در دوران #پسابرجام در سال 1243هجری قمری به پاس مجاهدات میرزا ابوالحسن خان ایلچی(شیرازی) وزیر وقت امور خارجه دولت قاجار و نماینده ایران در امضای عهدنامه ننگین #ترکمانچای به شکرانه دست یافتن به این «فتح الفتوح» مجسمه ای از او ساختند و او را «ایلچی کبیر» نامیدند و دستور دادند که به ثبت این افتخار بزرگ، «نشان ظفر» مسکوک شده و در میان بزرگان و علمای کشور توزیع شود.
او پیش از امضای ترکمانچای از طرف ایران مأمور امضای #عهدنامه_گلستان و حل مسائلی که از زمان آقا محمدخان قاجار، لاینحل مانده بود، شده بود. سر گور اوزلی، سفیر انگلیس در ایران که در پی تحقق هدف دولت متبوعش مبنی بر واداشتن روسیه به تخلیه سپاه خود از مناطق جنوبی برای مقابله با ناپلئون بود، دولت ایران را به امضای قرارداد صلح ترغیب می کرد و در عوض به فتحعلی شاه قول داد برای استرداد شهرهای ایران که روسیه تصرف کرده بود بکوشد. در پی این وعده، ابوالحسن خان در سال بعد به عنوان سفیر دولت ایران روانه پایتخت روسیه گردید و در پی سه سال و نیم اقامتش در «پطرزبورگ» هیچ دستاوردی برای ایران به همراه نداشت و معاهده گلستان بدون کمترین جرح و تعدیل و تجدید نظری در موارد آن، به قوّت خود باقی ماند.
او تلاش بسیاری کرد تا روابط دولت قاجار با ممالک غربی را توسعه دهد و همه تلاشهای دیپلماتیک و مساعی اش را پیش گرفت تا هر جا که ایجاب کند برای منافع غرب تضمین لازم انجام گیرد تا این روابط هر چه بیشتر و به نحو احسن باشد. او غرب را کاملاً قابل اعتماد می دانست و برای همین هم، تلاش های دیپلماتیک او و توسعه روابط خارجی اش دو عهدنامه ننگین گلستان و ترکمانچای را به ایران تحمیل کرد.
برای آنکه او را بهتر بشناسیم کافی است کتاب «حیرت نامه سفرا»ی او که تحفه سیر و سیاحت او در قامت سفیر ایران در دیار غرب است را بخوانیم. او به شدت تحت تأثیر جنبه های مادی تمدن غرب بود و در این کتاب از سر ذلت، ایرانیان را به تقلید از غرب در همه عرصه ها تشویق می کند و می گوید اگر ایرانی ها «عقل معاد» را وانهند و «عقل معاش» را برگزینند «جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد»:
«عقل و دانش اهل آن سرزمین به سرحد کمال است و تمامی ندارد. به اعتقاد خاطر محرز این دفتر آن که اگر اهل ایران را فراغت حاصل شود و اقتباس از کار اهل انگلیس نمایند، جمیع امور روزگار ایشان بر وفق صواب گردد و بعد از آن که امر مدد معاش آدمی مضبوط باشد، در تحصیل علوم نهایت جد و جهد به عمل آورد و در اندک زمانی سر رشتهی عقل معاد کما هو حقه به دست آید و از این راه است که حکمای صاحب فن و عقلای انجمن، عقل معاش را بر عقل معاد مقدم داشته، کودکان را به کسی که سزاوار مرتبهی او باشد، بسپارند؛ و به مداخل دنیوی او را راهنما شوند، چون به جمیع کمالات صوری آراسته شود و مضمون الکاسب حبیب الله را فهمد و اسباب دنیوی خود [را] فراهم آورد به خاطر جمعی، اسباب تحصیل کمالات معنوی پردازد و چشم به میراث پدر و مادر و خویشاوند بند نکند.» (صفحه 221)