یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

۱۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

میرزا ابو الحسن خان ایلچی(شیرازی)


در دوران #پسابرجام در سال 1243هجری قمری به پاس مجاهدات میرزا ابوالحسن خان ایلچی(شیرازی) وزیر وقت امور خارجه دولت قاجار و نماینده ایران در امضای عهدنامه ننگین #ترکمانچای به شکرانه دست یافتن به این «فتح الفتوح» مجسمه ای از او ساختند و او را «ایلچی کبیر» نامیدند و دستور دادند که به ثبت این افتخار بزرگ، «نشان ظفر» مسکوک شده و در میان بزرگان و علمای کشور توزیع شود.


او پیش از امضای ترکمانچای از طرف ایران مأمور امضای #عهدنامه_گلستان و حل مسائلی که از زمان آقا محمدخان قاجار، لاینحل مانده بود، شده بود. سر گور اوزلی، سفیر انگلیس در ایران که در پی تحقق هدف دولت متبوعش مبنی بر واداشتن روسیه به تخلیه سپاه خود از مناطق جنوبی برای مقابله با ناپلئون بود، دولت ایران را به امضای قرارداد صلح ترغیب می کرد و در عوض به فتحعلی شاه قول داد برای استرداد شهرهای ایران که روسیه تصرف کرده بود بکوشد. در پی این وعده، ابوالحسن خان در سال بعد به عنوان سفیر دولت ایران روانه پایتخت روسیه گردید و در پی سه سال و نیم اقامتش در «پطرزبورگ» هیچ دستاوردی برای ایران به همراه نداشت و معاهده گلستان بدون کمترین جرح و تعدیل و تجدید نظری در موارد آن، به قوّت خود باقی ماند.


او تلاش بسیاری کرد تا روابط دولت قاجار با ممالک غربی را توسعه دهد و همه تلاشهای دیپلماتیک و مساعی اش را پیش گرفت تا هر جا که ایجاب کند برای منافع غرب تضمین لازم انجام گیرد تا این روابط هر چه بیشتر و به نحو احسن باشد. او غرب را کاملاً قابل اعتماد می دانست و برای همین هم، تلاش های دیپلماتیک او و توسعه روابط خارجی اش دو عهدنامه ننگین گلستان و ترکمانچای را به ایران تحمیل کرد.


برای آنکه او را بهتر بشناسیم کافی است کتاب «حیرت نامه سفرا»ی او که تحفه سیر و سیاحت او در قامت سفیر ایران در دیار غرب است را بخوانیم. او به شدت تحت تأثیر جنبه های مادی تمدن غرب بود و در این کتاب از سر ذلت، ایرانیان را به تقلید از غرب در همه عرصه ها تشویق می کند و می گوید اگر ایرانی ها «عقل معاد» را وانهند و «عقل معاش» را برگزینند «جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد»:


«عقل و دانش اهل آن سرزمین به سرحد کمال است و تمامی ندارد. به اعتقاد خاطر محرز این دفتر آن که اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و اقتباس از کار اهل انگلیس نمایند، جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد و بعد از آن که امر مدد معاش آدمی مضبوط باشد، در تحصیل علوم نهایت جد و جهد به عمل آورد و در اندک زمانی سر رشته‌ی عقل معاد کما هو حقه به دست آید و از این راه است که حکمای صاحب فن و عقلای انجمن، عقل معاش را بر عقل معاد مقدم داشته، کودکان را به کسی که سزاوار مرتبه‌ی او باشد، بسپارند؛ و به مداخل دنیوی او را راهنما شوند، چون به جمیع کمالات صوری آراسته شود و مضمون الکاسب حبیب الله را فهمد و اسباب دنیوی خود [را] فراهم آورد به خاطر جمعی، اسباب تحصیل کمالات معنوی پردازد و چشم به میراث پدر و مادر و خویشاوند بند نکند.» (صفحه 221)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۳
علی سلیمانیان
اینجا سال اول هجری است و ما تازه خانه عوض کرده ایم.

به دلیل هجرت از بلاگفا داده های بلاگم که مربوط به سال 1393 و بخشی نیز مربوط به نیم سال نخست سال 1394 می باشد با فقدان مواجه شده اند. بلاگفا رسم امانت داری و میزبانی را مراعات نکرد و علیرغم میل باطنی -که بر اقامت حکم می داد- مجبور به هجرت شدم.

انشاالله سعی خواهم کرد تا آنجا که ممکن باشد همه پست های مفقوده را باز گردانم و البته این امر فرصت می طلبد و حوصله.

