یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

انگار در فصل آتی لیگ برتر فوتبال ایران، دیگر قرار نیست «قانون»ی به نام سقف قرارداد برای بازیکنان و باشگاه‌ها وجود داشته باشد. + البته تا اینجایش هم که مثلاً چیزی به اسم «قانون» وجود داشت و سقف قراردادِ به اصطلاح دستمزدِ بازیکنان تیم‌های لیگ برتری را 15 میلیارد تومان و تیم‌های حاضر در لیگ آسیا را 18 میلیارد تومان تعیین کرده بود، هرگز چنین اتفاقی نیفتاد و به لطایف الحیل از اعطای حاتم‌وارِ پاداش و مُلک و خانه و ماشین و حتی چیزهایی مثل حواله‌ی میل‌گرد و امثال آن قصد داشتند بازیکنان میلیاردی فوتبال را از تنگنای این سقفِ قراردادی نجات دهند. حالا از این هم می‌گذریم که اصلاً «قانون»ی که این مخارج عریض و طویل میلیاردی را مشروع می‌کند را باید به دیوار کوبید و چه بهتر که واژه‌ی «قانون» را با این اتراف‌ها نیالایند.

 

این پول‌های بی‌زبان که از جیب مردمِ مستضعف خرج می‌شود تا مدیران تیم‌های بیت‌المالیِ فوتبال باسط‌ الید به هر که هر چقدر که می‌توانند حاتم‌بخشی کنند، در حالی انجام می‌گیرد که در تبریزی که سه باشگاه لیگ برتری دارد، کارگران بی‌چاره‌ی کارخانه‌ی کمپرسورسازی‌اش، ملتمسانه به رئیس کمیته‌ی امداد نامه می‌نویسند که به دلیل عقب افتادن 4 ماهه‌ی حقوق و درماندگیشان به این دلیل، به آنان جیره‌ی غذایی تعلق گیرد! + این کارگران دیگر در تامین خوراک خانواده‌شان هم درمانده‌اند و پی‌گیری‌های آنان برای گرفتن دستمزدی که کمتر از یک دویستمِ!!! دریافتی یک فوتبالیست است نتیجه‌ای دربرنداشته است! ولی همین مسئولین که از حل مشکل معیشت و حقوق 120 کارگری که جمع حقوق ماهانه‌شان در حد نصف دریافتی ماهانه‌ی* یک فوتبالیست است، استنکاف کرده‌اند و کارگران از سر استیصال از کمیته امداد استمداد جسته‌اند، بارها و بارها برای اعطای مبالغ هنگفت به تیم‌های فوتبال از هر اقدامی فروگذار نبوده‌اند. از نمایندگانِ مجلس گرفته تا مدیران استانداری و حتی اعضای شورای شهر و شهرداری و هر مدیری که خود را برای بودجه‌تراشیِ بیشتر به تیم‌های فوتبال مسئول می‌داند و به هر دری می‌زند تا از این‌جا و آن‌جا برای تیم‌های فوتبال پول بیاورد، انگار در برابر این کارگران بی‌چاره هیچ مسئولیتی ندارد. این ماجرا البته مختص به تبریز نیست و هر جای کشور هم همین قصه است.

 

مسئولی که ماهانه ده‌ها میلیون تومان دریافتیِ رسمی دارد و در کنار آن صدها میلیون پاداش و وامِ بی‌بهره‌ی رسمی و برای خودش تجارتی شخصی هم راه انداخته است، چطور می‌تواند بفهمد که بیت‌المالی که در اختیار گرفته و دارد از کیسه‌اش حاتم‌بخشی می‌کند متعلق به جماعتِ مستضعفی است که گاه در تامین اولیه‌های معاشان مانده‌اند. این درآمدهای بادآورده‌ای که از بیت‌المال به مدیران و فوتبالیست‌ها اعطا می‌شود، آیا مصداق رسمی ظلم و لگدمال کردن عدالت نیست؟ این مدیران آیا شرمشان نمی‌شود که با پولِ ملت جیبشان را پر کنند، در حالی که کارگران دست به سوی کمیته‌ی امداد برآورده‌اند؟!

