یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

یادداشت‌ها

یادداشت‌های علی سلیمانیان

وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ نَصیرا

شما را چه شده است که در راه خدا به مقاتله برنمی‌خیزید؟ در حالی که مردان و زنان و کودکان مستضعف صدا می‌زنند: پرودگارا! ما را از این آبادی که اهلش ظالم است نجات بده! و برای ما از جانب خودت ولی‌ای برگزین و برایمان از سوی خویش یاری‌گری قرار بده! (قرآن کریم؛ سورۀ نساء، آیۀ 75)

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

ایمیل: tasrih.ir@gmail.com

● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ● ●

مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی(ع) بود، به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگون شدن نمی ترسیم، از انحراف می ترسیم.

معلم شهید غلام‌علی پیچک

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
پیوندها

«پیش از آنکه وزارت خارجه بخواهد در این رابطه اقدامی انجام دهد، شهرداری و سایر نهادها متوجه شدند که یک کار غیرقانونی صورت گرفته و این اقدام هماهنگ نشده بوده است.»

اینحرف‌های غیر قانونی و ذلیلانه سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایراندرباره جمع آوری بیلبوردهای صداقت آمریکایی از سطح شهر تهران است. وزارت خارجه‌ای که قرار بود استکبارستیزی و تربیت مستضعفان جهان برای مبارزه با نظام کفر از اصول اساسی‌اش باشد امروز در نقشحافظ منافع امریکا در تهرانظاهر شده است. دستگاهی که قرار بود در جهت نابودی امریکا و سران استکبار گام بردارد امروز از درتنش‌زداییاز روابط ایران با سران استکباردرآمده است و حتی کوچکترین تلنگری به امریکا را حتی در قلب ام‌القرای جهان اسلام، برنمی‌تابد و آن راغیرقانونیمی‌نامد.*

اما امام پاسخ این سیاستذلیلانه و مغرضانه وزارت خارجهرا بیست و چهار سال قبل داده است: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن رااصل و اساس سیاست خود با بیگانگانقرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمی شناسند.

به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند.

بعضی مغرضینما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می دهند، و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه می گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است به این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان، و خصوصا ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند!

آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین – علیهم السلام – را با دستهای خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند، ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها، نه یک ایران با هویت ایرانی – اسلامی ، بلکه ایرانی که شناسنامه اش را امریکا و شوروی صادر کند، ایرانی که ارابه سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت‌الحمایگی آنان خارج شده است، که دیگران را هم بهخروج از سلطه جباراندعوت می کند.»

امام می‌گفت: «خودتان و کشور و مردم اسلامی را در برابر امریکا اینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید. بحمداللّه از برکت انقلاب اسلامی ایران دریچه های نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است، و می رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سر همه مستکبران فرو ریزد.»

البته دلیل این کنش و واکنش‌های ذلیلانه وزارت خارجه، را در جایی دیگر باید جست.تکنوکرات‌هاوسرمایه‌سالارهاومرفهان بی‌دردودنیاطلبانچه می‌دانند که مبارزه چیست؟ «ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته اند کهمبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست، و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند. و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه ، بحث قیام و راحت‌طلبی ، بحث دنیاخواهی و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند.»

امام به ما سفارش کرده است: «فرزندان انقلابی‌ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می گذرد. می دانم که به شما سخت می گذرد، ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می دانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست، مگر برای این خادمتان اینگونه نیست؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید که پیروزی از آن شماست.» و ما همچنان چنانیم که او می‌خواست.

  

پی نوشت:

*. «ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید ازاصول سیاست خارجیخود بدانیم. ما اعلام می کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهایمبارزه علیه نظامهای کفر و شرکآشنا می سازد.» (پیام امام خمینی در پذیرش قطعنامه 598)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۲ ، ۰۸:۴۶
علی سلیمانیان

روزگار عجیبی است! خیلی چیزها عوض شده اند، خیلی کس‌ها هم.  قبیله افراط و تفریط، علم "اعتدال" برافراشته‌است. آزادی‌خواهان، سانسورچی شده‌اند و دموکراسی‌خواهان، در به روی شورشیان بر جمهوریت باز کرده‌اند.

محرم و نامحرم هم عوض شده است. "دوست" و "دشمن" هم هکذا. دیگر از "مرگ بر ..."ها هم بدمان می‌آید و می‌خواهیم به جبران مافات، فقط درود بفرستیم و سلام چاق کنیم. و دوست داریم برای دقایقی هم که شده به تلافی سال‌های سکوت، از پشت گوشی تلفن این سکوت را بشکنیم. و البته تنها سکوت را که نه، بشکنیم ایستادگی سی و چند ساله ملتی را در برابر شیطان.

صحبت‌ها با "دوستان" جدید هم که گل انداخت، درها را از پشت قفل می‌کنیم تا "دوستان" قدیم نشنود که چه‌ها می‌دهیم و چه نمی‌گیریم. شیطان بزرگ محرم اسرار شده است و شیطان‌گزیده‌ها نامحرم. خون‌آشام‌ها دوست و خون‌داده‌ها ...

خلاصه که خیلی چیزها عوض شده اند. پاستور هم عوض شده است، پاستورنشینان هم. پاستور شده است دفتر حافظ منافع امریکا و کلیدهایش، نه به سان داس، که چون کومباین درو می کند هر چیزی را که بر سر راه است. از بیلبوردهای شیطان‌ستیز گرفته تا... .

پاستورنشینان هم عوض شده‌اند، کلیدهایشان هم. و به جای گشودن، می‌بندند. کلیدهایی که درهای مامنی برای مردم می‌گشودند، دیگر برای همیشه قفل می‌کنند. شاید بشود این را تحمل کرد اما درد نامحرم ماندن را چگونه باید تحمل کرد؟

امروز هم درهای مجلس به روی دوربین‌های رسانه ملی کلید شد و اگر صراحت قانون اساسی نبود، درها به روی رادیو هم بسته می‌ماند. و ما می‌ماندیم پشت درو وکلایمان در آن سو. چه می‌شود کرد؟ خون‌هایش را ما داده‌ایم و خون‌دل‌هایش را ما نوش جان کرده‌ایم. مشت‌هایش را ما خورده‌ایم و کوفته‌ایم به دهان استکبار و پزش را امروز آن‌ها می‌دهند و ما شده‌ایم نامحرم.

آیین عشق بازی دنیا عوض شده است

یوسف عوض شده زلیخاعوض شده است

حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق

من همچنان همانم و دنیا عوض شده است

(فاضل نظری)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۲ ، ۱۴:۵۸
علی سلیمانیان

روایتی از آن چه که این روزها در کتاب آرمانشهر می گذرد

هشت یا نه سال بیشتر نداشت. از همین تیپ بچه های معمولی بود. بچه مدرسه ای هایی که آدم فکر می کند چیزی جز بازیگوشی و شیطنت حالیشان نیست. مادرش هم آنتیک بود و از همانهایی که حجاب خوبی ندارند. وقتی گفت این دو تا را برای ما حساب کنید فقط از سر ادب بود که به صورتش نگاه کردم و سعی کردم این نگاه را هر چه می توانم کوتاه تر کنم.

اینها از میان تنوع دفاتری که در «آرمانشهر» ما که شاید بیشتر از 40 طرح موجود باشد، دفتر تحریر با عکس پسر شهید احمدی روشن در بغل آقا، با دفترچه یادداشتی که رویش عکس شهید احمدی روشن را داشت برداشتند. طرح های ما اگرچه همه ایرانی است اما بالاخره هر چه هم که باشد، می شد طرحهایی با رنگ و لعاب فانتزی تر و با درصد آرمان کمتر برداشت، اما اینها آرمانی ترین ها را برگزیدند.

scx-4623_20120903_18162101.jpg

این نه یک اتفاق نادر و استتثنا، که اتفاقا این روزها برای من در «کتاب آرمانشهر» به مساله ای روزانه و متواتر بدل شده است.

کم نیستند بچه هایی که هر روز دست یکی از دوستانشان را می گیرند و به آرمانشهر می آورند تا دفترها را نشانش دهند و از من دفاتری با عکس شهدا را می خواهند و من به روزهای دیگر حواله شان داده ام.

عجب غفلت بزرگی داشتیم. فکر می کردیم چون باربی خوش رنگ و لعاب تر است، طرفدارش از عکس معصومانه یتیمی که در آغوش پدرانه رهبرش نشسته است بیشتر است. راستش خودم هم روز اولی که این دفترها برایم رسیدند، از تعداد بالای این طرح شاکی بودم و فکر نمی کردم که از این طرح در میان عامه، بشود بازخورد گرفت.

