرداها را از نظر نمی‌اندازد. اهل جزم مساعی و عمل حداکثری به تکلیف است و اضطرارها و پیشامدها، او را محصور و مقهور نمی‌سازند. فرصت‌آفرین است و فعال. هویتی ثبوتی دارد اگر چه، نفی باطل را هم از لوازم اثبات خویش می‌داند. استقلال دارد و به دنبال استطاعت است و هیچ ساحتی از زندگی انسانی را عاری از موضوعیت و اهمیت نمی-داند.

 

اصولگرایی سیاسی، جریان اصیل انقلاب نیست و برای همین هم کارکردش در تراز انقلاب اسلامی نیست. رفتارشناسی این جریان سیاسی در طی سال‌های ظهور و دوامش، ثابت می‌کند این جریان، قابلیت رساندن جامعه به مطلوب انقلاب اسلامی را ندارد و هر چه که پیش‌تر می‌رود از اقتضائات انقلاب فاصله‌ی بیشتری نیز پیدا می‌کند. البته این، به آن معنا نیست که جریانات دیگر سیاسیِ موجود این قابلیت را داشته باشند. به طریقِ اولی، جریانات دیگر که زاویه-ی بیشتری با گفتمان انقلاب دارند، وضعیتشان از این هم وخیم‌تر است و فجیع‌تر.

 

القصه تشدید شرایط و تعمیق روزافزون اضطرار، برآمده از کارکردهای ناکارآمدِ جریانی است که خودش را جریان اصیل انقلاب می‌داند اما در واقع این‌چنین نیست و نمی‌تواند پا به پای انقلاب، پیش برود. گفتمان انقلاب اسلامی، باید در فکر جریانی باشد که نسبت بیشتری با عرصات متنوع مکتبش داشته باشد و این نقیصه‌ی تحدید و تخصیص موضوعات در ساحت سیاست را، جبران کند. باید دنبال جریانی بود که نه تنها بتواند بر نقصانِ تک‌ساحتی بودن، فائق آید، بلکه به دنبال کار جهادی و سعی مکفی برای انجام تکالیف باشد و نه یک جریانِ تک ساحتی شب امتحانی که نتیجه‌اش همیشه حداقلی و رو به تنزل است. گفتمان انقلاب باید دنبال جریانی حداکثری باشد و ساختارهای جدیدی برای جریان انقلاب ایجاد کند و اگر نه نخواهد توانست آن چه که آمال و آرمان انقلاب اسلامی بوده است را تامین کند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۱۳
علی سلیمانیان

حاج بهزاد پروین قدس

حاج بهزاد اگر چه ساکن شهرماست و در میان ما، اما همچنان او را نشناخته ایم. حاج بهزاد را شهدا باخود برده اند و برای همین است که حضورش در میان ما، غریبانه است. او شهادت را زندگی میکند، و ما در پیچ و خم زندگی روزمره، همچنان که شهدا را، او را نیز گم کرده ایم. حاج بهزاد یک آشنای غریب است. اول بار که او را میبینی، انگار سالهاست که میشناسی اش. مهرش در قلبت قدیمی است و آشنا؛ و با این حال، همچنان ناشناخته است.


  او یک انسان حداکثری است. یک انسان تکلیفگرا و متعهد که هیچ وقت و هیچ جا منتظر شرایط نمانده است. او محرم به اسرار شهداست و بیش از آنکه ما بشناسیمش، با شهدا قرابت و الفت دارد. حاج بهزاد همه ی سالهای زندگی اش را در وفای به عهدی گذرانده است که با شهیدان داشته وزندگی اش با کارش، تفریحش با هنرش، تعطیلاتش با تعهدش و شبش با روزش را کسی نمیتواند از هم جدا کند. زندگی اش همه جهاد بوده است. هنرمندی در نصاب بالای هنری و البته بی ادعا و افتاده و مخلص. گنجینه ی گران و ناب او از فرهنگ و هنر مقاومت، یقیناً نظیر ندارد.