 

 

*. در نسبت‌بندیِ حقوق‌ها، به دریافتی ماهانه‌ی کارگران با مدتِ دریافتیِ فصلیِ بازیکنان توجه شده است و مبلغ کل تقسیم بر نه ماه شده است.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۳
علی سلیمانیان

امام بعد از قبول آتش‌بس گفت که جنگ فقر و غنا شروع شده است، اگر چه خودِ جنگ هشت ساله را هم، جنگ فقر و غنا می‌دانست و نهضت و مبارزه علیه طاغوت را هم از همین منظرِ عام می‌دید و قائل بود به تاریخی بودن جنگ فقر و غنا، که تمام شدنی نیست.


جنگ فقر و غنا، ستیز بر سر عدل است و این آوردِ تاریخیِ حق و باطل، تنها با رسیدن به عدالت است که ختم می‌شود و الا صلح‌پذیر نیست.


ستیزِ ما ابدی است، همچنان که ازلی؛ و مادام که ظلم و تبعیض و بی‌داد وجود دارد، این جنگ هم به قوت و شدت خود باقی است؛ و کجای تاریخ را می‌شود سراغ گرفت که این جنگ جریان نداشته است؟ این جنگ همیشگی است و همه‌جایی؛ و تمام شدنی هم نیست.


همیشه جنگ است. اما آن‌چه از خودِ این جنگ مهم‌تر است این است که ما کدام سوی این جبهه‌ایم و چگونه می‌جنگیم؟ حق و باطل را با این جنگ است که می‌شود شناخت. کدام سوی بودن و چگونه رزمیدن مهم است. باید هزینه داد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۷
علی سلیمانیان


«با توجه به اینکه کارگران کارخانه کمپرسورسازی تبریز حدود 4 ماه حقوق معوقه دارند و در تنگنای شدید مالی هستند و هیچگونه اقدامی از طرف مدیران این کارخانه برای حل مشکلات مالی کارگران زحمتکش صورت نمی‌گیرد و با توجه به قرار گرفتن در ماه ضیافت الهی و نیاز مبرم کارگران این کارخانه به حمایت از طرف این سازمان خیر، خواهشمند است دستور فرمائید در صورت امکان حداقل جیره مناسب غذایی به کارگران این کارخانه اختصاص داده شود.»


این بخشی از نامه‌ی کارگران مستاصل کمپرسورسازی تبریز خطاب به رئیس کمیته امداد بعد از ناامیدی از دریافت دستمزد چهارماه کارشان است. اضطرار بعد از سه هفته پی‌گیری بی‌نتیجه‌ی حقوق، تا آن‌جا پیش رفته که وادارشان کرده است از کمیته‌ی امداد طلب یاری کنند و درخواست تامین جیره‌ی غذایی نمایند! می‌گویند کاری کنید که از گرسنگی تلف نشویم!


درماندگی کارگران تا این حد، یعنی حضرات مسئولین عرضه ندارند مشکل این 120 کارگر را در حد تامین خوراک خانواده‌هایشان حل کنند. با این اوصاف پیشنهاد می‌شود به این کارگران هم مثل کارگران بخت‌برگشته‌ی معدن طلای آق‌دره‌ و معدن ذغال سنگ بافق، همان جیره‌ی «شلاق» تعلق گیرد، باشد که با این ترهیب و ترذیل، دیگر آبروی صنعت و تولید را نریزند و یا زیر تازیانه جان دهند و از این درماندگی و خجلت خلاصی یابند.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۵۶
علی سلیمانیان


سید میثم صفائیان نماینده‌ی حزب‌اللهی و عدالتخواهِ رانندگان معترض به فساد و رانت در سیستم حمل و نقل کشور است که درخواستی صنفی دارند و نسبت به بی‌عدالتی در توزیع بار و شیوع رانت و رشوه در نظام حمل ونقل معترض‌اند. او هفته‌هاست که بازداشت شده و برایش پرونده‌ای امنیتی ساخته‌اند. در این میان فریاد دادخواهی رانندگان هم به جایی نمی‌رسد؛ نه کسی مشکلشان را گوش می‌کند و نه کسی به فریاد نماینده‌ی بازداشت‌شده‌شان می‌رسد.