حکایت دیگر طرح ها هم همین طوری است. اکثر مشتریان این دفترهای ایرانی، کسانی هستند که اولین بارشان است که به آرمانشهر قدم گذاشته اند. آن هم تنها در جستجوی جویباری از فرهنگ و هویت خودی. با تیپ ها و فرهنگ های مختلف. حزب اللهی، معمولی، آنتیک، و حتی روشنفکرانه. خیلی هایشان از تیپ ما نیستند اما کورسویی از فرهنگ و هویت خودی در آرمانشهر، آنها را آرمانشهری کرده است.

غفلت ما خیلی بزرگ بوده است. فکر می کردیم بچه ها فقط مالیخولیاهای غرب را دوست دارند، اما نه، هویت و فرهنگ ایرانی، با فطرت بچه ها سازگارتر است و این شده است که چند دفتر با طرحی ایرانی در میان انبوهی از زرق و برق ها، پرچمی گشوده است که زیر آن با همه تیپ ها می توانیم یک جا جمع شویم.

بچه ها با اکراه و اجبار والدینشان نیست که طرح ایرانی می خرند. گاه فطرت آنان است که دست پدری را کشان کشان به آرمانشهر می کشاند و با اخم هم که شده دوست دارد پدرانه ترین طرح دفتر دنیا را داشته باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۵۴
علی سلیمانیان

یادم هست که اولین جلسه سایت خبری آناج با حضور سی چهل نفر از اصحاب رسانه و خبر در تبریز، به جز چند دقیقه از صحبت مدیر مسئول محترمش که به روند تشکیل و کارهای زیربنایی سایت گذشت، وقتی قرار شد حرف از رویکرد آناج به میان بیاید، تقریبا همه وقت جلسه به کشمکش درباره این که اخبار و حواشی تیم تراکتورسازی چگونه و تا چه حدی پوشش داده خواهد شد گذشت و به اینکه به دلیل قرابت سهامدار اصلی تراکتورسازی با آناج، تا چه میزان رانت خبری در اختیار خواهد داشت؟. دعوا بر سر این بود که مثلا کارت خبرنگاریتان تا چه حدی در ورزشگاه دارای اعتبار خواهد بود و چه تضمینی وجود دارد که عکاس بتواند تا پشت دروازه تیم برود!

صدایی که به جز خودم به اعتراض شنیدم، در آن فضای مه آلود روشن فکر مئابانه، کورسوی امیدی درباره آینده رسانه ای شهرم، در برابرم روشن کرد. صحبت از «عدالت رسانه ای» بود و این بود که امیدوار نشستم. اما در ادامه دیدم کار وخیم تر از اینهاست که بتوان فکرش را کرد. اعتراض به این بود که چرا کسی حرفی از تیم ماشین سازی نمی زند و این چه ظلمی است که روا داشته می شود؟ مگر آناج فقط مال تراکتورسازی است و چرا هیچ سهمی به ماشین سازی قایل نیستند.

گویا در نگاه اینان، جامعه تشکیل شده است از اکثریتی سرخ پوش به نام تراکتورسازی و اقلیتی آبی پوش به نام ماشین سازی و لاغیر.

***

«آفت کار رسانه ای نگاه از بالا به پایین است که سبب عدم شناخت کار رسانه ای و البته شناخت ذائقه مردم می شود. بخواهیم و نخواهیم مردم به دنبال خبر وضعیت یک فوتبالیست هستند و اگر رسانه های معتمد این خوراک خبری را تهیه نکنند، هستند کسانی که به بهانه توزیع این نوع خبرها، مخاطب را برای اهداف خاص جذب کنند.»

این، بخشی از یادداشت بدون نام اما با قلم اول شخص مفردی است که آناج آن را در اعتراض بهیادداشتی کوتاه در اعتراض به «ابتذال» و «غفلت» برخی رسانه های استان، منتشر کرده و ضمن اینکه از عنوان کردن اختصاص 15 خبر از بیست خبر نخست پایگاهی خبری در تبریز –بدون آنکه نامی از آن برده شود- به یک فوتبالیست سانحه دیده، ابراز تعجب کرده، در عین حال این حرف را به خود گرفته و آناج را مخاطب آن یادداشت کوتاه دانسته است.

اطلاق عبارت «رسانه معتمد» برای خویش، از سوی رسانه ای که سه چهارم اخبارش را، اخبار لحظه به لحظه فوتبالیست سانحه دیده و حواشی اش تشکیل می دهد، آن هم درست مقارن با زمان تحلیف رئیس جمهور جدید و روی کارآمدن دولت یازدهم، نشان از ابتذال رسانه ای دارد. این توجیه که «اگر رسانه های معتمد این خوراک خبری را تهیه نکنند، هستند کسانی که به بهانه توزیع این نوع خبرها، مخاطب را برای اهداف خاص جذب کنند.» توجیه نخ نمایی است که رسانه هایی شبیه آناج را به قهقرا برده است.

حرف از  «شناخت ذائقه مردم» هم برای رسانه ای که برای خبرنگارانش، هیچ کس و هیچ چیز جز چند فوتبالیستی -که از جیب مردم میلیاردر شده اند- ارزش خبری ندارد، حرف بی راهی است. تن دادن به دغدغه های کاذب عده ای به اصطلاح خبرنگار –و فی الواقع خبرساز- و خبرسازی های آنان از حواشی فوتبال و رها کردن دغدغه های اصلی جامعه، فکر نمی کنم شناخت ذائقه مردم باشد. جای تاسف دارد که انکار بخش اعظمی از جامعه و تن دادن به خواسته های اقلیتی روشنفکرمئاب، خواسته مردم دانسته می شود. در شرایطی که رسانه ها بدون رودربایستی به دنیال «خبرسازی»اند، چگونه می توان ابتلای جامعه به هیجانات کاذب و واگیری «تب فوتبال» را تقصیر خبرسازی های کاذب اینان ندانست؟!

و البته ناگفته نماند که اگر ملاک عمل، تنها ذائقه مردم باشد -که گاه عملکرد اشتباه رسانه ها و اهالی فرهنگ آن را به بیراهه کشانده است- می بایستی درِ همه رسانه ها را تخته کرد.

 یادداشت بی نام آناج از نویسنده سطوری که برآشفه اش ساخته پرسیده است: «عملکرد یک دهه ای شان در عرصه رسانه استان کدام حقیقت فرهنگی را برای مردم این دیار به ارمغان آورده است؟»

کمترین دستاورد این است که چند سطر نوشته در وبلاگی شخصی که نامی از سایتی در آن برده نشده است، آناجی را که خود را پرمخاطب ترین رسانه شمالغرب می داند، با آن مخارج نجومی، به واکنشی این چنین منفعلانه واداشته است.

***

اما ما همچنان به آینده فرهنگی شهرمان امیدواریم؛ نه به خاطر شما، به خاطر مجاهدت بی منت، تکلیف مدارانه و خستگی ناپذیر فرهنگی امثال روح الله ها که تاکنون نه لبخند صاحبان قدرت و ثروث، و نه اخم آنها نتوانسته است، ذره ای آنان را از  آرمانشان عقب براند.

شما چطور؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۱۳
علی سلیمانیان

«انسان انقلاب اسلامی» به همان قدر واژه ای است نامانوس که «انسان مدرن» عبارتی است مانوس. ذهن در ابتدا هیچ تعریفی از این عبارت ارائه نمی کند و تصویری از قبل برایش آماده نکرده است؛ چینش این عبارات را نامتجانس تلقی می کند و تصور نمی کند که این ترکیب واژگانی، عبارتی صحیح را رقم زده باشد.

مدرنیته توانسته است با تحمیل سبک زندگی خاص این ایدئولوژی به انسان، گونه خودش را تنها گونه حیات پیش روی بشر جا بزند و ارزشی جدید تعریف کند و سبک های دیگر زندگی را از میدان به در کند. کشاکش بشر معاصر در عرصه حیات، مسابقه برای رسیدن به آمال زندگی مدرن بوده است و در این میان هر چه رنگ این تمدن مدرن در سلوک و کردارش بیشتر بوده و بیشتر تسلیم آن بوده است، خود را موفق تر و خوشبخت تر انگاشته و هر چه که توفیق کمتری در دست یازیدن به ملزومات زندگی مدرن داشته، خود را ناموفق و شکست خورده دانسته است. این مبنا، سنت گرایی و زندگی سنتی –به معنای زندگی غیر مبتنی بر مدرنیته- را، با ارتجاع و بازگشت به زندگی بدوی و وحشی گری، یکی انگاشته و راه را بر هر سلوکی جز سبک زندگی مدرن بسته است.