حاج بهزاد، یک هنرمند بیست و چهار ساعته است.


 عکاس، نقاش، طراح گرافیک، خوشنویس، مجسمه ساز، فیلمساز، نویسنده و مهمتر از همه ی اینها، زیستی که در حد اعلای هنرمندی است. حاج بهزاد غیرقابل تکرار است. او هنرمندی است بی بدیل و روحی بزرگ که حجاب معاصرت و ستر حضرت، مانع از آن شده است که آنچنان که هست درک شود. او حجت است بر ما و مگر شهید، معنایی هم جز این دارد؟ 


سلام  خدا بر او که شهید است و شهید خواهد بود.


@tasrih

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۰۸
علی سلیمانیان

بسم الله الرحمن الرحیم


وصیت امام امت(ره) برای انتخابات مجلس شورای اسلامی چنین بوده است: «مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رأی دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو، اسلام پاک‌طینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی - صلی‌الله علیه و آله وسلم - باشند. و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان، و در یک کلمه، اسلام آمریکایی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمایند.»


«مجمع مطالبه ی تبریز» با اعتقاد راسخ به اصول و مبانی فکری حضرت امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی و با در نظر گرفتن شاخص‌هایی نظیر انقلابی‌گری، سوابق موثر در لحظه‌های حساسی مانند فتنه88، پرونده‌ی برجام، مواضع ضداستکباری، مردم‌گرایی، طرفداری خادمانه از مستضعفین، توان و قابلیت استفاده از ظرفیت‌های نمایندگی و… فارغ از صف‌بندی‌های ناقص و نارسای متعارف، چهره‌های زیر را برای حوزه‌ی انتخابیه‌ی تبریز، آذرشهر و اسکو پیشنهاد می‌دهد.


ذکر این نکته ضروری است که مع‌الاسف، جریان فرهنگی نیروهای انقلاب در آذربایجان شرقی، طی سال‌های گذشته، در معرفی چهره‌های جدید و تحول‌گرا، توفیق چندانی نداشته است. این نقطه‌ضعف اساسی، در عرصه‌هایی مانند انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا، تبدیل به پاشنه‌ی آشیل جبهه‌ی انقلاب شده و آنها را به تن دادن به گزینه‌های حداقلی مجاب کرده است. با این وصف، انتظار می‌رود دلسوزان انقلاب اسلامی، با نگاهی باز به رویش‌های قابل اعتنای انقلاب اسلامی، از مناسبات قبیله‌ای و کلیشه شده عبور کرده و عرصه را برای ورود چهره‌های انقلابیِ متخصص باز کنند.


اسامی ذکر شده در این پیشنهاد، با مراتبی متفاوت و متغیر در نسبت با شاخص‌های مبنایی گزینش شده‌اند. بنابراین، لزوماً همه‌ی این چهره‌ها واجد همه‌ی ویژگی‌های مذکور نبوده و صرفاً به عنوان خیرالموجودین معرفی می‌شوند:


🔸احمد علیرضا بیگی، استاندار سابق آذربایجان شرقی، بخاطر روحیه‌ی تلاشگری و توان پیگیری و آشنایی و تسلط به مسائل حوزه‌ی انتخابیه

🔸محمد اسماعیل سعیدی، نماینده‌ی دوره‌ی نهم، بخاطر سلامت مالی، عدم ورود به جریان قدرت و ثروت، رای منفی به برجام در مجلس شورای اسلامی

🔸علیرضا نوین، شهردار سابق تبریز، بخاطر سابقه‌ی هشت ساله در مدیریت شهری تبریز، عملکرد نسبتاً مناسب در حوزه‌ی عمرانی، رویکرد مناسب در زمینه ی فعالیت‌های فرهنگی و هنریِ مجموعه‌ی شهرداری