اما ماجرا چیست؟


ماجرا از این قرار است که تا حدود دو سال قبل، پایانه‌ی بار بوشهر سیستمی داشته با عنوانِ «اعلان بار» که سالنی بوده است که به رانندگان به نوبت بار می‌داد. رانندگان به سوء استفاده‌هایی چون باردزدی، بی‌نوبتی و پارتی‌بازی در این سیستم اعتراض می‌کنند و مسئولین به جای حل مساله و رفع موارد فساد، این سیستم را کلا تعطیل می‌کنند.


اما اتفاقی که با تعطیلی این سیستم می‌افتد ده‌ها بار از فسادی که در سیستم «اعلان بار» وجود داشته بیشتر می‌شود. با تعطیلی این سیستم کار می‌افتد دست دلالان و بارنامه‌فروشان. دلال‌ها رشوه می‌گیرند و بار می‌دهند و دیگر هیچ شرکتی تعهدی در قبال توزیع عادلانه‌ی بارها ندارد. به راننده‌ای هفته‌ای سه سر بار می‌دهند و به راننده‌ای بیست روز یک سر بار.


رانندگان درخواست احیای سیستم «اعلان بار» می‌دهند اما هر چه درخواست می‌کنند گوش مسئولان بدهکار نمی‌شود. بعدها مسئولین امر، پی‌گیری مساله‌ی احیای سیستم را منوط به تشکیل «انجمن صنفی» می‌کنند. یک سال طول می‌کشد تا رانندگان بتوانند «انجمن صنفی» تشکیل دهند. اما «انجمن» هم هر تلاشی که می‌کند بی‌ثمر است.


چهارم فروردین‌ماه امسال، رانندگان به جای آن‌که شاهد عمل به وعده‌ی احیای سالن «اعلان بار» توسط مسئولین باشند، با صحنه‌ی عجیبی روبرو می‌شوند: تخریب سالن تعطیل شده‌ی «اعلان بار» با بولدوزر؛ و این یعنی اعلان بار بی اعلان بار.


رانندگان اعتصاب می‌کنند و از همان ابتدا ضمن اعلام رسمی التزامشان به انقلاب و نظام، صریحا اعلام می‌کنند که اعتراضشان کاملا صنفی است. با این حال نماینده‌ی آن‌ها بازداشت می‌شود و برایش پرونده‌ای امنیتی می‌سازند. کسی هم به اعتراض رانندگان توجهی نمی‌کند.



سوالی که مطرح است این است که سیدمیثم صفائیان به چه جرمی بازداشت شده است؟ آیا عدالتخواهی در نظر مسئولان، تبدیل به جرم امنیتی شده است؟ آیا در جمهوری اسلامی اعتراض صنفی و اعتراض به فساد که بنا به تصریح قانون اساسی حق و وظیفه‌ای همگانی است تبدیل به جرم شده است؟ اگر این‌گونه است لطفا مرا هم بازداشت کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ خرداد ۹۵ ، ۰۴:۳۶
علی سلیمانیان



«هر شهید پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است.» و نمود عینی و مجسم شده‌ی این کلام را در بافت سنتی گلزارهای شهدا بر سر مزار شهید می‌شد دریافت. آن‌جا که صدها پرچم شانه به شانه‌ی هم افراشته بودند و با هر نسیمی خود را به سینه‌ی باد می‌سپردند تا فراموش نکنیم برای اهتزاز این پرچم  بهترین‌ فرزندان ملت به خونشان غلتیده‌اند.


این پرچم‌ها نماد استواری امت ما بر سر پیمان تاریخی‌شان بود و افراشتن آن بر سر مزار شهدا تاکید بر این مساله که ما بر عهدمان تا پای جان ایستاده‌ایم و این‌ها نیز شاهدان عینی‌ این عهداند. علمداران بی‌سر و بی‌دست و پاره‌پاره‌ای که با نثار جانشان نگذاشتند پرچم ما -که نماد حاکمیت الله است- برافتد.


