«شهید مدافع حرم...»! اول بار این عبارت
را در حق شهدایی که از سوریه آوردند و در سکوت محض رسانهای تشییع کردند، شنیدیم. آن
روزها سعی بر آن بود که از روی این مساله عبور شود که این شهید از کجا آمده و آنجا
چه میکرده است؟ قرار شد این کلمات، رازِ مگویی را با خود حمل کنند که در عین مکتوم
ماندن، قابلیت انتقال داشته باشد. و این رازِ مگوی، متعهدانه و بیآنکه کسی با کسی
در میان بگذارد حفظ شد و تشییعکنندگان به تبع خانوادههای شهدا، رازداران ومحرمان
این سر شدند.
عبارت «مدافعان حرم» در وضع تعیینیاش، ماحصل اصلِ
نپرسیدن دربارهی کجایی و چرایی این شهدا بوده و ساختار معنایی برآمده از یک دستپاچگی
محافظهکارانه است. این کلمه وضع شد تا رازدارِ شهدایی باشد که قرار نبوده سنگ مزارشان
«محل شهادت» داشته باشد و امر دایر بر سکوت بوده است. این وضعیت اما زیاد دوام نیاورد.
به علل گوناگون -خواسته یا ناخواسته- این راز سر به مهر، روی عیان شدن به خود گرفت
و آرام آرام از این پوشیدگی خروج کرد و دیگر کسی این راز را کتمان نکرد. عبارت «مدافعان حرم» در سیر تعیّنی، خودش
را به سرعت تثبیت کرد و به یک عبارت همهفهم و فراگیر بدل شد. دیگر ذهنها وقتی با
این عبارت مواجه میشدند، دقیقاً میدانستند باید چه کسانی را منظور کنند و این معنای
بدیع، در ذهنها جاخوش کرد.
پرسیدنها از اینجاست که شروع میشوند؛ پرسش از
چرایی حضور در آنجا. و طبعاً اولین راه جواب دادن، رجوع به خود عبارت است. برای بیان
اینکه این شهدا کیلومترها دورتر از وطن چه میکردهاند، چارهای نیست جز آنکه ترجمانی
از این عبارت که اکنون دیگر مالوف شده است، ارائه شود. این در حالیست که هدف واضع
از این عبارت در آن شرایط، دعوت به نپرسیدن بوده است! و این آغاز یک گنگی دامنهدار
در بیان این مسالهی حساس است.
اینجاست که جمیع نشانهها و نمادها، به این سمت
میروند که این معنا را بسط دهند که این رزمندگان، برای دفاع از حرم اهلبیت آنجا
حضور دارند. از نشانههای بصری گرفته تا کلیدواژگانی که استفاده میشود، و از شعرها
و شعارها تا هر آنچه که امکان داشت به این سمت رفت که این معنا را در حق این رزمندگان،
جا بیندازد. و ما شاهد تلاشهایی پردامنه از این دوره به بعد هستیم که سعی میکند این
عبارت را عینیتر کند و به واقعیت نزدیکترش نماید.
از اینجا به بعد، اثری که این واژه دارد، اثری
فعال است و سعی دارد، بر روی واقعیات، موثر واقع شود. دیگر سعی نمیشود که این عبارت
با واقعیت تطبیق داده شود، بلکه تلاشها در این سمت است که واقعیت بر اساس این معنا
تبیین شده و احیاناً تغییر داده شود. تلاشها بر روی این مساله شدت میگیرد که معنای
دفاع از حرم بسط و به عنوان علت غایی حضور در سوریه و عراق مطرح شود، در حالی که میدانیم
از همان ابتدا، مرزهای هدف بسیار گستردهتر از اینی بوده است که بشود در این قوارهی
کوچک، حصرش نمود. بودن ما هزار و یک دلیل دارد که این فقط یکی از آنهاست. اما عبارت
«مدافع حرم» نمیتوانست منطق این عبارت را دربارهی شهیدی که مثلا از حلب آمده است،
پوشش دهد. بنابر این تلاشهایی برای توسعهی معنایی «حرم» و گستردن این معنا در تمام
خاک سوریه و عراق انجام گرفت. اما آیا این جوابها تا کنون قانع کننده بودهاند؟
مراد از بیان این مقدمهی مطول، عرض این نکته است
که «مدافعان حرم»، نمیتوانست و نمیتواند بار بزرگی را که رزمندگان جبههی مقاومت
بر دوش میکشند، حمل کند. این عبارت، نه تنها در بیانِ ابعاد حقیقت مساله عاجز است،
بلکه این استعداد را دارد که خود منشأ ابهامات بعدی باشد. راز حضور رزمندگان ما در
سوریه و عراق، از جنس تقابلی است که حق و باطل دارد و این چیزی نیست که حقانیت آن با
بودن یا نبودن حرمهای مطهر اهلبیت -علیهم السلام- در قسمتی ازخاک کشوری که در خط مقدم
جنگ با باطل قرار گرفته است، کم و زیاد شود. ما باید دنبال ساختار معناییِ متناسب با
شرایطی باشیم که در آن قرار گرفتهایم.
ما در مواجههای همه جانبه با باطلیم و شهدای ما
در سوریه و عراق، مجاهدان بزرگی هستند که برای آرمانی میجنگند که همهی مبارزان حقیقی
و صلحا و انبیا، بر آن آرمان مبعوث شدهاند. جنگ ما، جنگی ازلی و ابدی است و در هیچ
جغرافیایی محدود شدنی نیست. جنگ ما جنگ شرافت و عزت و انسانیت با رذالت و ذلت و ددمنشی
است. جنگ ما مبارزهای است با همهی مظاهر باطل و همهی کفر و ظلم و نفاق و الحاد.
جنگ ما برای استقرار عدالت است و برای اعتلای کلمهی حق. ما در مرزهای انسانیت با ضدانسان
میجنگیم؛ و عبارت «مدافعان حرم» آیا بیانگر این حقیقت است؟