یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

«خداوند علمای بنی‌اسرائیل را نکوهش کرد، چون که فساد مفسدین را می‌دیدند و نهیشان نمی‌کردند به طمع آن‌چه از آن‌ها می‌رسید و یا از بیم، می‌ترسیدند... اى گروهى که به علم و عالم بودن شهرت دارید و از شما به نیکى یاد مى‌شود و به خیرخواهى و اندرزگویى و به راهنمایى در جامعه معروف شده‌اید و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و موهبات پیدا کرده‌اید به طورى که قدرت‌مند از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما برمى‌خیزد و آن کس که هیچ برترى بر او ندارید و نه قدرتى بر او دارید شما را بر خود برترى داده است و نعمت‌هاى خویش را از خود دریغ داشته به شما ارزانى مى‌دارد...  آیا بر همه‌ی این احترامات و قدرت‌هاى معنوى از این جهت نایل نگشته‌اید که به شما امید مى‌رود که به اجراى قانون خدا کمر ببندید گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا کوتاه آمده‌اید؟ بیشتر حقوق الهى را که به عهده دارید فرو گذاشته‌اید. حق ملت را خوار و فرو گذاشته‌اید، حق افراد ناتوان و بى‌قدرت را ضایع کرده‌اید اما در همان حال به دنبال آن‌چه حق خویش مى‌پندارید برخاسته‌اید. نه پولى خرج کرده‌اید و نه جان را در راه آن که آن را آفریده به خطر انداخته‌اید و نه با قبیله و گروهى به خاطر خدا درافتاده‌اید. شما آرزو دارید و حق خود مى‌دانید که بهشتش و همنشینى پیامبرانش و ایمنى از عذابش را به شما ارزانى دارد؟! اى کسانى که چنین انتظاراتى از خدا دارید من از این بیمناکم که نکبت خشمش بر شما فرود آید...»

 

این سیدالشهداست که دارد علما و معتمدان امت را -که در برابر فساد و ظلم و بی‌عدالتی سکوت کرده‌اند- عتاب می‌کند، و می‌فرماید همه‌ی اعتبار و وجاهت آنان از خداست و برای این معتبر شده‌اند که به عهدشان وفا کنند و از حقوق مستضعفان و بیچارگان و مظلومان دفاع نمایند و به اقامه‌ی عدالت برخیزند. دارد معتبرشدگان مسکوت در برابر بی‌عدالتی را انذار می‌دهد که منتظر بهشت نباشند که خشم و عقوبت الهی در انتظار آن‌هاست.

 

کجاست گوشی که این کلام را بشنود و کجایند آن محترمانی که بفهمند به اعتبار جمهوری اسلامی و به اعتبار انقلاب است که از حضیض حجره‌ها بیرون آمده‌اند و بر سریر عزت نشسته‌اند و اگر نه هیچ برتری و فضیلتی ندارند.

 

حضرات محترم! شما به اعتبار ولی‌نعمتان است که امروز متنعم شده‌اید و محترم شمرده می‌شوید. شما معتبر شده‌اید که به عهدتان وفا کنید و  در برابر تضییع حقوق بیچارگان و مستضعفان سکوت نکنید و فریاد بکشید و در برابر بی‌عدالتی قیام کنید و یاور امامتِ امت باشید. به اعتبار خون شهداست که بالانشین شده‌اید و در مناصب تصمیم‌گیری و در جایگاهِ رفیعِ اجتماعی نشسته‌اید. امروز اگر کسی شده‌اید به اعتبار مجاهدت پابرهنگان گمنامی است که رنج‌ها و دردها کشیدند تا اسلامِ مظلوم از غربت و مهجوریت درآید و این نظام برپا شود. پس چگونه سکوت کرده‌اید؟

 

چه شده است که از اجتماعی‌ترین تریبونِ دین که بایستی زبانِ گویای مردم و پناه‌گاه مظلومان و امید بیچارگان باشد، و تازیانه‌های دادخواهی‌اش را بر سر و تن ظالمان و مفسدان و کارگزارانی که بی‌توجه‌اند فرود آورد و به امور امت مهتمم‌ترین باشد، صدایی به دادخواهی برنمی‌خیزد؟ چه شده است که مصلحت‌سنجی‌ها و عافیت‌طلبی‌ها بر زبان و کردارشان زنجیر زده که داد مظلوم را از ظالمی نمی‌ستانند و به اقامه‌ی عدالت قیام نمی‌کنند؟

 

امام بر سر اینان داد برآورده است که: «شما می‌بینید که پیمان‌های خدا شکسته شده و نگران نمی‌شوید! با این‌که برای یک نقض پیمان پدران خود به هراس می‌افتید. می‌بینید که پیمان رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لال‌ها و از کار افتاده‌ها در شهرها رها شده‌اند و رحم نمی‌کنید، و در خور مسئولیت خود کار نمی‌کنید و به کسانی که در آن راه تلاش می‌کنند وقعی نمی‌نهید... مصیبت بر شما از همه‌ی مردم بزرگ‌تر است...»