بشر مجبور به اطاعت از مدرنیته نیست اما خلاءی که در تعریف گونه های دیگر سبک زندگی مبتنی بر نظام های ارزشی غیر، وجود دارد او را مجبور کرده است تا حاکمیت ایدئولوژیک تمدن مدرن را بر همه شئون زندگی اش بپذیرد و حتی در صورت عدم تبعیت از آن ایدئولوژی در حوزه اعتقاد و ایمان، سلوک زندگی عملی اش را مبتنی بر همان ارزش گزاری شکل داده باشد. سبک زندگی مدرن در عرصه عمل – و نه در بحث بودن- در یکی دو قرن اخیر، آلترناتیو نداشته است و طبیعی است که وقتی تنها گزینه پیش روی بشر همین شیوه زندگی است، چه فرقی در اجبار در اطاعت از آن با اختیار هست؟

انقلاب اسلامی در عصر پایان تاریخ و در عصر اومانیته و خداوندگاری انسان و رسالت کمپانی های صنعتی، یک نه بزرگ بر تمدن تکنولوژیک مدرن بود و آغاز افقی جدید -با ارزش هایی متفاوت و گاه در تضاد با مدرنیته-. آغاز راهی بود که می تواند به تمدنی جدید و غیر از آنچه که امروز بر بشر سیطره یافته است، برسد و پایانی بود بر همه آنچه که بشر را با ادعای خداوندی اش، به بیداد کشانده است.

هر سبکی برای زندگی، پیمایش راهی است به تمدنی که در حال شکل گیری است و یا در مسیر تکاملی؛ و پرواضح است که سبک زندگی مدرن، هرچند هم که در درون مرزهای ارزشی انقلاب پیش گرفته شود، تنها مسیری است در امتداد تمدن مدرن غرب وراه تمدن نوینی که افق آینده تاریخ را به آن خواهد رساند، به سبک زندگی مدرن قابل پیمودن نیست. انقلاب اسلامی اگر بخواهد مسیر ایجاد تمدن نوینش را بپیماید بایستی الزامات این تمدن سازی را مراعات کند و برای همه ساحه های فکری و عرصه های بشری، نسخه ای منحصر به فرد و قابل عرضه داشته باشد.

«ما اگر پیشرفت همه‌جانبه را به معناى تمدن‌سازى نوین اسلامى بگیریم - بالاخره یک مصداق عینى و خارجى براى پیشرفت با مفهوم اسلامى وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامى، ایجاد یک تمدن نوین اسلامى است؛ این محاسبه‌ى درستى است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزارى است؛ یک بخش دیگر، بخش متنى و اصلى و اساسى است. به هر دو بخش باید رسید.

آن بخش ابزارى چیست؟ بخش ابزارى عبارت است از همین ارزشهائى که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسى و نظامى، اعتبار بین‌المللى، تبلیغ و ابزارهاى تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزارى تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبى داشته‌ایم. کارهاى زیاد و خوبى شده است؛ هم در زمینه‌ى سیاست، هم در زمینه‌ى مسائل علمى، هم در زمینه‌ى مسائل اجتماعى، هم در زمینه‌ى اختراعات - که شما حالا اینجا نمونه‌اش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز براى ما شرح دادند - و از این قبیل، الى ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزارى، على‌رغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.

اما بخش حقیقى، آن چیزهائى است که متن زندگى ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگى است که عرض کردیم. این، بخش حقیقى و اصلى تمدن است؛ مثل مسئله‌ى خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوى مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزى، تفریحات، مسئله‌ى خط، مسئله‌ى زبان، مسئله‌ى کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسى، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانه‌اى که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهاى ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهاى اصلى تمدن است، که متن زندگى انسان است.

تمدن نوین اسلامى - آن چیزى که ما میخواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلى، از این چیزها تشکیل میشود؛ اینها متن زندگى است؛ این همان چیزى است که در اصطلاح اسلامى به آن میگویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معناى پول در آوردن و پول خرج کردن نیست، که چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج کنیم؛ نه، همه‌ى این عرصه‌ى وسیعى که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیثىِ اصیل و مهم ما ابوابى وجود دارد به نام «کتاب‌العشرة»؛ آن کتاب‌العشرة درباره‌ى همین چیزهاست. در خود قرآن کریم آیات فراوانى وجود دارد که ناظر به این چیزهاست...

باید ما به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگى را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بُنمایه‌هاى یک چنین فرهنگى را براى ما معین کرده است. بُنمایه‌هاى این فرهنگ عبارت است از خردورزى، اخلاق، حقوق؛ اینها را اسلام در اختیار ما قرار داده است. اگر ما به این مقولات به طور جدى نپردازیم، پیشرفت اسلامى تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامى شکل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامى به معناى حقیقى کلمه نکرده‌ایم. باید دنبال این بخش، زیاد کار کنیم؛ زیاد تلاش کنیم.» *

«انسان انقلاب اسلامی» تنها زمانی عبارتی نامانوس نخواهد بود که سبک زندگی جدیدی بر اساس نظام ارزشی خاص انقلاب اسلامی، تعین یابد و انسان در تراز آن سبک و آن نظام ارزشی، «انسان انقلاب اسلامی» را مفهوم خواهد بخشید.

شاخصه های «انسان انقلاب اسلامی» می تواند بر مولفه هایی چون، ایثار، مجاهدت، شهادت طلبی، تکلیف گرایی، آرمانخواهی، عدالت طلبی، تعالی خواهی، جامعه گرایی، نظام سازی مبتنی بر نظام امت و امامت و هر آنچه که آمال اسلام ناب محمدی-صلی الله علیه و آله- است، تعین یابند.

***

بعدالتحریر:

حاج عبدالله والی نمونه بارز «انسان انقلاب اسلامی» است و اگر چه می شود دیگرانی را نیز به جای او الگو دانست، اما تراز بالای او در ابعاد مختلف و خصوصیات منحصر به فردش، این اجازه را به مخیله ام نداد تا به غیر او بتوانم فکر کنم. حاج عبدالله تقریبا تنها تصویری است که از عبارت «انسان انقلاب اسلامی» در ذهن دارم.

 

 

*. بیانات رهبر عزیز انقلاب اسلامی در دیدار جوانان استان خراسان شمالى‌ در بیست و سوم مهرماه 1391

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۲۲
علی سلیمانیان
تحلیلی جریان شناسانه بر نتیجه انتخابات یازدهم ریاست جمهوری

 نتیجه انتخابات برای بسیاری، قبل از روز انتخابات قابل درک و تحلیل نبوده است و اقل کم کمتر کسی فکر می‌کرد که انتخابات در دور اول به نفع جریان اصلاحات تمام شود. تصور اکثر اصول‌گرایان، پیروزی بود و چنین تصور می‌شد که آرای تعلق یافته به احمدی‌نژاد در انتخابات گذشته ریاست جمهوری، متعلق به اصولگرایی است و در این انتخابات، این تعداد رای اگر چه بین کاندیداهای اصولگرا توزیع هم شود، لکن کل آرا تقریبا حفظ خواهد شد.
از طرف دیگر این‌گونه انگاشت می‌شد که شخصیت آقای روحانی تاثیرگذاری و کاریزمای کافی جهت جلب آرای لازم برای پیروزی در اولین انتخابات ریاست جمهوری پس از فتنه را ندارد و در حتی بهترین حالت ممکن می‌تواند تنها آرای سیزده میلیونی انتخابات ۸۸ را آن هم در صورت حضور همه صاحبان آن آرا به خود جلب کند و این شرایط، فاصله بسیاری با پیروزی داشت. نظرسنجی‌های ضد و نقیض هم، هیچ‌یک حاکی از پیروزی آقای روحانی در انتخابات، آن هم در دور اول، نبود. این‌ها همه فی‌المجموع شرایطی را رقم زد که نتیجه انتخابات اخیر، پیش از آغاز رای‌گیری، غیرقابل درک باشد.
آن‌چه در این میان مورد غفلت واقع شده بود، شرایط موجود و وضعیتی بوده است که نتیجه انتخابات را –علیرغم همه تحلیل‌ها- به سمتی دیگر برد. رای بسیاری از آن‌ها که به منتخب انتخابات رای داده‌اند، رای به شخص او یا حتی رای به گفتمان و جریان منتسب به او نبوده است بلکه رای به خروج از وضعیت فعلی و رای به تغییر بوده است. هم‌چنان که رای به خاتمی در دوم خرداد ۱۳۷۶ نیز رای به خاتمی نبود. بلکه رای به خروج از وضعیت دوران هاشمی و رای به تغییر شرایط بوده است. آن چه روی داد، شبیه سازی مصنوعی دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که در آن می‌بایستی شرایط به گونه‌ای گردد که مردم مجبور شوند رای به خروج از وضعیت حاضر دهند.
برای این منظور می‌بایستی کاری کرد که وضعیت موجود، وضعیتی نامساعد و دولت حاضر دولتی ناکارآمد و بد درک شود. چنین وضعیتی اگرچه از ابتدای روی کار آمدن احمدی‌نژاد کلید خورده است، اما ورود نکردن بسیاری از اصولگرایان به این بازی –به دلایلی که در ادامه عرض خواهد شد- و عدم حصول شرایط لازم برای القای این وضعیت در چهار سال نخست، شتاب این حرکت را کند کرد.