خلاصه این هجرت را به فال نیک میگیرم و انشالله که خانه جدید منشا نو شدن و قلب حال به احسن احوال باشد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۰
علی سلیمانیان

مخالفین ‫#‏برجام‬ در صحن علنی امروز مجلس شورای اسلامی دقایقی پیش، درخواست رای علنی با برگه را ارائه کردند که مورد توافق نمایندگان واقع نشد. بر اساس این نوع رای گیری، اسامی موافقین و مخالفین مشخص بوده و در مصوبه درج می شود.

لحظاتی بعد اما کلیات طرح یک فوریتی پیشنهادی کمیسیون امنیت ملی که ماحصل لابیگری های پنهانی و چیزی شبیه به کودتا برای کنار زدن کمیسیون تخصصی بررسی برجام بود به تصویب رسید.

رای دهندگان به این طرح، چرا نخواستند در این به قول خودشان ‫#‏افتخارتاریخی‬مشارکت داشته و نامشان را در آن برای تاریخ به یادگار بگذارند؟

آیا جز این است که موافقین اجرای برجام در مجلس علیرغم تصویب و رای مثبت، نخواستند این ‫#‏لکه_ننگ‬ را تا ابد بر پیشانی خود ثبت کنند؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۴ ، ۱۲:۰۳
علی سلیمانیان

سردار شهید حسین همدانی

و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یموت و یوم یبعث حیا

چقدر زیباست که آدم در راه آرمانش دو بار بجنگد و دوبار شهید شود. با پیکری که جان در بدن دارد به پیکار با اسلام امریکایی برود و پیکر بی جانش هم باز جنگ کند با اسلام امریکایی. یک بار در غربت و بار دیگر، غریبانه در وطن.

به کنایه زیر عکسی از شهید همدانی به تلافی سال 88 نوشته بودند: "جنگیدن و شهادت کنار روسهای متدین افتخاری ست که نصیب هر شخصی نمیشود."

شهادت مساله ایست که مومنین به اسلام امریکایی از درک آن عاجزند. شهادت، پاداش و فوز عظیمی است که تنها از آن خوبان خواهد بود. و کسانی که نمازشان را به قبله امریکا اقامه میکنند، چگونه ممکن است درک کنند شهادت را؟

امریکایی های داخلی، همصدا با داعشی ها هلهله راه انداخته اند برای شهادت این مرد. شادی میکنند به تلافی احقاد بدریه و خیبریه و حنینیه، به تلافی کینه ای که از مبارزه او با اسلام امریکایی در دو جبهه داخل و خارج در دلهایشان پدید آمده است.

چه سعادتمند بود که با جانش به پیکار با اسلام امریکایی رفت و با شهادتش آن را رسوا نمود. او را اشقی الاشقیا در غربت کشتند و اهل نفاق در وطن، بر شهادتش شادمانی کردند.

مبارک باد نام پر افتخار او، که با مجاهدت خستگی ناپذیرش، خشم آل ابوسفیان را برانگیخت و با جاری کردن خونش ترجمانی شد بر این آیت الهی: "و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون".

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۵
علی سلیمانیان

درمانده ایم در شدت این روزها. چه روزهای نفس گیری! چه زمانه سختی شده است برای انقلاب. استیصال عجیبی است اینکه دچارش شده ایم! از چه بنویسیم و بر که نهیب زنیم؟ کدام زخم را مرحم جوییم و جواب کجای تاریخ را بدهیم؟ از چه بگوییم، و از کدامیک بگذریم؟ همه آنچه را که امروز میگذرد، تاریخ بسیار پررنگتر از آن خواهد نوشت که میشود از آن گفت.

قبله نخست مسلمین، در حاشیه امن اخبار مصائب منا، آماج حمله گله های صهیونیستی است و در میان این شلوغی ها، کسی نیست که بگوید چه مرگتان است؟ مسلمانان بی دفاع فلسطین آنجا در کشمکش گلوله و جان، گیر افتاده اند و با جان به نبرد با دشنه دشمن رفته اند. مسجد الاقصی را به آتش کشیده اند. اوضاع در فلسطین اشغالی بسی ناآرام است و هر روز شماری از امت رسول الله در دفاع از تقدس قبله نخست، به خون خود میغلتند. اما نه خبری از آنجا به ما می رسد و نه مطمئنا به دیگر مسلمین. صهیونیست ها دارند در امنیت کامل، جنایت میکنند و تجاوز و ما به همراهی امت اسلامی داریم بر و بر نگاه میکنیم. نگاه هم که چه عرض کنم، چشممان را بسته ایم. دیگر کمکان هم نمیگزد از این فاجعه تاریخی. راحت نشسته ایم و دل به زمان سپرده ایم.