 

مصیبت بر اینان از همه بزرگ‌تر است که نه داد بیچاره‌ای را می‌ستانند، نه از بی‌عدالتی‌ای نگران می‌شوند، نه بر تبعیض و فساد می‌شورند و نه حتی به آنان که اهتمام دارند و تلاش می‌کنند کمکی نمی‌نمایند.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۳
علی سلیمانیان

سلام بر خون‌های گرم شیعه و سنی و مسیحی و ایزدی و خون‌های به هم پیوسته‌ی مظلومانی که خنجر اسلام امریکایی آن را وجه‌المصاله‌ای برای تحمیل ذلت و تسلیم کرده است.


سلام بر گلوهای بریده‌ی مظلومان و سلام بر ابدان کودکان کباب شده‌ی سوریه و عراق که صدای بی‌کسی‌شان را کسی نشنید و بوی بریان شدنشان مشام جهان را نیازرد.


سلام بر مجاهدان و شهدایی که به عهد انسانیت وفادارترین بودند و برای احقاق حقوق مستضعفین، بذل جان کردند.


سلام بر آه آوارگانی که از خانه و وطن‌هاشان سرگردان شده‌اند تا ارابه‌ی استکبار در دیارشان جولان دهد.


سلام بر بدن‌های زیرآوارمانده در یمن و غزه که زیر چکمه‌های فرزندان ابوسفیان و گوساله‌پرستانِ سامری له شدند و حقوق‌بشر جهانی برایشان دلی نسوزاند. 


سلام بر قلب شریف غیورانی که گلوله‌های اشغالگران سوراخشان کرد اما از سنگی که می‌شد به سمت عدوان پرتاب کرد دریغ نکردند.


سلام بر شیعیانِ بی‌پناه نیجریه که قربانی عقده‌گشایی از اسلامِ خمینی شدند و ما در پیچ و خم تعارفاتِ دیپلماتیک رهایشان کردیم.


سلام بر مسلمانان مظلوم میانمار که بت‌پرستانِ عصر مدرن، ابدان شریفشان را زنده زنده جزغاله کردند و بر سرهاشان عمود آهنین کوفتند و از خانه‌هایشان راندند و ما صدایی هم به اعتراض بلند نکردیم.


سلام بر آزادگان گرفتاردر دست جبارانِ بحرین که شلاق‌های مرتجعان نتوانسته بر پا و دست و دهان آنان زنجیر اسارت بزند.


سلام بر محبوسان و محکومان و شهدای شریعت در جمهوری آذربایجان و تاجیکستان و هر نقطه‌ی عالم که جرمشان خداخواهی است.


سلام بر مظلومان فراموش‌شده‌ی پاراچنار و کشمیر که آن‌قدر فراموششان کرده‌ایم که خبری هم از آن‌ها نداریم.


سلام بر قره‌باغ اشغالی که قربانیِ دول سرسپرده‌ی اجنبی پرست شده است.


سلام بر افغانستانِ مظلوم که دهه‌هاست که طعمه‌ی مستکبرین شرق و غرب و مزدوران استکبار است.


سلام بر انسان‌های شریفی که در قبله‌گاه آزادیِ مدرن، زیر مشت و لگد و گلوله‌های نژادپرستی جان می‌دهند و جرمشان تنها آن است که پوستشان هم‌رنگ زورمندان نیست.


سلام بر هر مستضعفی که سرمایه‌داریِ زالوصفت خونش را می‌مکد و ما دستی به یاری‌اش دراز نکرد‌ایم.


سلام بر مظلومانی که از شدت گرسنگی چشمانشان به گود افتاده است و ما به جایشان شکم برآورده‌ایم.