تهمت‌هایی که به احمدی‌نژاد در طول چهار سال نخست ریاست جمهوری‌اش زده شد، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ با قوت هرچه تمام‌تر پمپاژ شد. از اتهام خرافه‌گرایی و دیدار با مرتاضان و رمالان و هاله نور و دیدار با امام زمان گرفته تا اتهام تخلف یک میلیارد دلاری نفتی و دروغ‌گویی و …، همه و همه فضای سیاسی را مسموم کرد. تهمت‌هایی که رهبری معظم انقلاب، در نمازجمعه ۲۹ خرداد ۸۸ بسیاری از آن‌ها را «خجالت‌آور»، «فحاشی» و و زیرپا گذاشتن «قانون و اخلاق و انصاف» دانستند.
انتخابات سال ۸۸ آغاز دور جدیدی از تقابل با احمدی‌نژاد به دلیل حواشی انتخابات و مناظره‌ها بود، به گونه‌ای که نامه بدون سلام هاشمی رفسنجانی به رهبر معظم انقلاب اسلامی در آستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری، دور جدید و گسترده‌تر این حملات را با ابداع کلیدواژه «جریان انحرافی» آغاز کرد.
احمدی‌نژاد در سخنانی در جمع اعضای ستاد انتخاباتی‌اش در آبان ۹۱ می‌گوید: «از ۲۱ نفر اعضای کابینه اول، ۱۱ نفر از کسانی بودند که در لیست بقیه کاندیداها بودند که به خاطر همین موضوع مورد انتقاد خیلی از  حامیان و شماها قرار گرفتیم. اما بدانید اگر آن یازده نفر را نمی‌آوردیم ما را ریشه‌کن می‌کردند.» این یکی از علل عدم ورود برخی از اصولگرایان به بازی ناکارآمد نشان دادن احمدی‌نژاد بود که در سطور پیش به آن اشاره شد.
بعد از انتخاب مجدد احمدی‌نژاد به ریاست جمهوری، در ترکیب کابینه جدید این سهم‌ها قطع شد و موجب ورود برخی از اصولگرایان ساکت مانده در چهار سال نخست به مسابقه احمدی‌نژادکشانی شد که جریان فتنه آن را آغاز کرده بود، اما گوی سبقت را از آنان ربود.
تکرار تهمت «خرافه گرایی» و «خط‌گیری از کسانی که به هیچ وجه مورد تایید بزرگان دینی و مبتنی بر اصول و عقاید مذهبی ما نیستند و رفت‌و‌آمدهای مشکوک به خارج از کشور به‌دنبال مددگیری از برخی خرافات» از سوی علیرضا زاکانی تنها به فاصله چند هفته از بیانات رهبری درباره ناروا بودن این اتهامات به رئیس جمهور، فاز نخست این مسابقه احمدی‌نژادکشان اصولگرایان بود که فرمانش با کلیدواژه «جریان انحرافی» از سوی هاشمی رفسنجانی صادر شده بود. این تهمت‌ها البته به همین قدر اکتفا نشد و تهمت‌هایی از قبیل سحر شدن احمدی‌نژاد، رجوع و خط‌گیری از جن‌گیر و رمال، استفاده از قدرت نامشروع شیطانی در مناسبات سیاسی، و ده‌ها تهمت از این دست بی‌هیچ دلیلی به احمدی‌نژاد و اطرافیانش وارد شد. 
معاون اولی مشایی اواخر تیر ۸۸ و حکم رهبری برای برکناری وی و تأخیر چندروزه‌ احمدی‌نژاد در اجرای این حکم، نقطه‌ عطفی شد تا اصولگرایان در ولایت‌مداری احمدی‌نژاد شک کنند و او را ادامه‌دهنده راه مصدق و بنی‌صدر بدانند.
در این میان، بار عظیم تهمت‌ها و فحاشی‌ها از انجمن حجتیه بودن گرفته تا بهایی‌زاده و یهودی‌زاده بودن به احمدی‌نژاد و مشایی گسیل شد. البته توهین‌ها به هین جا ختم نشد و یکی از مداحان با تشبیه مشایی –باعرض پوزش- به عورت احمدی‌نژاد، احمدی‌نژاد را با خوردن میوه ممنوعه کشف عورت شده دانسته و تهدید کرد که او را خواهد برید و فحاشی‌های بسیاری از این دست، که متوجه رئیس جمهر شد.
در فروردین ۱۳۹۰ برکناری وزیر اطلاعات در پوشش استعفا و نامه رهبر معظم انقلاب برای بازگشت وزیر به وزارت، و ماجرای موسوم به خانه‌نشینی احمدی‌نژاد این شک اصولگرایان در ولایت‌مداری احمدی‌نژاد، عنوان «ضد ولایت فقیه» به خود گرفت و علیرغم تاکید چندباره رهبری مبنی بر عدم دامن زدن به این مساله و عدم القای حاکمیت دوگانه در کشور، رسانه‌های جریان اصولگرایی با دامن زدن به این قضیه، خوراک مضاعفی برای رسانه‌های ضدانقلاب فراهم کردند.
آیت‌الله مصباح یزدی در دو ماه پس از ماجرای خانه‌نشینی، طی بیش از شانزده سخنرانی، این‌گونه تفسیر کردند که دلیل سرپیچی از دستورات رهبری، ادعای دستور گرفتن «جریان انحرافی» از امام زمان است. خطر ظهور «علی‌محمد باب» جدیدی به پشتوانه‌ی دولت از دیگر سخنان ایشان است و این توضیح که ادعای ارتباط با امام زمان و دستور گرفتن از وی، دلیل و بهانه‌ی عدم اطاعت «این شیاطین» از ولی فقیه زمان و تضعیف وی است.
رهبر انقلاب در سخنان سوم اردیبهشت خود درباره عزل و ابقای وزیر اطلاعات و اختلاف‌نظرشان با احمدی‌نژاد گفته بودند: «این، مسئله‌ى مهمى نیست، نظائرش هم اتفاق مى‌افتد.» یکی از این نظائر پندآموز در تاریخ انقلاب، داستان ۹۹ نفر و اختلاف امام خمینی و رئیس‌جمهور وقت آیت الله خامنه‌ای بر سر نخست‌وزیر است.
۲۴ فروردین ۸۹ رییس جمهور در گفت و گو با شبکه اول سیما با اشاره به این‌که «بنده شعار دو بچه کافی است را قبول ندارم»، اظهار داشت: «این مساله سیاست غلطی بود که غربی‌ها انتخاب کرده و امروز پشیمان هستند و سرمایه سنگینی برای حفظ هویت و فرهنگ خود می‌پردازند، چرا باید در مسیری قرار بگیریم که نتیجه آن مشخص است» و از بازکردن یک شماره حساب برای متولدین سال ۸۹ به بعد برای تشویق خانواده‌ها برای بچه‌دار شدن سخن به میان آورد.
مخالفت‌ها با این سخنان از اردوگاه اصلاح طلبان شروع شد و یکی دو روز بعد روزنامه‌های اصلاح‌طلب و به خصوص پایگاه خبری فراکسیون اقلیت طی مصاحبه‌های متعدد با افرادی همچون حسینعلی شهریاری نایب رییس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، مسعود پزشکیان وزیر سابق بهداشت، قدرت‌الله علیخانی و دیگر نمایندگان مجلس تلاش کرد تا این سخنان را با عبارات صریحی چون غیرکارشناسانه بودن، شتاب‌زده و ناسنجیده بودن، و بدون پشتوانه علمی خطاب قرار دهد.
پس از آن اصولگرایان خط آغاز شده را ادامه دادند و سعی شد اثبات شودبا جدی شدن بحث جمعیت ۱۵۰ میلیونی، کشور دچار یک بحران جبران‌ناپذیر شده و به پرتگاه خواهد رفت. هم‌چنین این استراتژی‌های احمدی‌نژاد خلاف استراتژی‌های رسمی نظام و رهبری و سیاست‌های بلندمدت آن تلقی شد و با ادعای مغرض بودن رییس جمهور طرح این گونه مسایل را صرفا مطالبی که با نیت قبلی جهت به چالش کشیدن هر از چندگاه کشور همچون مساله زلزله ایراد می‌شود دانستند.
این مساله که به انحای گونان سعی شد تا در تقابل با رهبری و مسایل کلان نظام القا شود، تنها به هین جا ختم نشد. استفاده از عباراتی همچون «با تفکرات زیرنافی نمی‌شود مملکت اداره کرد» سعی در تمسخر رئیس جمهور و زیر سوال بردن همه اقدامات مثبت دولت شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با کارگزاران نظام  در ۲۷ خرداد ۱۳۹۱درباره سیاست‌های جمعیتی فرمودند: « از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر می‌دادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبه‌ نسل جوان و نماى زیباى جوانى در کشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آنطورى که کارشناس‌ها بررسى علمى و دقیق کردند. این‌ها خطابیات نیست؛ این‌ها کارهاى علمى و دقیقِ کارشناسى‌شده است… این مسئله‌ افزایش نسل و این‌ها جزو مباحث مهمى است که واقعاً همه‌ مسئولین کشور – نه فقط مسئولین ادارى- روحانیون، کسانى که منبرهاى تبلیغى دارند، باید در جامعه درباره‌ آن فرهنگ‌سازى کنند؛ از این حالتى که امروز وجود دارد – یک بچه، دو بچه – باید کشور را خارج کنند. رقم صد و پنجاه میلیون و دویست میلیون را اول امام گفتند – و درست هم هست – ما باید به آن رقم‌ها برسیم.» 