این پرچم‌ها در طرحِ به اصطلاح «ساماندهی گلزار شهدا» همگی از سر مزار شهدا جمع شده‌اند تا فکری که دوست دارد همه جا را برای جولان و بیلان مدیران و صاحب منصبان هموار کند و حضور تشریفاتی‌شان در مزار شهدا بی‌هیچ مانع بصری و عبوری باشد، گلزار شهدا را به یک تالار با مزیت دفن شهدا در کف آن بدل کند و هر نمادی را که مانع این مسطح شدن باشد به دم بولدوزر بسپرد که بکوبد و هموار کند تا مبادا شوکت مدیران در پس این موانع گم شود.


تخریب گلزار شهدا همه‌ی برجستگی‌های تجسمی و معنایی مزار شهدا را از بین برده و شهدا را کف‌چین اقدام رهگذران کرده است. اکنون هر شهید یک کاشی است برای تالار بی‌روحی که ساخته‌اند و دیگر هیچ اثری از نشانه‌های انحصاری‌ای که نشان دهد این‌جا مدفن شهداست وجود ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۳۷
علی سلیمانیان


«این خجلت و شرمندگی نظام از بیکاری جوان، از خجلت خود آن جوان در داخل خانه بیشتر است؛ این را شما بدانید. بنده خودم وقتی‌که به فکر این جوان بیکار می‌افتم [شرمنده میشوم‌]. در بعضی از شهرستان‌ها بیکاری بالا است. البتّه ما نرخ یا به‌اصطلاح درصد بیکاری را یک‌مقداری معیّن میکنیم؛ حالا دوازده درصد یا ده درصد -همین‌که حالا گفته میشود- لکن این میانگین است. وقتی انسان این را میبیند شرمنده میشود؛ یعنی شرمندگی بنده‌ی حقیر از ملاحظه‌ی این آمار و مطالعه‌ی این حقیقت، از شرمندگی آن جوانی که بیکار میرود خانه و دستش چیزی نیست، کمتر نیست، بلکه بیشتر است؛ این را باید برطرف بکنیم.»


این را رهبر معظم انقلاب در دیدار با نمایندگان مجلس جدید فرموده‌اند. کاری با آن‌چه گفته‌اند و مشخصا کاری با خودِ مساله‌ی اشتغال هم ندارم. آن‌چه مد نظر از آوردن این قسم کلام ایشان است، آوردن شاهد مثالی است برای آن‌چه بارها گفته‌ایم و شنیده نشده: اولویات حزب‌الله با اولویت‌های رهبری فرسنگ‌ها فاصله دارد. 


آن‌چه رهبری معظم از جبهه‌ی نیروهای انقلاب در راهبری انقلاب اسلامی انتظار دارد، هرگز این نیست که اکنون ما دچار آن شده‌ایم. هیچ‌گاه ایشان مسائل سیاسی و جناحی را مساله اصلی کشور ندانسته‌اند و همواره دعوت ایشان به اصلی و فرعی کردن مسائل و پی‌گیری مسائل اصلیِ نظام بوده است و مع الاسف اغلب مساعی حزب‌الله در همین سیاسی‌بازی و سیاست‎زدگی و مسائل فرعی به تحلیل می‌رود. حزب‌الله به امر اجتماعی، فرهنگی و یا اقتصادی و یا هر اولویت دیگر، ورود چندانی ندارد و اندک ورودش هم اغلب سیاست‌زده و در راستای جناح‌بازی و تحزب و قبیله‌گرایی است.


آن‌چه بنیان‌های اجتماعی و تربیتی جامعه را شکل می‌دهد، مجموع عواملی است که در زندگی مردم ملموس است و هر آن، کارشان با آن‌هاست و دقیقاً آن‌چه جبهه انقلاب نسبت به آن کم توجه است هم همین امور است. ما در ناکجاآباد سیاست‌زگی سرگرم دعواهایی شده‌ایم که نه به درد دنیای مردم می‌خورد و نه چندان به درد آخرتشان. راه گم شده است. دنبال راه باشیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۷
علی سلیمانیان

«یکی از معضلات کارفرمایان و کارخانه‌های کشور وجود اتحادیه‌های کارگری است. لذا کارگران باید نسبت به خواسته‌های کارآفرینان انعطاف داشته باشند. از سوی دیگر یکی از چالش‌های دیگر قانونِ کار است که در آن، طرف صاحب سرمایه مظلوم واقع شده است و باید به کارفرما و  کارگر اجازه داده شود که در دستمزد‌های پایین‌تر و با مزایای اجتماعی ناچیزتر برای یکدیگر کار کنند و آزادی‌های اقتصادی نباید محدود گردد... یکی از مشکلات چانه‌زنی نیروی کار بر سر دستمزد است... چالش دیگر هزینه‌ی بالای اخراج نیروی کار برای کارفرما است...»