در مکه و منا هم هفت هشت هزار حاجی، دچار فاجعه مصیبت بار بی کفایتی و دسیسه آل سعود شده اند و جان باخته اند. هنوز شمار زیادی از جانباختگان و مفقودان، سرنوشتی نا معلوم دارند. دولت جنایت کار سعودی و این جرثومه فلاکت و رذالت، از همکاری برای بهبود اوضاع سرباز میزند. هنوز خبری از شمار زیادی از هموطنانمان نداریم. در بین این مفقودین، از افراد بالارتبه امنیتی و نظامی و دیپلمات وجود دارند که نگرانی ها را دو چندان کرده است. جامعه مسلمین هنوز از شوک این فاجعه بیرون نیامده است. عمق فاجعه و اندوه هنوز غیر قابل باور است.

یمن همچنان زیر چکمه های آل سعودی که عرضه برگزاری امن مراسم حج را ندارد، دارد بر سر مردمانش آوار می شود. ابناء آدم انگار که علف هرزند که تار و مار میشوند. کسی ناراحت نیست که آنجا دارد چه اتفاقی می افتد. کسی به داد کسی نمی رسد. سازمانهای عریض و طویل حقوق بشری و بین المللی هم مرده اند انگار. سازمان همکاری اسلامی هم توفیق سکوت یافته است تا مبادا از قبل سکوت نکردندش، همکاری او در دوام این جنایت، آسیب ببیند. دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی هم در راه رو های سازمان ملل گیر افتاده است و امیدی به آن نیست.

در راه روهای سازمان ملل، دیپلماسی جمهوری اسلامی به جای دویدن دنبال حل مسائل جهان اسلام، در به در در تمنای دست سیاه شیطان بزرگ قدم رو رفته است تا دست در دست شیطان بگذارد و بالاخره سعادت آن را یافته است که به یکباره دست دشمن را پنهانی بفشارد و لبخندی هر چند کوتاه تحویلش دهد. آب از لب و لوچه امریکایی های داخلی هم باز شده است که کوه یخ روابط با شیطان بزرگ در میان گرمای دستان به هم فشرده شده قرار است آب شود. به دنبال این هستند که کدخدا بیاید و ما را ببخشد که بارها علیمهان جنایت کرده و ما اخم تحویلش داده ایم. جناب شیطان، ما را ببخش که خون هموطنان ما، دستان سیاه شما را کثیف کرده است. ما شرمنده ایم که نتوانستیم هنگام مرگمان به جلاد لبخند بزنیم و دلش را نشکنیم.

بررسی برجام در مجلس هم، با چیزی شبیه به کودتا مواجه شده است. با قرائت گزارش کارشناسی کمیسیون ویژه بررسی برجام و روشنتر شدن ابعاد فاجعه برجام، طرحی برای دور زدن آن کلید خورده است. میخواهند برجام را بی توجه به گزارش مهم کمیسیون بررسی برجام، از طریقی دیگر راهی خانه بخت کنند. لابی مشهور مجلس، معلوم نیست این بار در ازای چه معامله ای، چشم بر منافع ملی بسته است و دنبال آن است تا شوکرانی جدید بنوشاند. بساط متحصنین در مقابل مجلس را هم برچیده اند تا در کمال آرامش، بشود پا روی منافع ملی گذاشته شود.

علی هم که تنهاست...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۰
علی سلیمانیان

اسب تروا

امام انقلاب، روز چهارشنبه در دیدار با پاسداران حریم دریایی، در خلال سخنانی -که مثل همه حرفهای این روزهایشان نقطه عزیمتش هشدار نسبت به "نفوذ امریکا" بود- به مساله ای کلیدی و بسیار عمیق اشاره کردند که دلیل اصلی غربت رو به فزونی این روزهای گفتمان انقلاب اسلامی را در همین مساله میشود دید: "تغییر محاسبات مسئولین و دستکاری در افکار مردم". مساله ای که می شود آن را از جنس استراتژی "اسب تروا" و حمله خانگی برای در هم شکستن مقاومتی قریب به چهل ساله قلمداد کرد.

«مشکل کنونی کشور متأسّفانه به‌خاطر وجود آدمهای بعضاً بی‌خیال و بعضاً سهل‌اندیش [است‌] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّافعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند. امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چه‌کار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دست‌کاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایده‌هایی که مربوط به مصالح کشور است.»

این حرفها، روایتی از رصد همان گستاخی در حال تحققی است که رئیس جمهور رژیم امریکا بعد از امضای برجام در توصیه ای به دولت ایران، از لزوم "تغییرات داخلی در ایران و تغییر در سیاست های جمهوری اسلامی در قبال امریکا و کنار گذاشتن شعار مرگ بر امریکا" گفته بود و از تصمیم و اهتمام کشورش مبنی بر ایجاد این "تغییر" خبر داده بود.