همزمان با آغاز برگزاری دومین همایش ایرانیان خارج از کشور، حواشی مربوط به این همایش با یادداشت ۱۱ مرداد ۸۹ حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان کلید خورد. شریعتمداری در یادداشت «آنجا چه خبر است؟!» از «هزینه های چندده میلیارد تومانی و بی‌حساب‌و‌کتاب»، «سوابق سوء و شناخته‌شده چند تن از دست‌اندرکاران اصلی» و همچنین «دعوت برگزارکنندگان همایش از هوشنگ امیراحمدی (دلال رابطه ایران و آمریکا) و برخی دیگر از عناصر اپوزیسیون و اراذل و اوباش کاسه‌لیس آمریکا و اسرائیل و انگلیس» در این همایش می‌گوید. الیاس نادران هم در نطق خود در صحن علنی مجلس، دعوت از ساواکی‌ها و ضدانقلاب، صرف هزینه‌های سنگین، اعمال فشار سیاسی برای ورود آزادانه مجرمین به کشور و سرو مشروب و رقص مختلط در هتل را از جمله «فضاحت‌«های همایش شورای عالی ایرانیان خارج از کشور دانسته بود. همه این مسایل نهایتا منجر به این شد که مجلس هیات تحقیق و تفحص از شورای عالی ایران خارج از کشور را تصویب کرد.
طرح این اتهامات و حواشی آن موجب شد تا جلسه رای اعتماد به وزیر ورزش که هیچ ارتباطی با آن قضایا نداشت هم به جلسه حمله و حتک حرمت به احمدی‌نژاد تبدیل شود. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «این رفتار اهانت آمیز ظلم بود، ناحق بود، گناه بود. نگرانی‌ام نسبت به مجلس بود، حقیقتاً نگران خود مجلس شدم، این چه وضعی است که مجلس که نمونه فضائل مردم معرفی شده است، «دو- دو» کند و نگذارد کسی حرفش را بزند.»
اتهامات مطرح شده در این قضیه بارها و بارها در طی بیش از یک سال تا قرائت نتیجه هیات تحقیق و تفحص نقل محافل و رسانه بود تا در نهایت قرائت گزارش کمیته تحقیق و تفحص در صحن علنی مجلس، میثم طاهری (سرپرست دبیرخانه شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور)، خبر از تبرئه این شورا از همه اتهامات واردشده داد. 
اوایل بهار ۸۹، موضوع حجاب تبدیل به اولویت اصلی رسانه‌ها شد و بسیاری از شخصیت‌های دینی و سیاسی خواستار برخورد شدید با بدحجاب‌ها با روش‌هایی مانند تشدید اجرای گشت ارشاد و همچنین «ممنوع کردن ورود بدحجاب‌ها به دستگاه‌های دولتی و دانشگاه ها» شدند. در همین ایام (شب ۲۳ خرداد)، احمدی‌نژاد در گفت‌و‌گوی زنده تلویزیونی با شبکه اول سیما، دیدگاه‌های خود در زمینه حجاب و عفاف را تکرار و از برخوردهای انتظامی و رسانه‌ای صورت گرفته با موضوع بدحجابی انتقاد کرد: «عده‌ای در هر دوره‌ای هر چند ماه می‌خواهند جنجالی در کشور برپا و برخورد کنند که بنده در همین جا به صراحت اعلام می‌کنم که ما مطلقاً و از بنیاد با این موضوع مخالفیم. البته این بدان معنا نیست که ما از عده‌ای که به‌طور سازمان‌یافته بخواهند مشکلات اخلاقی را در جامعه گسترش دهند، چشم‌پوشی کنیم بلکه باید با کار اطلاعاتی و شناسایی و قانونی آنها را بازخواست و مجازات کنیم… هیچ کسی نباید بدون حکم قاضی کسی را مجازات کند »
این موجب شد تا موجی از انتقادات و تهمت‌ها به سوی او روانه شود تا جایی که علی مطهری در صحن علنی مجلس در نطقی به رئیس جمهور توصیه کرد که به فکر فاحشه خانه‌ای بزرگ باشد.
رهبر معظم انقلاب در ۱۹ مهر ۹۱ بار دیگر بر برخورد مهربانانه با زنان بدحجاب تأکید کردند و اشاره کردند که بسیاری از این زنان متعلق به جبهه‌ی انقلاب اسلامی‌اند: «مدارا کنید. ممکن است ظاهر زننده‌اى داشته باشد؛ داشته باشد. بعضى از همین‌هائى که در استقبالِ امروز بودند و شما – هم جناب آقاى مهمان‌نواز، هم بقیه‌ى آقایان – الان در این تریبون از آنها تعریف کردید، خانم‌هائى بودند که در عرف معمولى به آنها می‌گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می‌ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ى به این اهداف و آرمان‌هاست. او یک نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص‌هاى این حقیر باطن است؛ نمى‌بینند. «گفتا شیخا هر آنچه گوئى هستم / آیا تو چنان که می‌نمائى هستى؟».  ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید. البته انسان نهى از منکر هم می‌کند؛ نهى از منکر با زبان خوش، نه با ایجاد نفرت.»
سخنان احمدی‌نژاد و مشایی پیرامون مکتب ایران، تجلیل از ایران، کوروش هخامنشی و فردوسی انتقادات زیادی را از سوی اصولگرایانی برانگیخت که این اظهارات را تقابل با اسلام، گفتمان انقلاب اسلامی و ولایت‌فقیه می‌دانستند.
اسفندیار رحیم‌مشایی، رئیس وقت دفتر رئیس جمهور، در اختتامیه همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور، در ۱۳ مرداد ۸۹، سخنانی بر زبان راند که سرآغاز انتقادات جدید از وی، احمدی‌نژاد و دولت شد. وی گفت: «مکتب اسلام دریافت‌های متنوعی از آن وجود دارد… دریافت ناب از حقیقت ایمان و وحقیقت توحید وحقیقت اسلام مکتب ایران است. باید از این پس ما مکتب ایران را به دنیا معرفی کنیم.»
مشایی در پاسخ به انتقادات، مکتب ایران را همان اسلام ناب امام خمینی دانست و از «برخورد سطحی، چکشی و غیرعادلانه از سوی برخی اندیشمندان و فعالان حوزه دین» ابراز تأسف کرد.
چکیده‌ی سخنان احمدی‌نژاد هم، تمجید از ملت ایران، نه با انگیزه‌های جغرافیایی و نژادی بلکه به دلیل ارزش‌های جا افتاده در ملت ایران بود. با توجه به توضیحات وی، منظور از مکتب ایران،‌ مجموعه اندیشه‌ها، ارزش‌ها و فرهنگ ایرانی بود که خود زمینه‌ای برای پذیرش مشتاقانه‌ی اسلام و فهم عمیق و صحیح از آن و پرچمداری آن در طول تاریخ است. کما این که کوروش نیز نمادی از عدالت و مدیریت ایرانی پیش از اسلام ا‌ست. از نگاه رئیس جمهور، مکتب ایران، درک حقیقی و ناب و برخاسته از روح متعالی ایرانی از اسلام است که نمونه آن اندیشه‌ی ولایت و امام خمینی است.
رهبر انقلاب طرح مکتب ایران را علی‌رغم انتقاداتی که به آن وارد است مسأله‌ای «فرعی» عنوان کردند که نباید بزرگ‌نمایی شود و به مسأله «اصلی» تبدیل شود. ایشان درباره ایران و ملیت معتقدند:
«ملیت و ملی‌گرایی به معنای دوست داشتن وطن و افتخار کردن به آن (ناسیونالیسم مثبت) مقدس و لازم است.
اولین احساس ضداستکباری اعتقادات اسلامی نیست بلکه هویت ملی است و استکبار دشمن هویت ملی ما است.
ایران بیش از هر ملت دیگری در فهم و گسترش اسلام نقش داشته است و هویت ملی‌اش آمیخته با اسلام است.
پایگاه اسلام انقلابی امروز ایران است و این به دلیل قابلیت‌های ملت ایران است.
زبان فارسی زبان انقلاب و اسلام راستین ا‌ست و ظرفیت‌هایی بیش از زبان عربی دارد و باید در جهان گسترش پیدا کند.
پس از انقلاب اسلامی به هویت ملی ایرانی‌ اهتمام ورزیده شد.
اما همان‌طور که خواندیم شخصیت‌های سیاسی تا مدت‌ها به‌تندی و به‌طور گسترده به نقد سخنان احمدی‌نژاد درباره ایران و ملیت پرداختند.»
علیرغم همه این‌ها احمدی‌نژاد کشان اصولگرایان به بهانه مکتب ایران هیچ‌گاه فروکش نکرد و از سخنان او درباره ایران تعبیر به «شرک آلود بودن»، «نژادپرستی»، «سلطنت‌طلبی»، «همسویی با استکبار» «برنامه‌ریزی برای فتنه عظیمی در آینده» و ده‌ها تعبیر از این دست شد. حتی کار به سوال از رئیس جمهور در مجلس هم کشید. 