سلام بر بی‌خانمانانی که در زمستان از شدت سرما جان می‌دهند و در تابستان زیر آفتاب سوزان می‌مانند و ما آسوده‌ایم.


سلام بر هر مستضعفی که از حقی بی‌بهره‌اش گذاشتنه‌اند و بر او ظلمی کرده‌اند و عدالت را از او دریغ نموده‌اند.


سلام بر هر مظلومی که نتوانستیم یاری‌اش کنیم و نفرین به هر ظالمی که نتوانستیم به حسابش برسیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۰۷
علی سلیمانیان


روزگار عجیبی است! مولودِ موعودِ عدالت‌گستر را جشن می‌گیریم بی‌آنکه نهیبش را که بر ماست بشنویم: «لَکِنَّکُم کَثَّرتُمُ الأموَالَ وَ تَحَیَّرتُم عَلی ضُعَفَاءِ المُؤمِنِین، وَ قَطَعتُمُ الرَّحِمَ الَّذِیَ بَینَکُم، فَأَیُّ عُذْرٍ لَکُمُ الآن؟» شما روی به ثروت‌اندوزی آورده‌اید، در حالی که ضعفای شما حیران و سرگردان‌اند و رابطه‌ی خویشی بریدید، پس اکنون چه عذری برای شما باقی است؟


ما عذری نداریم اما جشن می‌گیریم در شهری که خیابان‌هایش، هم پذیرای ارابه‌ی بیچارگانی است که از زباله‌دانی‌ها دنبال پشیز می‌گردند و هم پذیرای ماشین‌های آنچنانی ثروت‌اندوزانی که جنون ثروت گرفته‌اند. شهری که دل‌دردهایش را بین کوخ‌نشینان گرسنه -از فرط گرسنگی- و کاخ‌نشینان زیاده‌خوار -از فرط پرخوری- به مساوات تقسیم کرده است. پدرانِ کارگرِ بی‌کار و پسرانِ سرمایه‌دارانِ بی‌عار  به یک میزان اوقات فراغت دارند. وسن ازدواج ضعفا -از شدت فقر- و سن ازدواج شادخواران -از فرط عیاشی- به یک میزان بالاست. حتی طلاق هم بین آن‌ها که زندگی را بر ضیق معیشت می‌بازند و آن‌ها که در مسابقه‌ی تکاثر شکست می‌خورند، در مساوات است.


جشن می‌گیریم در شهری که خودکشی فقیرانش به همان میزان است؛ که مرگ و میر متمولانش از فرط عیش و نوش. و شهری که آگهی‌های فروش کلیه‌اش با آگهی‌های سگانی که بیشتر از آن کلیه‌ها می‌ارزند برابر است. شهری که فریاد تظلم‌خواهی مظلومانش به بلندی فریادهایی است که اغنیا از سر مستی می‌کشند. و حتی گورستان فقرایش به همان میزان از گورستان ثروتمندانش فاصله دارد که خانه‌های فقرا و ثروتمندان.


ما عذری نداریم اما جشن می‌گیریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۳
علی سلیمانیان




آن‌چه انقلاب اسلامی را با آن نظام معرفتی گسترده و آن ساحات مختلفه به این روز انداخته است که امروز در بسیاری از مسائل سکوت اختیار کرده و در بسیاری از عرصاتی هم که ورود دارد منفعل است، هبوط دادن آن در پیکره‌ی نحیف «اصولگرایی» است. نزول یک نظام معرفتی جامع‌الاطراف تحول‌خواه در جان یک جریان سیاسی محافظه‌کار ، بسیاری از ظرفیت‌های ناشی از آن نظام معرفتی را از کار می‌اندازد و از داشتن مجموعه‌ای از ظرفیت‌های بالقوه محروم می‌کند. کما این‌که چنین شده که انقلاب اسلامی امروز نمی‌تواند تمام قوه‌اش را به فعلیت برساند.