"ارتجاع گفتمانی"ای که انقلاب در این روزهای سخت، از سوی دستگاه اجرایی نظام، دچارش شده است ناشی از این است که "شیطان بزرگ" و این "دیو ددمنش و دژخیم جهانخوار"، امروز در منظر مسئولین اجرایی، به "کدخدای قابل اعتماد" و "طرف باهوش و با ادب" تبدیل شده است و ایستادگی سی و چند ساله ملت در برابر استکبار، به ثمن بخس فروخته شده است تا بگویند "ما اهل تعامل با جهانیم" و گویا "جهان" اینها، فقط امریکاست و یا هر جایی که استکبار و طاغوت در آنجا حاکمیت دارد.

از جایگاه رسمی جمهوری اسلامی بی آنکه اراده ای داشته باشند تلفنی با شیطان بزرگ حرف میزنند، با همراهی هم قدم میزنند و هوا میخورند، و یکهویی دست میدهند و حرف میزنند و لبخند تحویلش میدهند. عده ای شان هم در داخل کم مانده که ذوق مرگ شوند از این تابوشکنی ها و مقاومت شکنی ها. پیاده نظام داخلی شان، عده ای "عادی سازی مساله مذاکره با امریکا" را دنبال میکنند و عده ای هم حتی تکریم میکنند از این اقدام "صلح طلبانه" مسئولین جمهوری اسلامی و از روزهای خوش پایان قهر با امریکا و آشتی قریب الوقوع و فروریختن دیوارهای بی اعتمادی خبر می دهند.

از طرفی برای جعل گفتمان اصیل انقلاب و تراشیدن توجیه تاریخی و دینی برای این گفتمان مجعول، در مقام بالاترین مسئول اجرایی کشور رو به قرینه سازی های اشتباه می آورند و مغالطه می کنند تا حماسه مقاومت تاریخی عاشورا را گونه ای تفسیر کنند که نه تنها مانعی برای وادادگی و ذلتشان نباشد، بلکه مسیر ذلت پذیری را هموار کند و به کمک آن بیاید: «درس کربلا هم، درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین است. در شب تاسوعا... امام حسین علیه‌السلام خیمه‌ای برپا کرد و عمر سعد را به مذاکره دعوت نمود. امامی که آگاه است که فردا او و یارانش توسط همین عمر بن سعد و یاران نادانش به شهادت خواهند رسید؛ اما خواست که با دنیا اتمام حجت کند و از همین‌رو در آن شب، ساعت‌ها با عمر سعد مذاکره کرد تا نتیجه رویارویی آنان به جنگ ختم نشود. این به معنای آن نیست که امام حسین(ع) از شهادت می‌ترسید، بلکه امام حسین(ع) از شهادت استقبال هم می‌کرد اما با این حرکت خود به ما یاد داد که حتی با دشمن خود باید به گونه‌ای رفتار کنیم که دنیا منطق ما را در صحنه مذاکره پیروز بداند.»

عدم درک حرفهای چند ماهه رهبری امت و هشدارهایشان نسبت به مساله "نفوذ امریکا" و "بزک چهره کریح و شیطانی امریکا" و خواب رو به اتمام نگذاشته عمارها، فقدان قلم ها، جنبش های برنخاسته دانشجوها و سکوت همچنان نشکسته ماها، کار را به جایی رسانیده که رهبری مجبور شود بار تبیین مسائل را از کلیات گرفته تا جزئیات، خودش یک تنه بر عهده بگیرد و در میان خیل شعاردهنگان "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند" تنها و در غربت بیاید وسط میدان: «یک عدّه‌ای در قضیّه‌ی مذاکره و مسئله‌ی مذاکره سهل‌انگاری میکنند، سهل‌اندیشی میکنند، مطلب را درست نمیفهمند. حالا بعضی‌ها بی‌خیالند -بی‌خیالان جامعه، که هرچه پیش بیاید برایشان اهمّیّتی ندارد، مصالح کشور از بین برود، منافع ملّی نابود بشود- که حالا با آنها کاری نداریم امّا بعضی بی‌خیال هم نیستند لکن سهل‌اندیشند، عمق مسائل را نمیفهند. وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکره‌ی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلان‌کس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشان‌دهنده‌ی سهل‌اندیشی است، نشان‌دهنده‌ی نرسیدن به عمق مسئله است. این‌جور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و ساده‌اندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابن‌سعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکره‌ی به معنای امروزی نیست؛ مذاکره‌ی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابن‌سعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف‌] این بود؟ تاریخ را این‌جور میفهمید؟ زندگی ائمّه را این‌جور تحلیل میکنید؟ امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطره‌ی زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّه‌ای واقعاً با نگاه سهل‌اندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال می‌آورند و در روزنامه مینویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی این‌قدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.»