🔸سیدمحمدرضا میرتاج‌الدینی، بخاطر سابقه‌ی حضور در قوای مقننه و مجریه، موضع فعال در مسائل کلان اقتصادی مانند مسکن مهر و توزیع یارانه‌های نقدی

🔸معصومه راشد، سابقه‌ی فعالیتهای فرهنگی و تربیتی، حضور در عرصه‌های مختلف مربوط به انقلاب اسلامی

🔸میرحبیب میربیرنگ، فرمانده سابق لشکر21 حمزه، بخاطر عدم حضور در تقسیم‌بندی‌های رایج سیاسی، آشنایی با مسائل منطقه و قدرت پیگیری امور

مجمع مطالبه‌ی تبریز، بر خود فرض می‌داند، پس از پایان انتخابات، در مطالبه‌ی وعده‌ها و پیگیری نحوه‌ی عملکرد نمایندگان محترم ملت، کوشا بوده و مراتب را به اطلاع مردم شریف برساند. 

امیدواریم، منتخبین مردم، با درک شرایط حساس انقلاب اسلامی و فهم نیازهای اساسی جامعه‌ی اسلامی، جایگاه رفیع نمایندگی ملت را قدر دانسته و این میراث خونرگِ انقلاب اسلامی را متعهدانه پاسداری نمایند.


مجمع مطالبه‌ی تبریز

5 اسفند 1394


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۱۶
علی سلیمانیان

گمان نمی کنم کسی که در روند تصویب برجام در مجلس نتوانسته باشد به جای مصلحت اندیشی و لابی بازی و شیرین کاری برای جریان غرب گرا، به داد انقلاب برسد و در برابر ننگ نامه برجام ایستادگی کرده و به جای آنکه سپر بلا و دیواری استوار و اطمینان بخش برای انقلاب و مردم باشد، عافیت طلبانه توپ را به زمین رهبری معظم بیندازد، و بازی تاریخی تحمیل به امامت امت را تکرار کند، صلاحیت آن را داشته باشد که به مجلسی که در راس امور است و عصاره فضایل ملت، راه یابد. حالا این فرد در هر لیست یا هر جناح و یا مورد حمایت هر شخص و جریانی که می خواهد باشد.

باید مسببین ننگ نامه برجام در مجلس، خصوصا آنهایی که خود را حزب اللهی جا می زنند، بدانند که رای موکلینشان تا زمانی برای آنها باقی است که خود را سپر بلای انقلاب و رهبری کرده و حامی منافع تاریخی مردم و نظام باشند. و الا اگر قرار بر این باشد که رای را از کسانی که دغدغه انقلاب و نظام و ولایت فقیه و مردم را دارند بگیرند و آن را با لابی بازی مصروف نیات اجنبی پسندان بکنند، پس در کدام برحه و در چه مساله ای به نفع انقلاب کار خواهند کرد؟

کسانی که در روز خطیر و سرنوشت ساز انقلاب، وکالت ستانده شده از مردم انقلابی را در راستای منافع بیگانگان به کار گیرند چه فرقی با کسانی دارند که با تابلوی غرب گرایی کاندیدا می شوند و همان خواهند کرد که اینان کرده اند؟ نفوذی های جریان حزب الله صلاحیت راه یابی دوباره به مجلس را ندارند و باید تاوان بدعهدی به موکلینشان را پس بدهند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۵
علی سلیمانیان