نیروهای انقلاب در این ساختار متنازلِ سیاست‌زده، تقریبا همه کارکردشان را عطف به قدرت می‌دانند و همه‌ی هم و غم‌شان حفظ سنگرهای موجود و یا فتح سنگرهای جدید در قدرت است. در روزگار عزلت و فترت، در نقش یک نقادِ تمام عیارِ قطب صاحب قدرت ظاهر می‌شوند و در دوران قدرت نیز، در نقش یک مدافع منفعل. نمی‌توانند لوکوموتیو انقلاب را در ریل دیگری جز مناسبات قدرت -که از لوازم وعوارض سیاست‌زدگی است- برانند و پیش‌برد انقلاب را متوقف به قدرت مستقیم سیاسی می‌دانند. تولید ادبیات و گفتمان را به دلیل آن‌که خارج از حیطه‌ی قدرت سیاسی است ضروری نمی‌دانند و کار تئوریک برای تبیین بنیان معرفتی انقلاب انجام نمی‌دهند. به عبارتی مشغول فروعاتی هستند که عارضه‌ی سیاست‌زدگی است و پیش‌بردِ نظری انقلاب را به قدر درگیری‌های دو یا چند قطبی و روزمرگی‌های سیاسی، مهم و اصلی نمی‌دانند. در این مهبط، اصالت با سیاست است.


از طرفی کارکردهای تئوریکِ جریان معارض انقلاب اسلامی و بسط آن در مرحله‌ی اجرا و بر روی زمین، برآیند فکریِ جامعه‌ی موثر و فعال اجتماعی را به سمت جریان معارض نزدیک‌تر کرده است اگر چه شاید در مقیاس کل نفوس این برآیند به دست نیاید، اما آن‌چه اهمیت دارد این است که در عمل خاستگاه اجتماعیِ موثرِ جریان معارض تقویت شده است. این جریان به خوبی توانسته با بهره‌گیری از عواید کار نظری، با هر میزان حضور در قدرت، علاوه بر بسترسازی‌هایی که نتیجه‌اش تقویت منظومه‌ی اهداف این جریان در جامعه است، به همان میزان خودش را نیز بازتولیدِ اجتماعی کند و تکثیر شود.


آن‌چه امروز می‌طلبد یک بازنگری اساسی در گرایش نیروهای انقلاب به سمتِ جریانات شبه انقلابی و رجوع به اصل انقلاب اسلامی است و کار گسترده‌ی نظری در بسط معارف آن. نیروهای انقلاب به یک بازخوانی اساسی انقلاب اسلامی و توسعه‌ی میدان دید و عمل نیاز دارند وگرنه عاقبت مساله‌ی انقلاب در این سیر قهقرایی، جور دیگری رقم خواهد خورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۳
علی سلیمانیان

اتفاقی که در شهرداری و شورای شهر تبریز افتاده است –کما این‌که همه‌ی فسادها هم این‌چنین شکل می‌گیرند- ثمره‌ی تجمیع سکوت‌ها و چشم بستن‌ها بر تخلف است و این‌که امروز با یک فساد دامنه‌دار و شبکه‌ای مواجه شده‌ایم نشان می‌دهد مجموعه‌ی فساد امری خلق‌الساعه و یکی دو روزه نبوده است. این‌ها همه ثمره‌ی پنهان‌کاری‌ها و لابی‌گری‌هاست و اگر امکان و بستر نظارت عامه فراهم می‌شد هرگز ممکن نبوده است که چنین اژدهایی متولد شود.

 

«نظارت عامه» یعنی آن‌که تصمیماتِ مدیران و متولیان، تا آن‌جا که می‌شود نباید در خفا و در پستوهای ادارات و به دور از چشمِ عموم اخذ شود و امکان اطلاع دقیق از عمل‌کرد مسئولان و دستگاه‌ها و سوال درباره‌ی جزئیات آن، برای همه سهل‌الوصول  و ممکن باشد و بشود از آن‌چه که زیر پوست نهادها می‌گذرد باخبر شد. اما متاسفانه این اصلِ مهمِ حکومت اسلامی که علیرغم توجه ویژه‌ی ائمه‌ی انقلاب بر مساله‌ی مردم و مشارکت و نظارت آن‌ها در همه‌ی امور حاکمیت؛ و ضمن تاکید و صحه‌گذاری قانون اساسی بر این امر، در پی‌ریزی ساختارهای حکومتی و بسترهای اجتماعی، چندان مورد توجه واقع نشده است.