این چند سطر، یک توحش کت و شلوار پوشیده‌ی کاپیتالی است که در آن عدم امکان استثمار بیشتر کارگران توسط کارفرمایان و پرداخت حداقل دست‌مزد به کارگران را، حتی ظلم به کارفرما و معضل کارخانجات می‌داند و ناقض «آزادی‌های اقتصادی»!  گمانم مرادشان از «آزادی‌های اقتصادی» شرایطی است که در آن سرمایه‌داران می‌توانند حقوق کارگران را بیشتر چپاول کنند و سیستمی شبیه به برده‌داری راه بیندازند. منظورشان این است که با وضع موجود نمی‌شود آزادیِ عملِ بیشتری را با پول به سرمایه‌دار فروخت و کارگران را به سمت بردگی بیشتر برد.


این عبارات عجیب و بهت‌آور اما از سوی تئوریسین‌های رسمی برده‌داری و یا طرفداران تابلودار نظام ارباب-رعیتی اعلام نشده است. این‌ها مانیفست فکری دولت آقای روحانی در مواجهه با امر کارگر و کارفرماست که یک سال قبل از آغاز دولت یازدهم در کتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران به قلم آقایان حسن روحانی، محمدباقر نوبخت، محمد نهاوندیان و اکبر ترکان منتشر شده است.


در همین راستا و برای پیاده کردن بخشی از این طرز تفکر، اسفندماه سال 1394 لایحه‌ی اصلاح قانون کار توسط دولت به مجلس ارائه شد که در یکی از بندهای آن به کارفرمایان اجازه داده می‌شد کارگران زیر ۲۷ سال را حتی با حقوقی کمتر از حداقل دست‌مزد به کارگیرند. این لایحه‌ی غیر انسانی که در صدد بود به کاربستن کارگرانِ نیم‌بها را در جمهوری اسلامی قانون کند، سر و صدای زیادی به راه انداخت و خوشبختانه متوقف شد.


این جریان فکری که دیدگاهش را این‌قدر عیان و عریان بیان کرده و حتی برای اعمالش لایحه‌ای به مجلس برده است، در پساپرده‌ی تصمیمات و در فرامتنِ لوایح و مصوباتش قطعا ظلم بیشتری به طبقه‌ی مستضعف کارگر تحمیل خواهد کرد و تلاش خواهد کرد در جمیع شرایط، کشور بیشتر به سمت کاپیتالیسم و سرمایه‌سالاری پیش برود.


آیا صدای آرام شلاقِ سهم‌گین برده‌داری نوین بر پیکره‌ی نحیف کارگر را کسی خواهد شنید؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۷
علی سلیمانیان



بعد از ظهر ابتدای خیابان آیت‌الله طالقانی تبریز، از کنار مصلی به همراهی دوستی رد می‌شدیم که یک پژو پارس پلاک دولتی، چند قدم جلوتر از یک کتابفروشی ترمز کرد. آقای چیتچیان به همراه کسی پیاده شد و رفت آن طرف خیابان و جلوی ویترین کتابفروشی ایستاد و کتاب‌ها را تماشا کرد. فردی هم که همراه او پیاده شده بود این طرف داشت با تلفن صحبت می‌کرد و جناب وزیر تقریبا تنها بود. 


رفتیم آن‌طرف خیابان و با آقای چیتچیان دست دادیم و علی‌رغم همه‌ی انتقاداتی که به دولت وجود دارد، از او تقدیر کردیم؛ به دو دلیل.