مصالح من درآوردیِ باب شده در سیاست ورزی و انقلابی گری شماری از حزب اللهی ها، به قاعده ی کِشی است که هر چه کشیده شود درازتر خواهد شد اما این کش در جایی بالاخره پاره می شود و به صورت خودمان برمی گردد و این «مصلحت» هر چه بیشتر کش آمده باشد، ضربه ی شلاقی بازگشتش به همان میزان بیشتر خواهد بود. مصلحت خطرناکی که باب کرده اند، ترجیحِ -به اصطلاح- «صالح مقبول» به «اصلح» است. توجیه این مساله هم به قول خودشان «وخامت»ِ اوضاع و بیم از انتخاب ناصالحان و قدر بودن آنان است. البته این که از کجا می شود فهمید کسی رای بیشتری نسبت به دیگری خواهد آورد و مقبولیتش بیشتر است خودش از ابهامات جدی این ماجراست، اما خودِ این «وخامت»ِ اوضاع هم، برآمده از تداوم این بدعت ناصواب بوده است که همیشه «اصلح» فدای کسانی شده است که صلاحیتشان کمتر است، اما بر اوضاع تسلط دارند.

 

مکانیزمی که برای احصاء این «مقبولیت» به کار برده می شود، روشی دو مرحله ای است. مرحله ی نخستش مبتنی بر تشخیص شخصی یا گروهیِ مسلط شدگان بر اوضاع است. کسانی که پیش تر با همین شیوه انتخاب شده اند و دارای «صلاحیت» پایین تری بوده اند اما با باب شدن این بدعت به اصلح ترجیح داده شده اند، در مسند تشخیص می نشینند و تشخیص می دهند که چه کسانی باید توصیه و مورد رجحان واقع گردند و چه کسانی کنار گذاشته شوند. در اینجا درک خودشان از میزان «شهرت» را، برابر با «مقبولیت» می گیرند. البته خودشان را هم همیشه در دایره ی این تشخیص قرار می دهند. مرحله ی دوم هم، مرحله ی پس از معرفی است. در این مرحله، دست به «مقبولیت سازی» زده می شود و گفته می شود برای جلوگیری از تشتت آرا، به همین لیست رای بدهید ولو همه اش را نپسندید. یعنی رسماً دارند آرا را هدایت می کنند و برای فلان فردی که صلاحیت کمتری دارد و فقط به بهانه ی واهی مقبول بودن، به «اصلح» ترجیح داده شده است، «مقبولیت سازی» می کنند. و بعد از این طی این مراحل است که حرف زدن درباره انتخاب اصلحی که در قواره ی مصالح و بدعت من درآوردی این حضرات نگنجد، محکوم به وقت ناشناسی و وحدت شکنی و کمک به رای آوردن لولوهای جناح مقابل می شود.

 

این بحران خودساخته که در دور باطل تکرار و تواتر افتاده است، هیچ وقت امکان پایان یافتن نخواهد داشت مگر آن که این بدعت خطرناک، کنار گذاشته شود و بخواهیم که یک بار برای همیشه، تکلیف خودمان را با خودمان روشن کنیم. محکوم کردن این حرف ها، به وقت ناشناسی وقتی بیشتر حال به هم زن می شود که حضرات وقت شناس، در طی سالهای عافیت، که اضطرارِ دقیقه ی نودی بر آن مترتب نیست و برای شناساندن اصلح و هر کار دیگری که لازم باشد فرصت وجود دارد، هیچ وقت نخواسته اند که کاری بکنند و اصلا کاری هم به کار کسی ندارند. رای را گرفتند می گذارند و می روند پی کارشان، و باز دم انتخابات و در دقایق نود می آیند و بازی را دوباره می چینند و روز از نو و روزگار از نو.

 

بحران خود ساخته ی قدر بودن لولوهای جناح مقابل، به دلیل سپردن تمشیت امور به دست کسانی است که شایستگی لازمش را نداشته اند اما با مصلحت اندیشی ها و بدعت گذاری های دامنه دار و کش آمده، بر مسند امور نشسته اند و شایستگان به حاشیه رانده شده اند. مثل کشی که هر چه بکشی اش احتمال پاره شدنش بیشتر می شود و امان از روزی که پاره شود!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۳۵
علی سلیمانیان

اطرافیان مسئولین به دلیل نزدیکی با صاحبان منصب و قدرت و نشست و برخاست با افراد ذی نفوذ، در لایه ای غیررسمی از قدرت قرار می گیرند که امکان سوء استفاده از فرصت های خاص در قدرت، بی آنکه مسئولیت و پاسخگویی در قبالش داشته باشند را برایشان مهیا می کند. این بسط ید اشخاص غیررسمی ای که در سایه مسئولیت اقربا، در مناسبات قدرت نفوذ می کنند، امری است که اگر از جانب آن مسئول و یا دیگر پیش بینی های نظارتی، مدیریت نشود، می تواند ضربات مهلکی به نظام و کشور و حتی خود آن مسئول، وارد آورد.