 

در مقدمه‌ی قانون اساسی آمده: «لازم است که امت مسلمان با انتخاب مسئولین کاردان و مؤمن و نظارت مستمر بر کار آنان به طور فعالانه در ساختن جامعه اسلامی مشارکت جویند به امید این‌که در بنای جامعه‌ی نمونه‌ی اسلامی (اسوه) که بتواند الگو و شهیدی بر همگی مردم جهان باشد موفق گردد. (وکذالک جعلنا امة وسطاً لتکونوا شهداء علی الناس)

 

هم‌چنین اصل هشتم قانون اساسی الزاماتِ پیدایش بسترهای لازم و قانونی برای تحقق مساله‌ی «نظارت عامه» را این‌چنین برشمرده است: «در جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ دعوت‏ به‏ خیر، امر به‏ معروف‏ و نهی‏ از منکر وظیفه‏‌ای‏ است‏ همگانی‏ و متقابل‏ بر عهده‏ری مردم‏ نسبت‏ به‏ یکدیگر، دولت‏ نسبت‏ به‏ مردم‏ و مردم‏ نسبت‏ به‏ دولت‏. شرایط و حدود و کیفیت‏ آن‏ را قانون‏ معین‏ می‌ کند. (والمؤمنون‏ و المؤمنات‏ بعضهم‏ اولیاء بعض‏ یأمرون‏ بالمعروف‏ و ینهون‏ عن‏ المنکر)

 

این‌ها موید این است که علاوه از آن‌که «نظارت عامه» به عنوان حق و توامان وظیفه برای مردم به رسمیت شناخته شده، وظیفه‌ای هم بر گردن حاکمیت از این باب که باید بسترها و ساختارهای لازم برای اعمال این حق فراهم شود محول گردیده است که مسئولین باید به آن عمل کنند و اگر نه، باید این حق را در هر سطحی مطالبه کرد. نهادِ قانون‌گذار و همه‌ی نهادها، قوا و دستگاه‌های جمهوری اسلامی مکلف‌اند امکانِ اعمالِ حداکثری این اصل مهم که متضمن سلامتِ حاکمیت و بسترساز تحقق بیشترِ جمهوریتِ نظام و بهره‌مندی بیشتر حاکمیت از ظرفیت‌های مغفول جمهوریت نیز هست را فراهم کنند و آن را بسط دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۲:۴۷
علی سلیمانیان

ما رسولانمان را با دلایلی روشن فرستادیم و با آنان کتاب و میزان را نیز؛ «لیقوم الناس بالقسط»، تا مردم قیام به عدالت کنند1؛ و انقلاب اسلامی یعنی همین «یقوم الناس بالقسط. آن‌چه آرمانِ نهضتِ ما بود قیام به عدالت بود، و آن‌چه تکلیف همیشگیِ حزب‌الله خواهد ماند هم همین قیام به عدالت است. وظیفه‌ی ما چشاندن طعم شیرین حاکمیتِ عدل به مردم است، تا الگویی قابل ارائه به جهان از یک حکومتِ مستقلِ توحیدیِ متکیِ به مردم -که سعادت دنیوی و اخروی را توامان تامین و تضمین می‌کند- ارائه شود. حزب الله مکلف است تا هر آن‌چه که در توان دارد را به میدان بیاورد و وجهه‌ی عدالتِ جمهوری اسلامی را محقق و موسّع کند و از آن پاسداری نماید.

 

کار جبهه‌ی انقلاب مراقبت از سیرتِ جمهوری اسلامی است تا نگذارد که آن را از عدالت –به معنای اعمّ‌اش- تهی کنند، هم‌چنان که چنین می‌کنند و حزب‌الله درگیر فروعات  است. در پازل پیش‌برانِ «جمهوری اسلامی تقلبی» نقشی که برای حزب‌الله –به عنوان نیروی پیش‌رانِ انقلاب اسلامی- قائل شده‌اند، ورود این گفتمان در یک دوقطبی یا چند قطبیِ توهمیِ سیاسی است که با واقعیات و اقتضاعات جامعه، فرسنگ‌ها فاصله دارد. می‌خواهند عزم و جهد حزب الله را در مسیری انحرافی تخلیه کنند و  این جریان را در مسیری قرار دهند که مقصدش بشود همان جمهوری اسلامیِ بی‌سیرتی که فقط اسمی از جمهوری اسلامی را یدک می‌کشد. می‌خواهند حزب الله را در قواره‌ی جناحی و حزبی و در حیطه‌ای صرفا سیاسی و سیاست‌زده بگنجانند تا او را درگیر یک بازیِ از پیش باخته کنند.