یکی‌اش این‌که به کتاب -این مظلومِ همیشه‌- توجه نشان داده و از راننده خواسته بود در کنار خیابان توقف کند تا نگاهی به کتاب‌فروشی بیندازد.

و دیگر این‌که به راحتی و تنهایی در میان مردم حضور می‌یابد بی‌آن‌که تشریفات خاصی تدارک دیده شده باشد و یا دور و برش را پر کند از ملازمانی که روال مسئولین شده است.


آقای وزیر دیروز هم در مراسم اربعین شهید صادق عدالت اکبری در حسینیه‌ی گلزار شهدا حاضر شده بود و نفس این حضورها قابل تقدیرند.


کاش همه‌ی دولت‌مردان و مسئولان این‌چنین ساده و بی‌تشریفات به میان مردم می‌آمدند و همه‌ی کارهای‌شان این‌قدر دل‌چسب و مطلوب بود. آن وقت مردم هم دل‌گرم می‌شدند و باورشان می‌کردند. کاش در همه‌ی امور جوری عمل می‌کردند که همه حتی منتقدان -که نیتی جز اصلاح و کمک ندارند- هم از آنان تقدیر می‌کردند. آن وقت حال مملکت خیلی بهتر بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۳
علی سلیمانیان

دی ماه سال ۹۳ پیمانکارِ معدن طلا –بخوانید سرمایه‌دار- ۳۵۰ نفر از کارگران فصلی این معدن را به دلیل تمام شدن مدت قرارداد کاریشان اخراج کرد. در اعتراض به این اقدام، تجمعی از سوی کارگران اخراجی در مقابل نگهبانی معدن صورت گرفت که در نتیجه برخورد عوامل نگهبانی با معترضین، حوالی ساعت ۸ شب روز ششم دی ماه سال ۹۳ یکی از کارگران که تحت فشار روحی وارده شده قرار داشت در اعتراض به از دست دادن شغلش اقدام به خود کشی کرد. دستگاه قضایی با شکایت کارفرمابه اتهام ایجاد اغتشاش علیه حدود ۱۷ نفر از کارگران اعلام جرم کرد. متهمان این پرونده به اتهام «ممانعت و بازداشتن مردم از انجام کسب و کار با ایجاد هیاهو و جنجال»، «توهین به نگهبان شرکت»، «تخریب لباس و توقیف غیرقانونی نگهبان» و «تخریت عمدی تابلوی شرکت» مورد محاکمه قرار گرفتند و براساس رای دادگاه بدوی تمامی این افراد مجرم شناخته شده و به تحمل مجازات تعزیری حبس، پرداخت جزای نقدی و تحمل ضربات شلاق محکوم شدند. با اعلام گذشت شاکی!!! و استفاده از فرصت عفو مقام قضایی!!!، مجازات حبس تمامی کارگران مورد نظر لغو شد و مجازات پرداخت جزای نقدی و تحمل ضربات شلاق در مورد هرکدام از متهمان به اجرا درآمد.


اگر کارگرانِ بی‌چاره‌ی معدن، از تنگیِ روزگار برای اعاده‌ی معاششان به آب و آتش زده‌اند بر آنان عیبی نیست که حق دارند برای حفظ معاششان اعتراض کنند و داد بکشند و تظلم‌خواهی کنند؛ اما عیب است برای صاحب‌منصبان و کارگزاران که این تظلم‌خواهی را ببینند و دم بر نیاورند. و عیبی فزون‌تر که این دادخواست را ببینند و جانب سرمایه‌داران را بگیرند و نه ستم‌دیدگان را. چه کند کسی که گمانش برای تامین معاش به همین کار طاقت‌فرسایی می‌رسد که رنج و محنتش برای اوست و پول و ثروتش برای سرمایه‌داران و زرسالاران؟ و چه کند آن کارگر اخراج‌شده‌ای که اگر چاره‌اش را ببرند و همین دستمزد پشیزش را هم از او دریغ کنند؟ یکی از همین اخراج شده‌ها از شدت استیصال خودش را می‌کشد و به زندگی‌اش پایان می‌دهد اما با این حال نه تنها فریاد دادخواهی آنان را کسی نمی‌شنود در عوض گریبان همین مظلومان را می‌گیرند و می‌کشندشان به محکمه. 