مسئولین به دلیل مشغله ای که در منصب خود دارند اغلب از شکل گیری مناسبات غیر رسمی در نهاد قدرت از جانب اطرافیانشان بی اطلاع اند و به دلیل اعتمادی که به آنان دارند، راهکاری هم برای کنترلشان پیش بینی نمی کنند. از دیگر سوی به دلیل همین مشغله و همین اعتماد، اطرافیان امکان می یابند چتری از مدیریت فکری و ارادی را بر سر مسئولان بگسترند و بی آنکه او بفهمد، اراده و رای او را کنترل و مدیریت کنند و آن را منحرف نمایند. این ها البته درباره مسئولینی صدق می کند که ابتدائا خود، اراده ای بر بهره مندی نامشروع از امکانات مسئولیت ندارند و درباره مدیرانی که اراده ای بر سوء استفاده دارند وضعیت فاجعه بارتر از این حرفهاست.


اطرافیان مسئولین به دلیل آنکه از الگوها و تمهیدات خاص گزینشی و نظارتی تبعیت نمی کنند ولی امکان بهره برداری از امکانات گسترده در نهاد قدرت را پیدا می کنند، در واقع مدیران غیر رسمی و در سایه ای هستند که می توانند از امکانات مادی و معنوی منصبی که پشت مسئولش قایم شده اند استفاده کنند و خسارت های جبران ناپذیری هم وارد آورند، اما از تبعات آن در امان باشند و این بسیار فسادبرانگیز و وسوسه ناک است. و برای همین هم هست که بسیاری از مسئولین و معتبرین، دچار این ماجرا می شوند.


تاریخ بعد از انقلاب را که نگاه می کنیم، با موارد متعددی از فساد و ضربه زدن ها به انقلاب از جانب اطرافیان مسئولان و صاحبان اعتبار در نظام مواجه می شویم. مسئولان خرد و کلانی که -چه با اراده و چه بی آنکه خود اراده کنند- از همین منفذ، انقلاب را دچار ضربه کرده اند و شدت این ضربات نسبت مستقیمی با قواره منصب مورد نفوذ و میزان نزدیکی فرد با آن مسئول دارد.


مساله عدم مدیریت اطرافیان توسط مسئولین، همواره از نقاط آسیب زا برای انقلاب و کشور بوده است و اگر چه شاید در زمان حال تمهید قانونی کافی برای حل این مساله موجود نباشد، اما می توان آن را از طریق مد نظر قراردادن اطرافیان در گزینش مسئولین و نظارت مدام بر آنان، تا حدود زیادی برطرف نمود.



پی نوشت:
انتخابات، صحنه به میدان آمدن کاندیداها با تمام توان، داشته ها و اطرافیانشان است و این فرصت خوبی است برای شناخت صحیح اطرافیان مسئولین آینده و سنجش عملی آنان.