 

بریدن حزب‌الله از متن جامعه و بی‌توجهی به دردها و اقتضاعات روز، و غور در عوالم هپروتی سیاست‌زده و جناح‌بازی و قطب‌بازی، آدرس غلطی که دست حزب‌الله داده‌اند و پیمودنِ این نشانی از ناکجاآبادی سربرخواهد آورد که نسخه‌ای تقلبی از جمهوری اسلامی است. شیوه‌ای که برای مستحیل کردنِ جمهوری اسلامی در پیش گرفته‌اند، بسیار زیرکانه است: قطع ارتباطِ گفتمانی و میدانی حزب الله با اصولِ جمهوری اسلامی. جبهه‌ای فرعی و انحرافی در برابر حزب الله گشوده‌اند تا میدان را به نفع استحاله‌کنندگان خالی کنیم و غافل از اصولِ انقلاب و مکتب امام، و به دور از الزاماتِ انقلاب، فراموش کنیم چه می‌خواستیم.

 

«اگر عدالت را فراموش کردیم، شعار عدالت را به انزواء انداختیم، اگر مردمی بودنِ مسئولان کشور را دست‌کم گرفتیم، اگر مسئولین کشور هم مثل خیلی از مسئولین کشورهای دیگر به مسئولیت به عنوان یک وسیله و یک مرکز ثروت و قدرت نگاه کنند، اگر مسئله‌ی خدمت و فداکاری برای مردم از ذهنیت و عمل مسئولین کشور حذف شود، اگر مردمی بودن، ساده‌زیستی، خود را در سطح توده‌ی مردم قرار دادن، از ذهنیت مسئولین کنار برود و حذف شود؛ پاک شود، اگر ایستادگی در مقابل تجاوزطلبی‌های دشمن فراموش شود، اگر رودربایستی‌ها، ضعف‌های شخصی، ضعف‌های شخصیتی بر روابط سیاسی و بین‌المللی مسئولین کشور حاکم شود، اگر این مغزهای حقیقی و این بخش‌های اصلىِ هویت واقعی جمهوری اسلامی از دست برود و ضعیف شود، ساخت ظاهرىِ جمهوری اسلامی خیلی کمکی نمی‌کند.»2

 

«جمهوری اسلامىِ به معنای حقیقی - یعنی همان جمهوری اسلامی که امام -رضوان اللَّه تعالی علیه- برای ما پایه‌گذاری کرد و به کشور ما هدیه داد - می‌تواند همین خصوصیات را تأمین کند؛ اقتدار بین‌‌‌‌‌المللی را، اقتدار سیاسی را، عزت را، رفاه دنیا و آبادی معنوی آخرت را. اما مراقب باشید یک نظام جمهوری اسلامی تقلبی نخواهند برای ما درست کنند.»3

 

1. سوره مبارکه حدید، آیه 25

2.  آیت الله خامنه ای، 24/9/1387

3.  آیت الله خامنه ای، 20/6/1388

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۲
علی سلیمانیان

دم‌دستی‌ترین حالت این است که همه‌ی تقصیرها را بیندازیم گردن رسانه‌ها و بگوییم آن‌ها به وقتش فلان نکردند و بهمان ننمودند. حتی مد شده است از کسانی که جایگاهی حقوقی و قانونی داشته‌اند و در انجام وظایف ذاتی‌شان قصور کرده‌اند وقتی پرسیده می‌شود چرا به وظیفه‌تان عمل نکرده‌اید می‌گویند رسانه‌ها سراغمان نیامدند و ما بی‌رسانه بودیم. این حرف فارغ از ماهیت کلی‌اش که حرفی بی‌منطق بوده و می‌خواهد از خودش سلب مسئولیت کند، امروزه که دیگر تعریف و دایره‌ی رسانه بسیار وسیع‌تر شده است بیش از اندازه بی‌وجه است. 


رسانه‌ها مقصراند اما در همان حدی که مربوط به رسانه است. یعنی این نیست که بشود کم‌کاری و تنبلی رسانه را بهانه‌ای برای انجام ندادن تکلیف خود برشمرد. رسانه کارش ضریب دادن و رجحان بخشی موضوعات  و مطالبه‌ی مغفولات است و حتی اگر رسانه به وظایفش عمل نکند، هرگز ازکسی پذیرفتنی نیست که تعلل و بی‌مسئولیتی‌اش را به رسانه حواله کند. و مگر مسئولیتی را به کسی به شرطِ رسانه می‌سپارند که بشود چنین ادعایی داشت؟


در جمهوری اسلامی همه در برابر هر امری مسئول‌اند و ما کسی نداریم که در برابر هیچ مساله‌ای بی‌مسئولیت باشد. خاصّه آنان که از منصب و مسئولیتی حقوقی و یا جایگاهی که برآمده از اعتبار نظام و انقلاب است برخوردارند و  تکلیفی به مراتب رسمی‌تر و بیشتر بر  آنان محول شده است و باید که به میزان مسئولیت و مدخلیتی که در امر محوله داشته‌اند پاسخ‌گو باشند.