در ۲۴ تیر ۹۱ حجت الاسلام و المسلمین عبدالعلی گواهی، مسئول نمایندگی ولی فقیه سپاه محمدرسول الله(ص) تهران بزرگ در گردهمایی عقیدتی رزمندگان سپاه تهران، می گوید: «پس از رو شدن نقشه های وابستگان جریان انجمن حجتیه که مدعی بودند باید ظلم وستم و فساد در جهان بیشتر شود و ما باید این زمینه را فراهم نماییم گروهی نیز در زمان فعلی پا را از این فراتر گذاشتند و گفتند دوران ظهور صغری فرا رسیده و ما دیگر نیاز به واسطه نداریم و باید ولایت فقیه محو شود. متأسفانه بعضی از افراد این جریان در بدنه دولت نفوذ پیدا کردند و گاهی در مجالس رسمی صندلی خالی برای نشستن امام زمان(عج) در کنار خود قرار می دادند و یا در نماز جماعت در صف جلو جایی برای حضور آقا در نظر می گرفتند و باز از این فراتر رفتند و فیلمی با عنوان “به سوی ظهور” ساختند و خود را یاران واقعی امام زمان(عج) معرفی کردند و آن را در بین مردم پخش کردند که باز چیزی به جز رسوایی عایدشان نشد و لذا اکنون در انزوای کامل به سر می برند و در حقیقت سرنوشت کسانی که بخواهند با ولایت دشمنی نمایند همین است.»
حدود یک ماه بعد (۲۶ مرداد ۹۱)، حجت الاسلام و المسلمین مرتضی آقاتهرانی در مصاحبه با خبرگزاری فارس، اینکه یک صندلی خالی در دولت برای امام زمان(عج) گذاشته‌اند، را تکذیب می‌کند و این تنها واکنش صورت گرفته در برابر رواج دوباره این اتهامات به احمدی نژاد و دولت است.
در دو سال پایانی دولت دوم احمدی‌نژاد بسیاری از شخصیت‌های سیاسی و دینی اصولگرا نسبت‌های چندین سال پیش اصلاح‌طلبان را درباره ادعای دولت بر ارتباط با امام زمان(عج) را تکرار کردند. از این شخصیت‌ها می‌توان آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی، آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی، حجت‌الاسلام مهدی طائب، حجت‌ الاسلام، محمدحسین صفارهرندی و… را نام برد. 
اوایل شهریور سال ۹۰ خبر «بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران» به سرعت در رسانه‌ها پخش شد. رئیس قوه قضائیه با اعلام این خبر گفت از چند هفته قبل رسیدگی به این پرونده آغاز شده است. مصطفی پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور در تاریخ ۱۸ شهریور در این خصوص گفت «این پرونده بی‌سابقه‌ترین پرونده فساد مالی کشور محسوب می‌شود و بررسی آن از سال گذشته با جدیت تمام آغاز شده است.»
در خلال طرح این فساد تا پایان مراحل دادرسی بسیاری از رسانه‌ها و مسئولان قوه قضائیه و نمایندگان مجلس، از وارد کردن هر اتهامی به دولت و احمدی‌نژاد فروگزار نبودند و در نهایت محسنی‌اژه ای روز ۹ مرداد ۹۱ احکام صادره دادگاه را اعلام کرد و گفت از ۳۹ متهم بخش اول ۴ نفر به اعدام، ۲ نفر حبس ابد و بقیه به حبس‌ های طولانی مدت و یا احکامی سبک تر محکوم شدند. روز ۲۹ بهمن حکم اعدام ۴ متهم پرونده از سوی دیوان عدالت اداری تایید شد و احکام نهایی و مورد تایید دیوان برای ۲۵ متهم پرونده منتشر شد. با نگاهی به اسامی اعلام شده متهمین و سمت های آنانمشخص شد که از میان مقامات ارشد دولتی صرفاً یکی از معاونین وزیر صنایع، یکی از معاونین و دو تن از مدیران کل وزارت راه به احکامی مانند ۱۰ سال حبس، ۷۴ ضربه شلاق، انفصال از خدمات دولتی و استرداد وجهی که به عنوان رشوه گرفته اند؛ محکوم شده اند.
هشتم اردیبهشت ۹۲ –بیش‌ از یک سال و نه ماه پس از رسانه‌ای شدن اختلاس و اشاره به نقش برخی نمایندگان مجلس در آن- خبر محکوم شدن سه نماینده مجلس در این پرونده منتشر شد. قاضی نامی از این نمایندگان نیاورد. 
پس از سخن گفتن رهبری از شرایط بدر و خیبر به جای شعب‌ابی‌طالب در یکی از رسانه‌ها این تحلیل منتشر شد: «باید دید مرکز فرماندهی تفکر شعب سازی در اقتصاد کشور کجاست و چه کسی است، چرا که می‌توان به صراحت اعلام کرد موضع‌گیری بهمنی نشات گرفته ار خط و تفکر اقتصادی موجود در دولت است.»
تحلیل‌های مبتی بر کلید‌واژه «شعب ابی طالب»، اواخر دی ماه سال ۹۰ در مورد چرایی به‌وجود آمدن بحران ارز و سکه در کشور مطرح شد و همچنان هم ادامه دارد. منتقدین می‌گفتند که جریان انحرافی معتقد است کشور در شرایط شعب ابی‌طالب قرار دارد و باید برای حل مشکلات با آمریکا مذاکره کرد، فلذا با مانند مقایسه شرایط کشور با شعب ابی‌طالب و افزایش شدید و تعمدی در  نرخ سکه و ارز (دی و بهمن ۹۰) قصد دارد نظام را وادار به مذاکره با آمریکا کند.
اظهارات احمدی نژاد درباره مذاکره با آمریکا در حاشیه آخرین حضور وی در مجمع عمومی سازمان ملل در اوایل مهر ۹۱ هم موجب شد تا منتقدین، رئیس جمهور را به تلاش برای مذاکره با آمریکا و عدول از اصول سیاست خارجی کشور، از جمله استکبارستیزی، با شدت هرچه تمام‌ترمتهم کنند. منتقدین اعتقاد داشتند این موضوع، ناشی از وادادگی احمدی نژاد و جریان انحرافی در برابر آمریکا است و همچنین رئیس جمهور حق دخالت و اظهارنظر در موضوع رابطه با آمریکا را ندارد و این موضوع صرفاً جزو اختیارات رهبری است.
این مساله دست مایه‌ای شد تا جریانات، رسانه‌ها و شخصیت‌های مختلف جریان اصولگرا فاز دیگری از احمدی‌نژاد کشان را راه انداختند.  اما چند هفته بعد از بازگشت رئیس جمهور از نیویورک و حواشی به‌وجود آمده به‌خاطر برخی اظهارات ایشان؛ رهبر معظم انقلاب در سخنانی در اجتماع نخبگان و مسئولان استان خراسان شمالى‌ (۲۵ مهر ۹۱) گفتند: «خوشبختانه کشور در ادبیاتِ برخورد با دنیاى زورگوى مستکبر و غربى هم پیشرفتهاى خوبى داشته است. امروز مسئولین کشور ما در پشت میز مذاکرات گوناگون، در تریبونهاى گوناگون، وقتى حرف میزنند، حرفهاى پخته، جامع، جالب و درست زده میشود. یکى از بخشهاى درگیرى و میدانها و عرصه‌هاى پیکار، عرصه‌ى حرف‌زدن‌هاى بین‌المللى است.» 
آنچه گذشت تنها گوشه‌هایی از ماراتون احمدی‌نژاد کشانی است که جریان اصولگرایی بعد از انتخابات ۸۸ وارد آن شد و سعی در شکستن احمدی‌نژاد و دولت دهم کرد. عدم هم‌کاری‌های دو قوه دیگر در مسیر راه دولت و کارشکنی‌های صاحبان زر و زور در کشور و برآیند تحولات بین المللی و فراتر از این‌ها سیاه‌نمایی‌های متحدانه اصولگرایان، اصلاح‌طلبان و دشمنان مردم، همه و همه دست در دست هم دادند تا شرایط امروز شرایطی نامساعد، نکبت‌بار و سیاه جلوه نماید و دولت برآمده از گفتمان انقلاب، دولتی ضعیف و ناکارآمد نشان داده شود. طبیعی است که گفتمان انقلاب در شرایطی که تنها نمونه دولت برآمده از آن ناکارآمد نشان داده می‌شود، علیرغم ملموس بودن آرمان‌هایش با اقشار مختلف مردم، پایگاه عمده‌اش را از دست خواهد داد.
رای مردم در انتخابات اخیر، رای به آقای روحانی و برنامه‌های او و یا حتی رای به جریان سیاسی‌ای خاص نبود. رای به خروج از وضعیت موجود به سمتی کاملا متمایز بود. در انتخابات اخیر هر کاندیدایی غیر از آقای روحانی هم، اگر زاویه خود با گفتمان انقلاب را بیشتر نشان می‌داد، یقینا منتخب انتخابات می‌شد. حتی اگر آقای غرضی بود. هم‌چنان که رای مردم به خاتمی، رای به خروج از وضعیت دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی بود.