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۲
علی سلیمانیان

رئیس جمهور محترم دیروز در همایش روز ملی روستا، یک روز پس از قرائت گزارش کارشناسی کمیسیون ویژه بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی که برجام را سندی پر عیب و دارای آسیب های جدی به کشور دانسته بود، گفت:

«اگر دولت توانست در مذاکرات هسته‌ای به افتخاری تاریخی دست یابد، این نتیجه حضور و حمایت مردم بود. از برخی حرف‌ها که درباره این افتخار بزرگ زده می‌شود، بگذریم که به موقع به آنها جواب خواهم داد، اما امروز همه سران دنیا و همه مردم دنیا به غیر از رییس یک رژیم اشغالگر منفور، حصول این توافق را دستاورد عظیمی می‌دانند که باید به آن افتخار کرد.

شما در تمام قرون و اعصار موردی را سراغ ندارید که یک کشور در حال توسعه در برابر پنج عضو دائم شورای امنیت که متأسفانه به دلیل نظم ناعادلانه‌ای که بر آن حاکم است، برای همه چیز از جمله جنگ در دنیا تصمیم می‌گیرد، بنشیند و دو سال مذاکره پی‌ در پی کند و به سندی دست یابد که هیچ‌کس در دنیا نتواند منکر آن شود که این سند، توفیق و افتخاری بزرگ، به حساب می‌آید.

سند مذاکرات افتخار ملت ایران است و نمی‌دانم کسانی که می‌خواهند این افتخار را زیر سوال ببرند، می‌خواهند به نفع چه کسی کار کنند. ما یک ملت هستیم و هر افتخاری که در کشور به دست آید از سوی کشاورزان، ورزشکاران، دانشمندان و یا هر جمع و گروه دیگری که باشد، متعلق به همه ملت است.»

بر این اساس برای پاسداشت این «افتخارِ بزرگ» و در راستای منویات جناب رئیس جمهور محترم مبنی بر این که «به موقع به آنها جواب خواهم داد»، پیشنهاد می شود به تبعیت از فتح و ظفر بزرگی که در عهدنامه سراسر افتخارِ ترکمانچای برای مردم ایران به دست آمده بود و پاسخی که فتحعلی شاهِ قاجار به «دلواپسان»ِ عهدنامه در سال 1243 هجری قمری با ضرب نشان "ظفر" داده و در میان رجال و اعیان و علما توزیع کرد، نشان ویژه ای به همین نام، ضرب شده و به سینه این ملت افتخارزده، آویخته گردد.

امید است آفتاب دولت جنابش تا ابد پاینده و فروزان باشد تا خدای ناکرده در آتیه، یک عده «مزدور جیره خوار» و «بی سواد» پیدا نشوند که مثل امروز که دستاوردهای سلسله سرار افتخار قاجار را «لکه ننگی بر پیشانی ایران» می دانند، فرصت ظهور و بروز پیدا نکنند تا این «افتخار بزرگ» هم به سرنوشت فتح و ظفر ترکمانچای دچار نشود.

با تقدیم احترام

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۱
علی سلیمانیان

«ارتجاع گفتمانی» وقتی می‌تواند مقبول واقع شود و درصحنه‌ی میدانی کاری از پیش ببرد که شرایط، آن‌طور چیده شود که تن دادن به ارتجاع و عقب‌گرد، به‌صورت امری بلا اراده درآید و یا هزینه‌های ایستادن بدون تنازل بر روی گفتمان اصیل و عقب‌نشینی نکردن، آن‌قدر بالا باشد که تن ندادن به عقب‌گرد را نشود پذیرفت و یا لااقل پذیراند. چنین مسئله‌ای در دیپلماسی می‌تواند از طریق ابداع «دیپلماسی یکهویی» که بروز همان سیاست قدیمی «راه بنداز-جا بنداز» در عرصه دیپلماسی است، اتفاق بیفتد. یعنی از طریق مواجه کردن یکهویی جامعه با مسئله‌ای که بازگشت از آن ممکن نیست و یا هزینه زا ست.

آنچه کشور را به «برجام» رساند، همین «دیپلماسی یکهویی» بوده است. اطلاق «محرمانگی» برای متن و جزئیات مذاکرات در طی دو سال مذاکره، و مخفی نگه‌داشتن آن حتی از نمایندگان مجلس و سایر مسئولان بالاتر، در شرایطی که منطق محرمانگی بالکل از بین رفته است، کار را برای رسیدن به این برجام نامعقول هموار کرد. منطق محرمانگی در آن است که انتشار اطلاعاتی، می‌تواند موجب خلل و آسیب به کشور از ناحیه دشمنان شود و نامحرمان(دشمنان) نبایستی از آن باخبر گردند. و حال‌آنکه همه دشمنان ما طرف روبروی مذاکرات بودند و طبعاً هر آنچه مذاکره‌کنندگان ما می‌دانستند، آن‌ها هم می‌دانستند. تنها کسانی که ازآنچه در پشت درهای بسته مذاکرات می‌گذشت اطلاع نداشتند همین مردم یعنی ولی‌نعمتان و محرمان انقلاب و مسئولان نظام بودند.