چرا کسی از آن سرمایه‌دار نپرسیده است که چرا کارگر بی‌چاره خودش را کشت؟ و چرا دادگاه، جانب بی‌چارگان را رها کرده و از مسبب اصلی مساله جانب‌داری کرده است؟ آیا حق این نبود که آن سرمایه‌دار را که بر انفال مسلمین مسلط شده است و فقط به انتفاع خودش فکر می‌کند محاکمه کنند که چه بر سر آن بی‌چارگان آمده است که داد برآورده‌اند و کسی هم به نقطه‌ای رسیده است که دست به انتحار زده؟ آیا این حق نبود که آن مقام عدلیه را محاکمه کنند که چرا داد این بی‌چارگان را به وقتش نستانده و دادشان را نشنیده است که کار به آن‌جا رسیده است؟ آیا حق این است که بر بدن خسته‌ی آن کارگران بی‌چاره تازیانه بزنند و آنان را به چیزی جریمه کنند که از نداشتنش به این روز افتاده‌اند؟ آنان اگر پولی داشتند که کارشان به این‌جا نمی‌رسید؛ چطور می‌توان از اینان پولی به جریمه گرفت؟ آیا حق این نیست که آن قاضی را به همین دلیل محاکمه کنند که از نان شبِ اهل و عیال این بی‌کارشدگان می‌بُرد و تقدیم جناب سرمایه‌دار می‌کند؟ به کدام گناه این بی‌چارگان را محاکمه کرده‌اند؟


داد از آن کاغذپاره‌ای که حکم به شلاق مستضعفان می‌کند اما دادشان را از چیره‌شدگان بر مشیتشان نمی‌‍ستاند. داد از آن محکمه‌ای که تبدیل به مظلمه شود و ستم‌دیدگان را مجازات کند و داد از آن حکمی که سگ‌ها را رها کند و سنگ‌ها را بربندد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۴۸
علی سلیمانیان

بنای حرم‌های شریفِ اهل‌بیت -علیهم اسلام- به شیوه‌ای که امروز درآمده است، امری بدیع است و نه تنها در عصر 250 ساله‌ی حضور امام معصوم خبری از این همه زرق و برق و اتراف و تجمل نبوده، بلکه تا قرن‌ها بعد از غیبت هم بناهایی که دربردارنده‌ی مدفن مطهر اهل‌بیت بودند، بنایی ساده و عاری از این سیل تجملات بود. شاید آن‌چه حرم‌های مطهر اهل‌بیت علیهم السلام را به سمتی برده که امروز در اوج تجمل و اتراف می‌بینیم، در عصر صفویه و یا احیاناً به صورت محدود در دوره‌ی ایلخانان آغاز شده است. این را از آن‌جایی می‌گویم که تقریبا بنایی در حرم‌های اهل‌بیت با این وضع به یاد ندارم که قدمتش به عصر پیش از صفویان و یا نهایتاً ایلخانیان برگردد.


به نظرم آن‌چه حرم‌های مطهر را به سمت کاخ‌شدگی کشانیده و نقطه‌ی آغاز در این بدعت بوده است، اسلام‌نمایی و شیعه‌گری صفویان و شاهانی بوده که خود کاخ نشین بوده‌اند و طبعاً  برای حفظ ظاهر، مجبور بوده‌اند یا خودشان از کاخ‌نشینی دست بردارند و یا برای موجه جلوه دادنِ ادعای ارادتشان به اهل‌بیت، برای آنان نیز کاخی زرین بسازند. معروف است که زمینِ صحن عتیقِ حرم حضرت فاطمه‌ی معصومه -سلام الله علیها- با دستور شاه عباس صفوی با خاک حرم علوی و مقتل حسینی –علیهما السلام- پر شده بود تا در آن دفن شود، و یا روزی همان شاه عباس -مزورانه- با پای پیاده سودای زیارت خراسان کرده بود و نوکرانی گماشته بودند تا مسیر پیش پای او را مفروش کنند تا با شوکتی ملوکانه راه تزویرش را در پیش گیرد. یا گنبد سلطانیه را الجایتوی ایلخانی ساخته است تا پیکرِ مبارک حضرت امیرالمومنین(ع) را به پایتخت ایلخانی منتقل کند و با این حیله اسلام‌نمایی می‌کردند! و از این قسم تزویرها و اسلام‌نمایی‌ها و شیعه‎نمایی‌های شاهان کم نیست.