***
بعد التحریر:
شیمون پرز، در گفتگو با شبکه تلویزیونی فاکس نیوز، نیویورک، مورخ ۲ مهر ۱۳۸۹: «ما باید وضعیتی به وجود بیاوریم که در آن، بودن با احمدی نژاد به یک ننگ تبدیل شود.»
آیا فکر نمی کنید که دشمن، امروز به خواست خود رسیده است؟ آیا بودن با احمدی نژاد را ننگ نمی دانید؟
دوست دارم تاریخ این ننگ را برای من زمانی که آفتاب دولت احمدی نژاد رو به غروب گذاشته است ثبت کند.




متن کامل را می توانید از اینجا نیز بخوانید.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۲
علی سلیمانیان

بحثی در باب ترجیح «صالح مقبول» به «اصلح»

وقتی حفظ وضع موجود و ترس از آینده، انقلابیون را به ورطه محافظه‌کاری می‌کشاند، همه چیز از جمله خود انقلابی‌گری هم از موضوعیت می‌افتد و این‌گونه انگاشت می‌شود که وضع موجود به هر قیمتی حتی به قیمت سلاخی آرمان‌ها هم که شده باید حفظ شود. رعب از آینده همه چیز را برای این نوع از انقلابی‌گری از موضوعیت انداخته است و تنها حفظ وضع موجود است که موضوعیت دارد. مرگ از حول احتمال آن به آغوش طلبیده می‌شود و همه چیز قبل از آن که مقدرش باشد می‌میرد.

انتخابات هم در این میان باید سلاخی شود تا وضع موجود، منتهی به آینده نشود. «ضد انتخاب» جای‌گزین انتخابات می‌شود و دیگر مهم نیست چه کسی انتخاب شود؛ آن‌چه مهم است این است که چه کسی انتخاب نشود. «اقناع» برای رسیدن به انتخابِ «اصلح» با «تردید» در مقبولیتِ «اصلح» و گاه در صلاحیتش تعویض می‌شود تا منجر به انتخابِ به اصطلاح «صالح مقبول» شود. که خود همین «صالح مقبول» هم دروغی بیش نیست.

تنها کارکرد انتخابات همین حصول «مقبولیت» است و اگر ساز و کار دیگری به جای انتخابات بود که می‌شد با آن مقبولیت را احصا نمود، چه نیازی به این هزینه‌کرد هنگفت بود؟ «مقبولیت»ِ ادراک شده قبل از انتخابات، تنها احتمال و یا صورتی موهوم از مقبولیت است و هیچ‌گاه انطباقی بر واقعیت نخواهد داشت. چه آن که این ادراکات نیز به قدری با هم متناقض‌اند که دیگر از آن تعبیر به احتمال هم محال می‌شود. توهم، همان ترس از مرگی است که جام زهر را قبل از وقوع مقدرات سر می‌کشاند تا آینده را با عدم وقوع مواجه کند. انقلابی‌گری محافظه‌کارانه، ترمزی است بر انقلابی‌گری و روح انقلابی‌گری که همواره توام با آرمان‌خواهی است.

ایجاد تردید و تشکیک در اذهان، نسبت به انتخاب شدن یا نشدنِ اصلح و حتی تردید و تشکیک در اصلح بودن یا نبودنش، همان جام شوکرانی است که انقلابی‌گریِ محافظه‌کار می‌خواهد مردم را سربکشاند و آرمان‌گرایی را با مرگ زودرس مواجه کند تا مبادا با آینده‌ای جدید مواجه شود.

و البته جریان دیگری نیز در مقابل انقلابی‌گری هست که در این میان با موج‌سواری بر امواج تردید انقلابی‌گرایان محافظه‌کار، دست به ادراک‌سازی‌هایِ جعلی و واژگونه‌نمایی حقیقت می‌زند تا خود را در بستر احتضار، از مرگی حتمی برهاند و گاه در عین تقابل با همه مظاهر انقلابی‌گری- حتی از نوع محافظه‌کارش- ، با او برای به مسلخ بردن انقلابی‌گری آرمان‌گرایانه در یک جبهه قرار می‌گیرد.

«اقناع» آرای خاکستری و آن‌هایی که تردید و تشکیک دارند برای رساندن آنان به انتخابی «اصلح» تنها تکلیفی است که جریان آرمان‌گرا دارد و تشکیک و تردید درباره مقبولیت و یا صلاحیت اصلح در تناقض با روح انقلابی‌گری و آرمان‌خواهی است.

 


***


http://media.jamnews.ir/Original/1392/03/11/IMG01432467.jpg

پی نوشت:

چند روزی است که جریان تردید به هر حربه‌ای از تردید و تشکیک تا تهمت و افترا دست می‌زند تا آقا سعید را از میدان به در کند، اما غافل است از آن که «مقلب القلوب» و «مثبت القلوب» کس دیگری است و غافل است از این که او چه انتخاب شود و چه نشود پیروز میدان است، چرا که تنها «تکلیف» است که او را به این وادی کشانده است.

والعاقبه للمتقین

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۴۷
علی سلیمانیان

پیامد تذکری شنیده نشده

«اطمینان به عدم ورود به زد و بند سیاسی تا زمانی خدشه ناپذیر هست که فعل نیز چون گفتار در همان منظومه گفتمانی انجام شود. اما وقتی غالب منتصبان به ستادهای به «اصطلاح مردمی»، اهالی همان قبایلی هستند که انتخابات فقط برایشان طریقیت دارد چگونه می شود این اطمینان را خدشه ناپذیر دانست؟»

این بخشی ازتذکریاست که پس از صدور اطلاعیه شماره ششم ستاد دکتر سعید جلیلی، ذیل عنوان «معرفی دبیران و اعضای شورای ستادهای مردمی» داده شد و امید آن بود که انتقادات دلسوزانه‌ای از این قبیل برای آن‌هایی که انتخابات برایشان موضوعیت دارد و نه طریقیت، مورد توجه جدی قرار گیرد اما متاسفانه چنین نشد.

جولان پول‌های کثیف و نامشروع در خیابان‌های شهر، هشدارهای شنیده نشده در رابطه با انتصاب وام‌داران و وابستگان به قبایل سیاسی را عینی‌تر کرده است. ورود پول‌هایی که از زد و بندهای سیاسی و اقتصادی این قبایل و اقوام سیاسی تحصیل شده است –که مشخصا حداقل دو مورد کلانش را سراغ داریم- به صحنه انتخابات آن هم برای تبلیغ گفتمان انقلاب اسلامی آیا پارادوکسی نیست که هشدارش چند هفته قبل‌تر داده شده بود؟ و آیا این هشدار به دلیل آن که اگر کمترین احتمالی مبنی بر وارد بودنش وجود داشت، به دلیل تغییر ماهوی که در صورت مساله انتخابات شکل خواهد داد نمی‌بایست جدی گرفته می‌شد؟

امروز پول‌های کثیف در جای جای خیابان‌ها جولان می‌دهند و این نیست جز طریقیت داشتن –و یا لااقل طریقیت یافتن- انتخابات برای رسیدن به هدف بعدی انتخابات. و هنوز هشداری که جدی گرفته نشده است، پابرجاست:

«اطمینان به عدم ورود به زد و بند سیاسی تا زمانی خدشه ناپذیر هست که فعل نیز چون گفتار در همان منظومه گفتمانی انجام شود. اما وقتی غالب منتصبان به ستادهای به «اصطلاح مردمی»، اهالی همان قبایلی هستند که انتخابات فقط برایشان طریقیت دارد چگونه می شود این اطمینان را خدشه ناپذیر دانست؟»

و اگر چه ایمان قلبی داریم که اراده و رضایتی از سوی آقا سعید عزیز برای این امر نیست و یقین به این داریم که او آمده است تا همین رفتار را به هم بزند. انتخابات برای او موضوعیت دارد و ما نیز باور و اعتماد بر همین مساله.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۳
علی سلیمانیان

گفتمان «سرمایه‌سالار» که از انکار آشکار «عدالت» ابا دارد و از قضا هیچ هم بدش نمی‌آید که سوار بر امواج عدالتخواهی، گفتمان عدالت را به گفتمانی بدلی و در تقابل با روح خویش رهنمون کند، در صدد القای این مفهوم و اقناع افکار عمومی است که «اگر پیشرفت اتفاق نیفتد، عدالت توزیع فقر است.»