اظهارات گاه‌وبیگاه و متناقض مسئولان کشورهای طرف مذاکره با ما، با آنچه از سوی مذاکره‌کنندگان ما اعلام می‌شد و تکذیب‌های تیم ایرانی و عنوان این‌که «حرف‌های آن‌ها مصرف داخلی دارد» و درنهایت اثبات صحت مواضع بیگانگان در هر مرحله از پیشرفت مذاکرات در اغلب موارد، و روشن نبودن حقیقت درزمانی که امکان بهبود روند وجود داشت، اجازه مداخله جدی دستگاه‌های مربوطه و مشارکت مردم در تصحیح روند مذاکرات را، ستاند. تأکید رهبری بر اعلام جزئیات توافقات در هر مرحله و گزارش به مردم هم نتوانست از این پنهان‌کاری‌های تعمدی مذاکره‌کنندگان مانع شود. درنهایت بعد از حدود دو سال مذاکرات، ملت به‌صورت کاملاً یکهویی با متنی مواجه شدند که از بسیاری از خطوط قرمز ترسیمی عبور شده بود و تضمین چندانی هم برای لغو تحریم‌ها وجود نداشت. و این جزئیات توافق نهایی در مرحله‌ای به مردم و مسئولان ارائه شد، که امکان اصلاح و تغییر در آن، وجود نداشت. دولتی‌ها، بعدازاین اقدام اعلام کردند که به دلیل پایان مذاکرات و رسیدن به متن نهایی، امکان اصلاح متن مذاکرات در داخل کشور منتفی است و تنها دو گزینه وجود دارد. یا رد یا قبول و هیچ راهی برای تغییر وجود ندارد.

بلافاصله بعد از رونمایی یکهویی از این متن، شورای امنیت سازمان ملل متحد هم بدون توجه به اینکه ممکن است این توافق در پارلمان‌های طرف‌های مذاکره، موردقبول واقع نشود، کار را قدری به مرحله اجرا نزدیک‌تر برد تا هزینه‌های احتمالی رد این برجام در مجلس هم افزایش یابد. درنهایت کشور با توافقی بد، غیرعادلانه و سست مواجه شد که علاوه بر اینکه آنچه مورد خواست ایران بود در آن دیده نشد، پذیرش و یا عدم پذیرش آن، هر دو هزینه زا شد.

«دیپلماسی یکهویی» توانست برای تابوشکنی‌هایی بر ضد گفتمان انقلاب هم راه باز کند. روزی تلفن همراه رئیس‌جمهور ما در خیابان‌های نیویورک، در مسیر عزیمت به فرودگاه و پرواز به سمت ایران زنگ می‌خورد و بعد الو کردن رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، یکهو و بی‌آنکه از قبل اطلاع داده‌شده باشد، مشخص می‌شود که از آن‌طرف خط صدای رئیس‌جمهور امریکا به گوش می‌رسد و بالاجبار و بی‌اراده شروع می‌کنند به حرف زدن باهم. ماحصل این تلفن یکهویی می‌شود این حرف رئیس‌جمهور ما که در برابر پرسش خبرنگار فایننشیال‌تایمز که پرسید:«آیا آماده هستید که شاید در آینده اوباما را به تهران دعوت کنید؟ درباره وی به‌عنوان یک شخصیت اصلاح‌طلب چه فکری دارید؟» می‌گوید: «در گفت‌و‌گوی تلفنی [ماه سپتامبر] که داشتیم،‌ وی را فردی بسیار مؤدب و باهوش یافتیم. همان‌گونه که قبلاً نیز گفتم، مسائل ایران-آمریکا بسیار پیچیده هستند و در یک بازه زمانی کوتاه نمی‌توانند حل شوند. علی‌رغم پیچیدگی‌ها، گشایشی در 100 روز گذشته پدید آمده است که می‌تواند بعداً گسترش یابد.»