از شاخص های مهم و مغفول درباره کاندیداها، داشتن اطرافیان صالح و سالم و دارا بودن رفتاری در تراز قانون است. با شدت یافتن رقابت های انتخاباتی و عطف مساعی طرفداران و اطرافیان کاندیداها به پیروزی، می توان به صورت عملی، صلاحیت اطرافیان کاندیداها و نحوه مدیریت آنان توسط آن کاندیدا و میزان حرکتشان در مدار قانون را سنجید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۵۸
علی سلیمانیان

یا مرگ یا خمینی


سلام بر شهدای مظلوم 15 خرداد که امام(ره) از خون آنان بود که چنین روز مبارکی را انتظار می کشید. شهدای طلیعه نهضت خونین خمینی که راه انقلاب را از عاشورا گشودند و در خونشان غوطه خوردند اما از امام دست نکشیدند. طاغوت بدن های خونینشان را در دریاچه نمک ریخت تا تاریخ فراموش کند در روزگاری که هیچ نشانه ای از پایان شب ظلمانی طاغوت و هیچ نشانی از ظفر نبوده است، اینان فریاد "یا مرگ یا خمینی" سر دادند و بر مرگ آغوش گشودند و غربت و تنهایی را برای خمینی نپسندیدند؛ اما مگر تاریخ می تواند فراموش کند خونهایی را که اگر نبودند، شب ظلمانی شیطان هنوز پا برجا بود و ما شب نشینان در حسرت سحر مانده بودیم؟


سلام بر یاری دهندگانی که غربت و تنهایی امام را تاب نیاوردند و گمنامانه قیام کردند و در غربت و مظلومیت هم جان سپردند و هنوز هم در غربت و گمنامی مانده اند. سلام بر الله اکبرهای خاموش شده در گلوهایی که یادمان دادند هیچ سلاحی و هیچ قدرتی یارای مقابله ندارد و خداست که بزرگتر است و ما غیر از او هیچ نداریم. سلام بر اهالی اقلیم صبح و بیداردلان بیدارگری که در اوج تاریکی، جان دادند اما ظلمت، به خون آنان بود که شکست و صبح وزید. سلام بر جان های شریفی که به گلوله بیداد ستانده شد، اما تاریخ به خون آنان بود که جان گرفت. سلام بر آه، وقتی که از نهاد شهیدی برآمد و سلام بر غربت و مظلومیت.


خورشید انقلاب، از شفق خونین شهدای 15 خرداد بردمیده است و چه مبارک است روزی که گاه برآمدن آرزوی این مبارک نامان باشد. روز مبارک 22 بهمن روز خداست.


عیدالله اکبر 22 بهمن بر شهدای مظلوم 15 خرداد، مبارک باد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۹
علی سلیمانیان


از جمله چالش هایی که انقلاب در سالهای آتی با آن مواجه خواهد شد و قطاری از مشکلات و فجایع عدیده و غیر قابل کنترل را به همراه خواهد آورد، توقف انقلاب در پشت مرزهای دانش و فناوری است. کاستن از سرعت حرکت علمی کشور به سمت مرزهای دانش جهانی، با وعده های واهی رفاه بیشتر و به بهانه توسعه و رنگین تر کردن سفره مردم،  خیانتی تاریخی است که در سایه غفلت ایجاد شده به وسیله سرگرم کردن جریان انقلاب به منازعات پوچ سیاسی و جناحی، در حال وقوع است.


امروز کشور اقل کم در مسیر توسعه دو فناوری فوق استراتژیک و حیاتی، دچار توقف یا کاستی سرعتی غیرقابل جبران شده است. 


چرخهای فناوری هایتک هسته ای که در مناسبات آینده حیاتی جهان، نقش تعیین کننده خواهد داشت، به بهانه چرخیدن چرخهای معیشت مردم، تقریبا از حرکت بازایستانده شده است. این فناوری نه فقط در مرحله توسعه و عملیات، که حتی در ساحت تحقیقات و تولید علم هم دچار محدودیت های بسیار بالایی شده است که اقل کم وضعیت پدید آمده پانزده سال دوام خواهد داشت. و این پانزده سال، نه فقط در وحله توسعه علوم، زمان بسیار بالا و غیرقابل تحملی است که حتی در این مدت، می شود شاهد ظهور و دست یابی به علوم جدید و نسخ دانش گذشته هم بود و این یعنی فاجعه ای غیر قابل تصور.