 

آن‌چه در ساخت و معماری حرم‌های مطهر اهل‌بیت -علیهم السلام- صورت گرفته، چرباندن پول و ثروت بر وجهه‌ی عزت و معرفت است. حرم‌های اهل‌بیت –هم‌چنان که خانه‌ها و مساجد آنان چنان بود-  بایستی مرکز رتق و فتق امور امت و محل اجتماع و وحدت مومنین و ستاد مسلمین می‌بود، و مامنی برای امت و پناه‌گاهی برای درماندگان و بیچارگان؛ و نه نمایشگاهی از جواهرات و طلاجات و تجملات. بارگاه مطهر اهل‌بیت باید تا آن‌جا که مقدور است جمیع احتیاجات روز امت و زائران و مجاورانش را برطرف کند و نه فقط بنایی باشد پر زرق و برق و شلوغ که معارف اهل‌بیت را به همراه ابدان شریف آنان دفن کرده باشد. آن‌چه بر سر بارگاه‌های شریف آمده است مصداق تام و تمام اتراف است. 


شاید گفته شود که این آراستن‌ها و زرق و برق‌ها تکریم مقام عترت و تعظیم در برابر آن روح والایی است که تحت آن قبه مدفون شده است، اما اگر این استدلال مضحک را بپذیریم باید چند چیز دیگر را هم بپذیریم. اول این‌که باید بپذیریم که هدف وسیله را توجیه می‌کند و اگر نه برای این همه اسراف و اتراف و تجملات چه توجیهی وجود دارد؟ دوم این‌که باید استدلالاتِ طاغوت در طول تاریخ برای این همه اسراف و اتراف و کاخ‌نشینی و ریخت و پاش‌هایش را هم بپذیریم که آن‌ها هم از همین راه به دنبال تکریم و کسب عزت برای خویش بوده‌اند! و سوم این‌که بپذیریم –نعوذ بالله- ما بیشتر از اهل‌بیت حالیمان است. آنان راه عزت و تکریم را نمی‌دانستند -و راهی که در پیش داشتند (با این استدلالِ ما) راه ذلت بود- و ما آنان را به عزت و تکریم رسانده‌ایم!


تکریم اهل‌بیت این است که دایره‌ی معرفت و کرامت و عدالتشان آن‌قدر بزرگ باشد که در جایی که حرم اهل‌بیت در آن‌جاست نباید آثاری از استضعاف –در جمیع جهاتش- وجود داشته باشد. تکریم اهل‌بیت در تبیین معارف آن‌هاست و در پیاده کردن سیره‌ای که در زمان حیات مبارکشان بر آن راه بوده‌اند. تعظیمِ اهل‌بیت گستراندن دایره‌ی اسلام ناب در جامعه و اقامه‌ی شعائر آنان است، نه ساختن کاخ‌های اسلام امریکایی روی بارگاه شریفشان و دفن ابدان مبارک آنان زیر انباشتی از اتراف و تجمل.


امام خمینی –رضوان الله تعالی علیه- که احیاگر راستین مکتب اهل‌بیت و اسلام نابِ محمدی –صلی الله علیه و آله وسلم- است در پیام پذیرش قطعنامه 598 و اولین سال‌گرد قتل‌عام حجاج به دست رژیم سعودی می‌گوید: «پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و مناره‌های تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است.» و درباره‌ی ساخت مصلای نمازجمعه‌ی تهران نیز می‌فرماید: «ان‌شاءاللَّه در کنار ساختن مصلاى تهران، در ساختن‏ بینش کفر ستیزى مسلمانان موفق باشید. ضمناً سادگى مصلا باید یادآور سادگى محل عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد و شدیداً از زرق و برق ساختمان‌هاى مساجد اسلام امریکایى جلوگیرى شود.»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۱
علی سلیمانیان