یک روز هم وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در ساحل رود «رون» در وین، یکهو و بدون برنامه‌ریزی، شروع می‌کند به قدم زدن و خوش‌وبش کردن در کنار نماینده شیطان بزرگ و وزیر خارجه جنایت‌کارترین کشور تاریخ بشر و کشوری که بارها و بارها دستش را به خون مردم ایران آلوده است. نام این کار را می‌گذارند «قاطعیت و در نظر گرفتن ملاحظات ملت ایران» و ضمن «سخیف» دانستن اعتراض به چنین عملی، این‌چنین هجو می‌کنند: «چه ایرادی داشته که ظریف با کری در ژنو قدم زده‌اند، ایراد شما به این است که چرا بعد از قدم زدن، سوار ماشین نشده‌اند؟»

و روزی دیگر که باز وزیر خارجه جمهوری اسلامی در صف توالت ایستاده بوده و یا در راهروهای سازمان ملل متحد قدم می‌زده است، به‌صورتی کاملاً اتفاقی، یکهو با رئیس‌جمهور امریکا مواجه می‌شود و باز یکهو اما از سر ادب با او دست می‌دهد و کمی با او صحبت می‌کند. و بعد در داخل کشور، آب از لب‌ولوچه عده‌ای غرب‌زده باز می‌شود و ذوق‌مرگ می‌شوند برای دست دادن ظریف با شیطان بزرگ.

«دیپلماسی یکهویی» می‌خواهد کارهای ناشدنی را شدنی کند. چیزهایی که تا امروز نمی‌شد به جمهوری اسلامی تحمیل کرد را تحمیل کند، تابوهای بزرگی چون مذاکره و حتی خوش‌وبش با شیطان بزرگ را بشکند و ذلت را با عنوان مجعول «عزت» به خورد ما بدهد. برای همین هم هست که گفتمان مرتجع، رئیس این دیپلماسی را«قهرمان دیپلماسی» می‌نامد. او آمده است تا انقلاب را «یکهو» با تحمیل‌ها و تابوها شکستن‌ها و جام زهرهایی مواجه کند که با اصل انقلاب در تناقض‌اند و نمی‌شود آن‌ها را بدون پنهان‌کاری و یواشکی بازی و یکهو نمایی به انقلاب قالب کرد. او مرد بازی پنهانی است.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۲
علی سلیمانیان

- «ما یک سال قبل بازهم جمع شده بودیم و شماها مدعی شده بودید که نظام بشار اسد رئیس‌جمهوری سوریه یک نظام دیکتاتوری است و در آن زمان شما به مخالفان کمک کردید و از آن‌ها حمایت می‌کردید، شما از مخالفانی حمایت می‌کردید که مدعی بودید انقلابی هستند، اما امروز چه شده است که بازهم گرد هم آمده‌ایم؟ ولی این بار جمع شده‌ایم تا آن انقلابیونی را که تا سال قبل از آن‌ها حمایت می‌کردیم را سرکوب کنیم، با این تفاوت که امسال دیگر مطمئن شده‌ایم، این انقلابیون تروریست هستند، بنابراین الآن متوجه شده‌اید که بسیاری از این گروه‌هایی که تا دیروز انقلابی خوانده می‌شدند درواقع گروه‌های فعال تروریستی هستند، آن‌ها از تندرو به گروه‌های بسیار تندروتر تغییر موضع داده‌اند.»

- «نام حزب‌الله لبنان پیش‌ازاین در فهرست سازمان‌های تروریستی گنجانده‌شده بود و روشن‌شده است حزب‌الله یک حزب بزرگ و به رسمیت شناخته‌شده در لبنان است.»

- «شما ایران را در پی انفجاری که در سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس در سال ۱۹۹۴ میلادی رخ داد متهم کردید و تحقیقاتی که ما انجام دادیم دخالت ایران را در این انفجار تأیید نکرد.»
- «بعد از حوادث 11 سپتامبر تصمیم گرفتید با القاعده وارد جنگ شوید، حریم کشورهایی را در این رابطه نقض کردید و مردمان کشورهایی را قتل‌عام کردید و در عراق و افغانستان قتل‌عام‌هایی را به راه انداختید و جنایاتی را مرتکب شدید که آثار زیان‌بار آن کماکان در این کشورها حاکم است و این دو کشور هنوز هم در حال پرداخت هزینه‌ها و پیامدهای آن دو جنگ هستند.»

- «با بمباران غزه، عمق و شدت فاجعه‌ای که اسرائیل مرتکب شد روشن شد، شمار زیادی از فلسطینیان قربانی شدند درحالی‌که شما به موشک‌هایی که به اسرائیل اصابت کرد اهمیت دادید؛ موشک‌هایی که به اسرائیل اصابت کرد اما تأثیری نداشت و خساراتی در آنجا به بار نیاورد.»

- «امروز اینجا هستیم تا یک قطعنامه بین‌المللی درباره مجرم دانستن گروه داعش و مقابله با آن صادر شود درحالی‌که داعش موردحمایت چند کشور شناخته‌شده است و شما بهتر از دیگران آن‌ها را می‌شناسید و داعش هم‌پیمان برخی قدرت‌های بزرگ عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد است!»