البته الان که گفته می شود "فاجعه" احتمالا پیاده نظام جریان دولت، با سبقه پوپولیسم ریشه دوانده در این جریان، به صدها ترفند مترصد خواهد شد که بقبولاند اصلا "این فناوری مضر هسته ای" ارزش این همه اتلاف انرژی و اصطکاک در عرصه بین المللی را ندارد و هزاران حرف خواهد آورد که مثلا با فلان نسبت از "هزینه تلف شده برای هسته ای" میشد فلان دستاورد را داشت یا فلان میزان انرژی تولید کرد و مغضوب کدخدایان هم نبود. و به لطایف الحیل مراتب شکرگزاری خود را از "خدا" بابت نجات ملت از این فناوری سیاسی بی ارزش، نشان خواهند داد. همچنان که امثال چنین آدمها در طول تاریخ کم نبوده و تاریخ بشر همیشه بر بدبختی های حاصله ی این قماش برای ملت ها، نالان بوده و بعد این هم خواهد نالید.


فناوری دیگری که همین امروز هم از نقصانش دچار کاستی هستیم و مشکلات به بار آمده از بابت این نقصان، تصاعدی و رو به رشد خواهد بود، فناوری فضایی است. و جالب است که در این مورد علیرغم فناوری هسته ای که بهانه ای هم برایش جور کرده بودند، هیچ بهانه ای غیر از "نبود بودجه کافی" نتوانسته گیرشان بیفتد. بارقه های امید و شکوفایی در این دانش که از ابتدای روی کار آمدن دولت به اصلاح تدبیر و امید، رو به یاس و پژمردگی نهاده، در آینده ای نه چندان دور، مصائبش بر کشور را شروع به نشان دادن خواهد کرد. ما هشتمین کشوری هستیم که چرخه کامل فناوری فضایی را به دست آوردیم، اما امروز در جایگاهی نزدیک به بیستم در جهان ایستاده ایم و با وضعیتی که این دانش دچارش شده است، یقینا از این جایگاه هم تنزل پیدا خواهد کرد.


با دوام این وضعیت، در آینده ای نزدیک شاهد مصایب متعددی و ذوابعادی خواهیم بود که مستقیم و یا غیر مستقیم به این دانش ارتباط دارند. از فناوری ارتباطی که امروز زیر ساخت اغلب امورات کشور است گرفته تا بحث رسانه و امنیت، همه تحت تاثیر این فناوری مادر قرار دارد و عقب ماندگی در این فناوری، آسیب پذیری کشور از بسیاری جهات را سبب خواهد گردید.


با این اوصاف، جبهه انقلاب درگیر نزاعی تصنعی و بازی در میدانی است که تدارک دیده است تا با بازی خوردن در این جبهه، بخش اعظمی از مزاحمت های محتمل در راه معاملات فاجعه بار، مهار شود. جبهه انقلاب را دچار بازی دو قطبی غیر حقیقی ای کرده اند که هیچ عایدی ندارد الا تولید غفلت و فراغت بال جریان ارتجاع برای تدارک مقدمات توقف ماشین انقلاب در آینده.


ما را دچار مباحثی کرده اند که هی در گوشمان فساد و اختلاس و چه و چه و چه بخوانند تا فرصتی برای این نیابیم که بپرسیم چه بر سر آینده کشور می آورید؟ چرا ترمز تولید علم را کشیده اید؟ چرا از حق هسته ای به راحتی گذشتید؟ چرا دیگر شاهد "امید" در فناوری فضایی نیستیم؟ آیا چرب تر کردن لقمه های مردم -که حتی نتوانستید این را هم محققش کنید- به عقب ماندگی تاریخی ای که اثراتش حتی تا قرن ها در کشور خواهد ماند می ارزید؟ چرا به آیندگان خیانت میکنید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۴ ، ۰۲:۰۲
علی سلیمانیان