رسانه‌ها هم مسئول‌اند، اما فقط مسئول کارشان؛ و البته مسئولیتی که برعهده گرفته‌اند سنگین و تعیین کننده است. رسانه مسئول کم‌کاری و تخلف کسی نیست اما مسئول این است که چرا به نقایص و انحرافات نپرداخته است و توجهات را به آن سمت نبرده و یا چرا اذهان را از امور لازمه منحرف کرده تا در بستر این تغافل، فساد و خلاف متولد شده است، اما مسئول مستقیمِ خودِ نواقص و انحرافات، رسانه نیست. مسئول ایرادات در وحله‌ی اول کسی است که تکلیفی رسمی در آن‌باره بر عهده گرفته است و اگر قصوری کرده و یا خطایی از او سر زده باید جواب پس بدهد؛ بی‌هیچ عذر و بهانه‌ای.


همه مسئولیم چه رسانه‌ای داشته باشیم و چه نداشته باشیم و چه رسانه سراغمان را بگیرد و چه نگیرد. این از هیچ کس –خاصّه از آنان که مسئولیتی رسمی دارند- سلب تکلیف نخواهد کرد و تازه شاید مسئولیتی مضاعف هم بر عهده‌ی او مترتب گردد که راهی برای جبران این نقیصه‌ی بی‌رسانگی بیابد و از این محدودیتی که او فکر می‌کند در عمل به تعهداتش تعیین کننده بوده است، خارج شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۶
علی سلیمانیان

امروز باید این سوال را پرسید که در شهری که این‌همه مرکز بزرگ و مهم دانشگاهی در آن مستقر است و این حجم عظیم از تجمع و تمرکز دانشجویان را داراست، جنبش دانشجویی‌اش کجاست؟


جنبشی که باید آن‌چه ضروریات و فوریات جامعه است را درک کند و مطالبات کف جامعه را تبدیل به گفتمان نماید. جنبشی که باید خود را در برابر همه‌ی موضوعات، از مسائل کلان گرفته تا خرد و از مسائل جهانی و ملی تا مسائل منطقه‌ای و شهری مسئول بداند و ضعف‌های نظری و عملیِ در مسیر مطالبات را جبران کند. جنبشی که باید پایگاهی معقول و محکم برای عدالت‌خواهیِ مردم باشد و مردم را در مسیر مطالبه‌گری نمایندگی و راهبری کند و تا می‌تواند چتر نظارت عامه را بر سر دستگاه‌های مختلف و مسئولین بگستراند. 


این جنبش امروز کجای مسائل ما قرار دارد و در کجای مسائل خرد و کلان نقش ایفا می‌کند؟ راستی این جنبش در مسائل اخیر شورا و شهرداری تبریز کجاست و دیگر چه اتفاقی لازم است تا خواب خرگوشی جنبش دانشجویی پاره شود؟ جنبشی که باید پیش‌رو می‌بود، حتی تمایلی ندارد بعد از ماه‌ها از طرح این مساله، خواب عمیقش را پاره کند و نقشش در این میان را باز یابد. این جنبش مدت‌هاست که مرده است و از واقعیات و اقتضاعات جامعه فرسنگ‌ها فاصله گرفته است.


آن‌چه امروز در تبریز دعوی «جنبش دانشجویی» دارد، جریانی مرده و بی‌خاصیت است که بود و نبودش برای مردم و انقلاب و آرمان‌هایمان یکی است و اگر نه چطور ممکن بود در شهری جنبش دانشجویی زنده باشد و مردم این همه بی‌پایگاه و بی‌جنبش و بی‌کس باشند و مسئولان و صاحب‌منصبان، این‌جور بالانشین شوند و اهل ریخت و پاش و خور و خواب؛ و درب اتاق‌هایشان را این قدر محکم روی مردم بسته باشند؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۹:۴۳
علی سلیمانیان

چند روز پیش درباره‌ی یک عضو ِدر آستانه‌ی بازداشت شورای شهر نوشته بودم. همو که فارغ‌البال و بی‌هیچ واهمه‌ای هنوز داشت مهره‌چینی‌هایش را در بدنه‌ی شهرداری ادامه می‌داد و اصلاً هم ککش نمی‌گزید از این سلسله‌ی دور و دارز بازداشت‌ها و برخوردها. صندلی او امروز، مثل سه کرسی دیگر که صاحبانشان بازداشت شده‌اند، خالی بود.