آنچه از پیش رو گذشت، گوشه‌هایی از سخنان یک رئیس‌جمهور در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد بود که به‌یک‌باره پخش مستقیمش به بهانه واهی «اشکال فنی» قطع شد و پخش غیرهمزمانش هم با سانسور و بایکوت رسانه‌های تحت سلطه استکبار مواجه گشت. سخنانی که به تعبیر تحلیل گران، سازمان ملل را منفجر کرد.

این حرف‌ها را، رئیس‌جمهوری اسلامی ایران یا کشوری انقلابی نگفته است، این گوشه‌هایی از سخنان رئیس‌جمهور کشوری است که سال‌های متمادی، متحد اصلی رژیم اسرائیل در امریکای لاتین بوده است. کشوری که در سال‌های جنگ تحمیلی مستکبران علیه مردم ایران، به رژیم صدام کمک کرد تا به تسلیحات کشتارجمعی برسد تا از غافله کشورهای مورد اطاعت استکبار جهانی، عقب نماند و در آتش‌افروزی جهان خواران علیه مردم ما، شریک باشد.

درزمانی که گفتمان دولتمردان کشور انقلاب کرده جمهوری اسلامی و کشوری که ام القرا و پیش‌قراول آزادیخواهی و «نه» گفتن به استکبار در جهان است، به سمت غرب متمایل شده و آقایان دوست دارند از عبارات و ساختارهای واژگانی مجعول غربی بهره ببرند، و تا آنجا که می‌توانند از گفتن حرف‌های به قول خودشان «تنش‌زا» امتناع کنند و به روی مستکبران لبخند بزنند و فراموش کنند همه بلایی را که این‌ها بر سر مردمانشان آورده‌اند، کریستینا فرناندز دکرشنر، اولین رئیس‌جمهور زن آرژانتینی، با این سخنان ساختارشکن و به قول ما «انقلابی»، خروج خود و کشورش از باشگاه سرسپردگان به امپریالیسم جهانی را داد زد، و تشت رسوایی سران استکبار را از پشت‌بام سازمان ملل متحد پایین انداخت؛ هرچند که غربِ مدعی آزادی، به‌قدر چند دقیقه هم نتوانست این سخنان را تاب بیاورد و اجازه دهد که مردمان جهان آن را بشنوند و پخش آن را قطع کرد.

خوب است که مرعوبین و شیفتگان غرب در ایران، و گداگشنه‌های کف و سوت و لبخند سران جنایت‌کار غرب، عکس این زن را در دفتر کارشان، درست روبروی جایی که می‌نشینند نصب کنند تا همیشه یادشان باشد که قدر او غیرت و عزت و انقلابی بودن، این‌قدرها هم که فکر می‌کنند سخت نیست و ابرقدرت‌ها همان هیمنه پوشالی و ذلیلی هستند که از شنیده شدن حرف یک زن هم می‌ترسند و سلاحی که در دستان ماست، بزرگ‌تر از آن است که بشود مقابلش ایستاد: بیداری.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۱۳
علی سلیمانیان

دکتر سید محمدحسین مبین

بیماران مظلوم جذامی، امروز در سوگ کسی نشسته اند که فکر می کنم دیگر کسی نتواند جای او را برایشان پر کند. پدری عطوف و ایثارگر که همه هم و غمش را برای بهبود و زندگی هر چه بهتر جذامیان به میدان آورده بود.

استاد دکتر سیدمحمدحسین مبین، دانشمندی که زندگی و جوانی اش را وقف جذامیان ایران کرده بود و سال های سال برایشان پدری کرد و باز در دوران کهولت و بیماری، لحظه ای از یادشان غافل نبود.

بی منت و بی ادعا، کمرِ خدمت به جماعت مستضعفی بسته بود که به دلیل تنگ نظری ها، به «بابا باغی» کوچانده شده اند. جماعتی که ما، چشم دیدنشان را نداشتیم و از سر خودخواهی محبوس و منزویشان کرده ایم. آدمهایی که امروز از آنها خبری در میان ماها نیست، و حضورشان انکار شده است، اما حاشا که وجودشان، و غم و رنجشان، انکار شود.

هر جا که حرف از مفاخر آذربایجان و ایران زده شود به نظرم حیف است که نام این مرد را در آنجا نشنویم. او بزرگ است، هر چند به قدر یک بازیکن تیم لیگ برتری هم شناخته نشود. او کسی بود که اگر در دوران حیاتش هم، هر چه برایش بزرگداشت گرفته می شد باز در برابر بزرگی اش کم بود و حیف که چندان رغبتی به این کار نشان داده نشد.

روح عطوفش قرین رحمت و مغفرت حضرت باری باد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۱:۲۵
علی سلیمانیان