این گفتمان که با عَلَم «پیشرفت» و «مبارزه با فقر» آمده است تا عدالت را برای مدتی محدود هم که شده به تعلیق بکشاند، مغلطه‌ای است که از قضا در منافات با «پیشرفت» و نهادینه کردن «فقر» نیز هست. منظور این گفتمان انحصارگرا از «پیشرفت»، به انحصار کشاندن «فرصت‌ها» برای عده‌ای ویژه‌خوار از طریق انسداد «ظرفیت‌ها»ی عموم جامعه است.

عدالت، توزیع فقر خوانده می‌شود تا راه چپاول حقوق عامه بی‌هیچ فریاد اعتراضی هموار گردد و جالب است که این ویژه‌خواری و رانت طبقاتی، «پیشرفت» نامیده می‌شود.

«عدالت مهمترین رکن برپایی جامعه اسلامی و تضمین کننده شکوفایی استعدادها و زمینه ساز پیشرفت، توسعه و امنیت پایدار است»1«بعضى‌ها مى‌گویند عدالت یعنى توزیع فقر. نخیر، کسانى‌که بحث عدالت را مى‌کنند، به‌هیچ‌وجه منظورشان توزیع فقر نیست؛ بلکه توزیع عادلانه امکانات موجود است. آنهایى که مى‌گویند عدالت توزیع فقر است، مغز و روح حرفشان این است که دنبال عدالت نروید؛ دنبال تولید ثروت بروید تا آن چه تقسیم مى‌شود، ثروت باشد. دنبال تولید ثروت رفتن بدون نگاه به عدالت، همان چیزى مى‌شود که امروز در کشورهاى سرمایه‌دارى مشاهده مى‌کنیم.»2

نظام اسلامی باید ظرفیت‌های انکار شده را با برابر کردن فرصت‌ها و توزیع عادلانه امکانات آزاد کند تا استعدادهای خاموش مانده و انکار شده نیز فرصت شکوفایی یابند.

مسیر پیشرفت از عدالت می‌گذرد و هر گفتمانی در تخطئه عدالت، پیشرفت را هم تخطئه کرده است. پیشرفت بدون عدالت، پیشرفت معوجی است که موجب عمق شکاف طبقاتی و پیدایش طبقه اشراف، ویژه‌خوار و انحصارطلب می‌شود که فساد و تبعیض، و فقر را در جامعه نهادینه می‌کند و طبقه اشراف را مدعیان پیشرفت و صاحبان حقوق و منافع و طبقات زیرین را سربار و صدقه‌بگیر و حداکثر مردمانی در خور ترحم و نه صاحبان حق و ولی‌نعمتان، می‌داند.

اما ظهور ظرفیت‌های جدید به جای انحصار فرصت‌ها در دستان عده‌ای منفعت‌طلبِ بی‌استعداد، سد بزرگ انحصار را در هم خواهد شکست و جریان عظیم استعدادها و توانایی‌ها در مسیر پیشرفت با سرعتی شگرف به جریان خواهد افتاد. فرصت‌ها از محلی برای گروکشی ثروت و قدرت برای در انحصار گرفتن، به مسابقه استعدادها و توانمندی‌ها برای بروز ظرفیت‌های بزرگ ملت بدل خواهد شد و عدالت و پیشرفت را به ارمغان خواهد آورد.

 

----------------

1.      حضرت امام خامنه‌ای، 9 مهر 1385

2.      حضرت امام خامنه‌ای، 8 شهریور 1384


,,,,

"/>
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۰۵:۴۲
علی سلیمانیان

«من قبول دارم که از قرن هجدهم به بعد، هر تحول اجتماعی که اتفاق افتاده بسط مدرنیته بوده است؛ اما انقلاب (اسلامی) ایران تنها حرکت اجتماعی است که در برابر مدرنیته قرار دارد... انقلاب اسلامی ایران جنبشی است که از راه آن می‌توان عنصری معنوی را داخل زندگی سیاسی کرد. کاری کرد که این زندگی سیاسی مثل همیشه سد راه معنویت نباشد. بلکه به پرورشگاه و جلوه‌گاه و خمیرمایه آن تبدیل شود. »1.  میشل فوکو، جامعه شناس و متفکر برجسته فرانسوی و اصلی ترین نظریه پرداز جریان پست‌مدرنیسم، ضمن این بیان درباره راهبرد انقلاب اسلامی و مردم انقلابی ایران نیز چنین می‌نویسد: «آنان با این نحوه زندگی مطابق با دین اسلام به عنوان یک نیروی انقلابی، خواهان چیزی غیر از صرف اطاعت کورکورانه از قوانین (رایج دنیا) هستند. آنان از طریق بازگشت به تجربه معنوی که معتقدند می‌توانند در اسلامِ تشیع آن را پیدا کنند، خواهان تجدید بنای کامل هستی خود هستند»2.

"حیات طیبه" همان چیزی است که غرب از آن به "زندگی معنوی" تعبیر کرده است و در واژگان مفاهیم غربی، مفهومی نیز بهتر از آن نمی‌توان برای این آرمان حقیقی بشریت -که غرب از آن عدول کرده است- یافت و این همان علت بهت جهان مدرن و عجز آن از تحلیل انقلاب اسلامی در دورانی است که مدرنیته -و پسامدرنیته های منشعب از آن- در اوج اقتدار، خود را تنها اندیشه مقبول جوامع انسانی و کمال عقلانیت بشر می‌دانست و آینده ای برای بشریت جز حرکت در بطن آن متصور نبود.

"جمهوری اسلامی"، آرمانشهری که امام خمینی(ره) از آن سخن به میان آورد نه شبیه اوتوپیای تخیلی توماس مور بود و نه نسبتی با آن‌چه که لیبرال دموکراسی آن را دنبال می‌کرد داشت؛ جامعه‌ای بود که تجلی "حیات طیبه بشری" است و هیچ جای تعجب نیست اگر اومانیته از فهم آن عاجز باشد و امکان وقوع آن را باور نکند. برای آن‌ها که دوران معنویت و دین را از چندین قرن پیش‌تر، تمام شده می‌دانستند و مصلحان آینده بشریت را نه انبیا و اوصیا، که نظریه‌پردازان اومانیست می‌پنداشتند، پیروزی انقلابی با پسوند "اسلامی" به رهبری مرجعی دینی، آن قدر خارق‌العاده و ناباورانه بوده است که حتی هنوز هم از بهت آن نرهیده‌اند و در تحلیل آن‌چه وقوع یافته وامانده‌اند.

امام خمینی پیام آور آرمانی بود که تمام انبیا و اوصیا، برای تحقق آن آمده‌اند و او برای ما که بیش از 14 قرن از خاتمیت و 12 قرن از دوران حضور آخرین حجت الهی دور مانده‌ایم، آیینه تمام نمای انبیا و اوصیا بود و به معنای حقیقی کلمه "روح الله". خمینی آغاز آینده بود و آینده محتوم بشریت، جز آرمانی که خمینی در پی آن بود را رقم نخواهد زد؛ انقلاب‌های حال و آینده جز با نام خمینی به سرانجام نخواهند رسید و معادلات جهان جز پیرامون خمینی رقم نخواهند خورد. جوامع انسانی از این پس در پی "حیات طیبه" خواهند بود. و این آغاز مبارزه است.

«قدرتها و ابرقدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینی یکه و تنها هم بماند، به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم و شرک و بت پرستی است ادامه می دهد، و به یاری خدا در کنار بسیجیان جهان اسلام، این پابرهنه های مغضوب دیکتاتورها، خواب راحت را از دیدگان جهانخواران و سر سپردگانی که بر ستم و ظلم خویش اصرار می نمایند سلب خواهد کرد.»

 ---------------

پی‌نوشت‌ها:

1- میشل فوکو، فلسفه تاریخ ، ترجمه حسین علی نوری

2- میشل فوکو، ایرانی‌ها چه رویایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی

3- فرازی از پیام جضرت امام به مناسبت پذیرش قطعنامه 598 و اولین سالگرد کشتار حجاج بیت الله الحرام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۰۵:۴۹
علی سلیمانیان