این فرد کسی است که کسان یک گروه خاص سیاسی برای استعفایش از منصبی اجرایی، روزی کفن‌پوش در میدان اصلی شهر بست نشسته بودند و دادشان به هوا بلند شده بود و روزی دیگر همان گروه سیاسی -بی‌آن‌که تحولی در فرد یاد شده صورت گرفته باشد- برای مجاب کردن هیات نظارت بر انتخابات شوراها، لابی کرده بودند تا صلاحیتِ ردشده‌ی او  احراز شود!


آیا این گروه سیاسی که روزی بر میخ کوفته است و روزی دیگر بر نعل، جسارت این را دارد که سهم خود در این میان را روشن کند و پاسخ‌گوی عمل‌کردش باشد؟ آیا این گروه منفعت‌طلبی که با جعل عناوین ارزشی و با جعل مشی عدالت‌خواهانه، علاوه بر سهم داشتن در تحمیلِ وضعیت به وجود آمده، هزینه‌های معنوی سیاسی‌کاری خود را از جیب قشری محترم و دلسوز پرداخته است، امروز جسارت این را دارد که جعلی بودن عنوان و مشی‌اش را اعلام کند و هزینه‌ی زد و بند و سیاسی‌کاریِ ماکیاولیِ خود را بیش از این به دیگران تحمیل نکند؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۳:۰۶
علی سلیمانیان

عجیب است این که با وجود بازداشت بیش از بیست نفر از معاونین، مدیران، مشاورین و نزدیکان شهردار تبربز در پرونده‌ی فساد و تبانی -به همراه تعدادی از اعضای شورای شهر- هنوز شورای شهرِ ما به این نتیجه نرسیده‌ است که باید شهردار استیضاح شود! چقدر عجیب است این که وکلای مردم از مدیرِ منصوبشان درباره‌ی فسادِ سیستمِ تحت امرش سوال نمی‌کنند و از او نمی‌پرسند که سیستمش چه دارد بر سر مردم می‌آورد! عجیب است که از او نمی‌پرسند این اژدهای هزارسرِ فساد، چطور از هر جای سیستمش سر برآورده است! چقدر عجیب است این‌که مردم در جایی وکیل مستقیم داشته باشند و در آن‌جا خیانت و تعدی به حقوق مردم این‌جور اپیدمی شود! چقدر عجیب است که نمایندگان مردم، فساد و خیانت به مردم را ببینند و دم برنیاورند! این‌همه صبر و تحمل عجیب است! نیست؟


آیا حضرات عضو شورا خود را از این سیلِ فساد مبرا می‌دانند؟ آیا فسادِ به این گستردگی که پای بیش از بیست نفر از اعضای شورا و مدیران شهرداری را به بازداشت‌گاه باز کرده، یک شبه و به دور از سمع و نظر و اطلاع این‌ها شکل گرفته است؟ آیا جای آن نیست که ساکتین در برابر این شبکه‌ی گسترده‌ی فساد، خود را مسئولِ وضعیت به وجود آمده بدانند؟ آیا توجیهی برای این‌همه انفعال و بی‌توجهی و سکوت، حتی بعد از آشکار شدن این شبکه‌ی فساد باقی مانده است؟ مردم به اعضای شورا رای داده‌اند که امینشان باشند یا ناظر و ساکت بر خیانت و تعدی به حقوقشان؟


کجاست غیرتی که بر سر این سرطان فساد آوار شود و از حقوق مردم دفاع کند؟ کجاست امینی که به دفاع از عدالت برخیزد و روزگار را به کام مفسدین تلخ کند؟ کجاست رگی که از دیدن تجاوز به حقوق بیچارگان ورم کند و گلویی که از فرط داد کشیدن بر سر فساد، پاره شود؟ کجاست اراده‌ای که تا این بساط مکاره جمع نشده میدان را خالی نکند و کجاست اویی که وکیل مردم باشد؟ نماینده‌ی مردم کجاست؟ کجاست شورای این شهر؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۰
علی سلیمانیان